یکی از مهمترین کارکردهای جوامع مدرن و معاصر، شکل گیری فرهنگ گفتوگو، تبادل نظر و ایده و در نهایت بسترسازی توسعه تفکر و ارزیابی انتقادی در نهادها و لایه های مختلف نهادهای اجتماعی است. دانشگاه اصلی ترین نهاد خلق فضای گفتوگو و نگاه نقادانه در هر جامعه ای به شمار می رود، که تنها در این بستر می تواند مقدمات رشد علمی و اجتماعی جامعه را فراهم نماید. آیا دانشگاههای امروز ما در شکل دادن چنین فضایی موفق عمل می کنند؟ شواهد زیست شده در محیط های دانشگاهی نشان می دهد نه تنها چنین فضایی رونق ندارد، بلکه روز به روز در حال منزوی تر شدن نیز هست.
منظور از گفتوگوی علمی تلاش دو یا چند سویه افراد برای مسئله مند نمودن و شکافتن ابعاد موضوعاتی است که دلالت بر واقعیتها و مسائل موجود در زندگی بشری را دارند، به شرطی که در این کنش هیچ یک از ویژگی های فردی و فرهنگی گفتوگوکنندگان نقشی در استدلال های مورد استفاده آنها نداشته باشد.
هر چند ماهیت و فلسفه توسعه علمی در دانشگاه و کلاس درس به نقد کشیدن نظرات و ایده هاست، اما بهندرت نشستهای گفتوگو محور در رشتهها و گرایش های تخصصی دیده می شود. اساتید، کارکنان و دانشجویان غالبا خود را بی نیاز از گفتوگو با همکاران و هم صنفان خود می بینند به گونه ای که حتی در اکثر رشته های دانشگاهی اساتید یک رشته و گروه آموزشی در دانشگاههای مختلف حتی یکبار در طول خدمت درباره تخصص خویش و مسائل مرتبط به بحث و گفتوگو ننشسته اند و همدیگر را اصلا نمی شناسند.
کنفرانسها و سمینارهای علمی به غیر از استفاده امتیازی حاصل از مشارکت و ارائه مقالات برای محققان، محفلی علمی برای گفتوگوهای سازنده خلق نمی کنند. از همین رو در سال های اخیر مشارکت همکاران دانشگاهی در بسیاری از کنفرانس های داخلی بشدت کاهش یافته است و گویی همین تنها فضای موجود ایجاد گفتوگو های علمی به دلیل دور شدن از رسالت واقعی خود به نشست هایی صوری و کاذب تبدیل شده است.
برگزاری جلساتی نظیر نشست های هم اندیشی اساتید، پرسش و پاسخ و همفکری مسئولان دانشگاهی با دانشجویان و همکاران هیأت علمی و غیر هیأت علمی، نمونه های ناقص و کلیشه شده فرایند گفتوگوی علمی هستند که عموما کارایی و کارکرد لازم را ندارند. بر اساس تجربه اینگونه جلساتی است که در وضعیت کنونی بینش غالبی در دانشگاهها حاکم است که اصولا گفتوگوهای جمعی امری بیهوده است که به جز اتلاف وقت و انرژی دستاورد دیگری ندارند.
اگر در نهاد دانشگاه، گفتوگو که رسالت اصلی هر مرکز دانشگاهی است نهادینه نشود، نه تنها خود این نهاد به ورطه بحران هویت و کارکرد رهنمود میشود بلکه زمینه ساز توسعه فریب و خشونت در جامعه نیز می شود. این گونه است که امروزه به دلیل همین فقدان گفتوگو در نظام آموزش عالی، دانشگاه نه پاسخی برای نیازهای جامعه و نه البته پاسخی برای نیازها و چالش های جاری خود دارد.
دانشگاهی که در آن گفتوگو به معنای واقعی آن وجود نداشته باشد به تعبیر استاد مصطفی ملکیان به جای آنکه جایگاه هر شخصی را قدرت و قوت سخن و استدلال آن مشخص کند، جایگاه آن مشخص می کند که چه بگوید و چگونه استدلال نماید. در چنین فضایی است که مدیران دانشگاهی و اساتید ما به دلیل جایگاهی که در اختیار دارند می شوند سخنگو و سایرین هم صرفا شنونده، یعنی تسری مونولوگ نمایشی بر دیالوگ آکادمیک.
دور بودن محیطهای دانشگاهی از فضای گفتوگو و نقد علمی مسائل روزمره، باعث کم رنگ شدن همزیستی موثر اجتماعی دانشگاهیان و شکل گیری نوعی فرهنگ دوری گزینی اجتماعی شده است. اگر این همزیستی اجتماعی به شکل موثری پدیدار شود دانشگاه در مسیر و رسالت اصلی، خود را باز خواهد یافت.
هیچ موضوعی در دانشگاه آنقدر بدیهی نیست که نتوان در مورد آن به بحث و گفتوگو ننشست. چگونه گفتوگو کردن را نیر مانند بسیاری دیگر از مهارت های زندگی نیاموخته ایم و نمی آموزیم!