کنکور و مسائل و حواشیاش، از آن دسته موضوعاتی است که سالها و بلکه دهههاست ناخواسته به عرصهای برای قدرتنمایی بازیگران پرشماری بدل
بیش از 60 درصد صندلیهای دو دانشگاه شهید بهشتی و علامه طباطبایی به دهکهای بالای درآمدی اختصاص یافته است.
شده است. بزنگاه کنکور برای آنهایی که 12سال درس خواندهاند تا وارد دانشگاه شوند به همان اندازه تعیینکننده است، که حتی برای دولت، دانشگاههای دولتی و خصوصی، بنگاهها و موسسههای تولید کتابهای کمکآموزشی نیز سرنوشتساز است. برای داوطلبان ورود به دانشگاه، کنکور معادل آزمون بختآزمایی است که همه در رقابتی برابر، داراییهای خود را باید به پای آن بریزند و اگر از آن گذشتند، در آن صورت لقب قهرمان خواهند گرفت؛ قهرمانهایی که از قضا تنها نیستند و موسسات کنکور و کتابهای کمکآموزشی هر کدام نقشی پررنگ در رساندن آنها به این مرحله ایفا میکنند. با این اوصاف نمیتوان بر این ادعای منتقدان کنکور که میگویند، کنکور، آزمونی رقابتی نیست ایراد گرفت، چراکه براساس یک مطالعه موردی، بیش از 60 درصد صندلیهای دو دانشگاه شهید بهشتی و علامه طباطبایی به دهکهای بالای درآمدی اختصاص یافته است.
سهم پنج برابری ثروتمندان از ظرفیت دانشگاهها
و از آن طرف هم هر زمان که نتایج این آزمون سالانه منتشر میشود، صحت چنین گفتههایی بیشتر عیان میشود. گو اینکه امسال 19نفر از مجموع 40نفر برتر کنکور سراسری از شهر تهران رتبه کسب کردهاند و جالب اینکه 66درصد اینها در مدارس غیردولتی و نمونه دولتی و ۳۳درصد در مدارس «سمپاد» درس خواندهاند. این یعنی سهم مدارس دولتی کمتر از یک درصد بوده است. گرچه نابرابری و بیعدالتیهای آموزشی محدود به نظام آموزش عالی نیست و موارد متعددی به این مسئله دامن میزنند. بر پایه مطالعهای که سال96 دفتر مطالعات اجتماعی وزارت رفاه انجام داده، سهم سه دهک بالای درآمدی از ظرفیت 15رشته منتخب دو دانشگاه شهید بهشتی و علامه طباطبایی تقریبا شش برابر دهکهای کمدرآمد است.
امسال 19نفر از مجموع 40نفر برتر کنکور سراسری از شهر تهران رتبه کسب کردهاند و جالب اینکه 66درصد اینها در مدارس غیردولتی و نمونه دولتی و ۳۳درصد در مدارس «سمپاد» درس خواندهاند. این یعنی سهم مدارس دولتی کمتر از یک درصد بوده است.
رابطه دهکهای اقتصادی و اشتغال دانشآموختگان
سهم دانشجویان سه دهک کمدرآمد (اول، دوم و سوم) در دانشگاه بهشتی و علامه طباطبائی 11درصد است.
سهم یکششمی کمدرآمدها از دانشگاهها
مهمترین یافته این گزارش، اما عدم توازن در جذب دانشجویان کمدرآمد و پردرآمد در دو دانشگاه شهید بهشتی و علامه طباطبایی است. این مطالعه بهخوبی نشان میدهد، شیوه کنونی گزینش دانشجویان تا چه اندازه بیعدالتی آموزشی را تشدید میکند. براساس برآوردها سه دهک بالایی جامعه (هشتم، نهم و دهم) 63درصد ظرفیت دانشگاه شهید بهشتی و 61درصد دانشگاه علامه طباطبایی را به خود اختصاص دادهاند و در مجموع نیز 60 درصد دانشجویان از سه دهک پردرآمد جامعه هستند. در مقابل سهم دانشجویان سه دهک کمدرآمد (اول، دوم و سوم) در هر دو دانشگاه 11درصد است. به
عبارت دیگر، دانشجویانی که از نظر وضع درآمدی جزء طبقه مرفه محسوب میشوند، شش برابر بیشتر از فقرا و محرومان از ظرفیت دو دانشگاه بزرگ کشور بهره بردهاند. از نظر توزیع ثروتی نیز بر پایه دادههای آماری، دهک دهمیها با حدود 30درصد ظرفیت اشغال صندلیهای دانشگاهها، سهمی به مراتب بیشتر از دهک اولیهایی دارند که سهمشان به پنج درصد هم نمیرسد.
