ارزش نیروهای انسانی که تاکنون بهوسیله دانشگاههای ایران بهجامعه آمریکا و دیگر کشورها عرضه شدهاست از ارزش مجموع کمکهای بلاعوض و به شکل قرضه که از هر طریق به ایران دادهشدهاست، بیشتر میباشد.
دانشگاه تهران و سایر مراکز آموزشی عالی در ایران وظیفه دارند که بهدومین مرحله حیات خود، قدم بگذارند. در ۱۳۱۳ که دانشگاه تهران پایهگذاری می شد تنها یک ضرورت درک و احساس میشد و آن لزوم داشتن موسسهای به اسم دانشگاه بود. همه استدلال میکردند که چون ملل مترقی جهان دانشگاه دارند ما هم باید داشته باشیم و وقتی هم که دانشگاه گشوده شد همه احساس کردند که یکی از آرزوهای ملی ما بر آورده شده است.
متأسفانه امروز که متجاوز از ۸۰ سال از آن تاریخ میگذرد ما هنوز در حال ذوق کردن هستیم که صاحب دانشگاه شدهایم، هنوز استدلال ما مانند مردان سالهای پیش آنست که چون کشورهای توسعهیافته فلان دستگاه را دارند ما هم باید داشتهباشیم، چون فلان رشته را دارند ما هم باید داشتهباشیم و مرتباً دانشگاه خود را به تقلید ملل مترقی و فقط به تقلید بسط و توسعه دادهایم.
امروزه خدا را شکر صاحب دانشگاه بزرگی هستیم که از راه دلخوشی گاه آن را بزرگترین دانشگاه خاورمیانه هم میخوانیم. ولی چرخ زمان با سرعت بسیار گشتهاست، امروز دیگر برای هیچ کشوری کافی نیست که دارای دانشگاه عریض و طویلی باشد که در آن هر گونه موسسهای برای بازدید وجود داشته باشد بلکه امروز باید دانشگاه و دیگر مراکز آموزش عالی آن توانایی را داشتهباشند که تحولات زمان را درک کنند و سازمان خود را به خاطر تامین نیازمندیهای حال و آینده کشور از لحاظ پرسنل هدایت کننده شالوده ریزند. دانشگاه از آنجا که مجهز به عالیترین مراکز تحقیق است و یا باید باشد در برابر همه مشکلات سیاسی و اجتماعی کشور مسئول است.
علت و ریشه همه گرفتاریها از هر قبیل که دانشگاه بررسی و آشکار شود. تحقیقات دانشگاه باید بهعنوان مبانی و مدارک هر طرح سازندهای مورد توجه قرار گیرد.
دانشگاه باید دقیقاً در جریان برنامهگزاریهای کشور باشد و از نیازمندیهای آینده مطلع شود و سازمانهای خود را بهطوری تنظیم کند که جوابگوی احتیاجات بعدی باشد.
دانشگاه تهران اولین مرحله حیات خود را که مرحله نمایشی احراز موجودیت است، سپری ساختهاست و اکنون باید قدم به مرحله دوم حیات خود گذارد، یعنی با همه وجود و امکانات خویش قدم در راه وظائف تاریخی خویش گذارد و بهحل مشکلات ملت ما و رفع نیازمندیهای پرسنلی رده عالی پردازد.
این مرحله است که ضرورت آن هر روز بیشتر احساس میشود اما هنوز آثاری که نماینده درک این تحول باشد در دانشگاه به چشم نمیخورد.
برنامه آینده دانشگاه به طور قطع برنامه عظیمی خواهد بود زیرا در این برنامه باید همه رهبران دستگاههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پرورده شوند. توده عظیم مدیران و معلمانی که باید پرورش نسل فردا را در روستاها و شهرها به عهده گیرند، انبوه پزشکان و شاغلین وابسته پزشکی که باید موسسات و کلینیکهای شهری و روستایی را اداره کنند و نگهبان تندرستی اکثریت ملت ایران باشند. مدیران و گردانندگان چرخهای صنعت و کشاورزی مدرن و بازرگانی فعال و پرکوشش فردا و دیپلماتهایی که باید در همه قارههای جهان به بررسی امکانات قابل بهرهبرداری برای ملت ما بپردازند و از حقوق ایران در همه زمینهها دفاع کنند — هنرمندانی که باید با آثار خود نمودار روح پرشکوه ملت ما باشند و غیره و غیره همه باید در این دستگاه پرورده شوند. شایده عدهای مدعی باشند که دانشگاههای امروز هم ظاهراً همین نقش را عهدهدارهستند ولی آنچه می گوییم عبارتاست از شرایطی که دانشگاه در آن مانند یک کارگزینی کیفیتبخش عمل کند و هر روز فارغالتحصیل این دستگاه از روز بعد از فراغت تحصیل با علم و آگاهی و تجربه کافی، در سر شغل خود حاضر شود و بهکار مشغول گردد، چنین بستگی دقیقی باید بین دانشگاه فردا که پرسنل تربیت می کند و مراکز خدمت و تولید بر قرار باشد.
روزی که دانشگاههای ما وظایف ملی خود را آغاز کنند دیگر الگوهای تقلیدی برای گسترش سازمانها از بین خواهد رفت و فقط نیازمندیهای آینده راهنمای ما خواهد بود. مدتها است که در دانشگاه کوشش میشود که ارزش تحصیلات دانشگاهی را دقیقا با ارزش تحصیلات برخی از کشورها تطبیق دهند. دوره دانشکده پزشکی از شش سال به هفت سال و از آن دانشکدههای دندانپزشکی و داروسازی و فنی و غیره هر یک، یکی دو سال افزوده شدهاست معلوم نیست ما برای تامین نیازمندیهای این کشور در صدد چاره هستیم یا میخواهیم بار تحصیلاتی مقدماتی را برای پزشکان مورد نیاز آمریکا سبک سازیم؟ بر اثر سوء سیاست دانشگاهی ما، همه ساله خیل انبوهی از فارغالتحصیلان دانشگاهی ایران بیآنکه لزوم ادامه تحصیلاتشان مسلم باشد و یا برنامه پیشبینی شدهای تطبیق کند راه دیار آمریکا و کشورهای اروپا را پیش میگیرند. در حقیقت توسعه و اصلاح در دانشگاه تنها به خاطر امکان این نیروی انسانی صورت گرفته است.
برای هفتاد و پنج درصد از جمعیت ایران که در روستاها پراکنده هستند تاکنون با تلاش بسیار تنها چند هزار گروه به آنجا فرستاده شدهاست ولی از برکت هدایت صحیح مراکز دانشگاهی هماکنون صدها تقاضای مهاجرت از جانب پزشکان ایرانی تسلیم مقامات خارجی شدهاست. ارزش این نیروهای انسانی که تاکنون به وسیله دانشگاههای ایران بهجامعه آمریکا و دیگر کشورها تقدیم شدهاست از ارزش مجموع کمکهای بلاعوض و بهشکل قرضه که از هر طریقی بهایران داده شدهاست، بیشتر میباشد و بیشتر بودهاست. تحولی که ما از آن سخن میگوییم تحولی است که چنین روابطی را دگرگون کند و این دانشگاهها را که از محل مالیاتهای زنان و مردان زحمتکش و پرآرزوی ایران اداره می شود به سازمانهایی تبدیل کند که مفید به حال این مردم باشد.
نوشتهای که خواندید به قلم نویسنده فوقالذکر نیست و من صرفاً ویراستار آن و مبدل آن برای بازنشر آن بعد از نیم قرن بودهام. نوشته به قلم دکتر عاملیتهرانیست که در نشریه خاک و خون، سال اول، شماره ۱، پنجشنبه ۱۵ مهرماه ۱۳۴۴ چاپ شدهاست. در این بازنشر صرفا تاریخ و بعضی کلماتی که امروزه کمتر استفاده میشود، تغییر کرده است.
اما سوال اینجاست که شما در حین خواندن این نوشته، چند بار دچار ناهماهنگی تاریخی شدید؟ کجای نوشته متوجه شدید که عمر قلم آن، بیش از عمر من و شماست؟ آیا دغدغههایی که در این نوشته مطرح شد، بعد از گذشت ۸۰ سال از افتتاح اولین دانشگاه، برای شما نیز ملموس هست؟ ساخت فلهای دانشگاه، ورود بیدغدغه به آن و خروج آسانتر و فرار مغزها که هر ساله آمار آن بیشتر میشود، گوشهای از مشکلاتیست که همچنان با آن درگیریم.