تحصیلات و گرفتاری در تله فقر
احتمال یافتن شغل در میان دانشجویان فارغالتحصیل سه دهک بالای درآمدی هر دو دانشگاه بهطور متوسط از 24درصد تا 45درصد در نوسان است، اما از آنسو احتمال یافتن شغل فارغالتحصیلان سه دهک پایین درآمدی (بهجز دهک سوم دانشگاه علامه که دو درصد شانس دارند) تقریبا صفر است.”
زنان تحصیلکرده نصف مردان درآمد دارند
در گزارش وزارت رفاه، وضع درآمدی فارغالتحصیلان از نظر سن و جنسیت نیز بررسی شده است. آن طور که دادهها نشان میدهد، نسبت شاغلان مرد و زن در مجموع10دهک درآمدی، 51 به 49 به سود مردان است. این در حالی است که از نظر نسبت دانشجویان، زنان با 58درصد تعداد بیشتری از صندلیهای دانشگاه را به خود اختصاص دادهاند که مقایسه این دو، حکایت از تبعیض جنسیتی در بازار کار کشور دارد. از روش دیگری نیز میتوان به تبعیض جنسیتی در میان زنان و مردان دانشآموخته پی برد. براساس آمارها، فارغالتحصیلان زن در مقایسه با مردان، شانس کمتری برای اشتغال دارند. بدین صورت که فارغالتحصیلان زن در دانشگاههای بهشتی و علامه طباطبایی به ترتیب 17 و 20 درصد احتمال شغل پیداکردن دارند و مردان هم بهترتیب برای ورود به عرصههای اقتصادی شانسی 25 و 30 درصدی دارند. یعنی فارغالتحصیلان مرد در هر دو دانشگاه بهترتیب 47 درصد و 3/33 درصد شانس بیشتری برای یافتن شغل دارند. این تبعیض در متوسط درآمد و احتمال اشتغال رشتههای منتخب دانشآموختگان نیز مشهود است. با تحلیل جزءبهجزء دادهها روشن میشود که فارغالتحصیلان مرد در هر دو دانشگاه بهطور متوسط دو برابر همدانشگاهیهای زن خود درآمد کسب میکنند. برای مثال، از میان 9 رشته منتخب (زبان و ادبیات فارسی، مهندسی برق، حقوق، حسابداری، مدیریت فناوری اطلاعات، مددکاری اجتماعی، روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی، اقتصاد نظری و مدیریت جهانگردی) با اینکه بیشترین درآمد متعلق به رشته حسابداری است، سهم درآمدی زنان تقریبا نصف مردان است. شاخص احتمال اشتغال رشتههای منتخب نیز باورپذیری وجود تبعیض جنسیتی در دو زمان تحصیل و بازار کار را تقویت میکند. بررسی نمودار احتمال اشتغال در رشتههای منتخب نشان میدهد که روی کاغذ در تمام رشتهها بهجز دو رشته مهندسی برق و مدیریت فناوری اطلاعات (دارای بیشترین توازن جنسیتی)، احتمال اشتغال زنان بالاتر است، اما در عمل مردان سهم بهمراتب بیشتری از بازار کار این رشتهها را از آن خود کردهاند. در شاخص متوسط درآمد برحسب سن در زمان دانشآموختگی نیز همان گونه که انتظار میرود، زنان با افزایش سن بهمرور و بنا بهدلایل فرهنگی، ارزشی و اجتماعی از بازار کار خارج میشوند این تغییر رفتار اقتصادی زنان را میتوان بهوضوح در گزارش وزارت رفاه هم ملاحظه کرد. به این صورت که میانگین درآمد دانشآموختگان زن تا سنین 30سالگی از مردان بیشتر است، اما از سنین 30 تا 40 سال و 40سال به بالا، به یکباره مردان از زنان نهتنها از نظر کسب درآمد پیشی میگیرند، بلکه هرچه جلوتر میرویم، اختلاف سطح درآمدها هم بیشتر میشود.