در این فصل فیتز پاتریک استدلال میکند که دارونیسم ارگانیک بر دارونیسم ژنتیکی برتری دارد زیرا دارونیسم ژنتیکی بر این باور است که طبیعت انسانی ذاتاْ توارثی است و همین طبیعت سرچشمه غایی همه صور اجتماعی و فرهنگی ورفتار ها محسوب می شود .این سخن لزوما متذکر انکار ساختارهای اجتماعی یا اهمیت طبیعت نیست اما متذکر این معناست که که آنچه ما اجتماع می نامیم در نهایت مظهری از زیست شناسی می باشد ومعتقدند که آن سیاست هایی که باز تابنده رکه های طبیعت انسانی بوده وبا این رگه ها کار دارند احتمالا موفق خواهند شد .به نظر پاتریک داونیست های ژنتیکی با گرایش خود نوعی جبر گرایی ضعیف که در آن تبار توارثی نقش محوری دارد درگیر هستند.
اما دارونیسم ارگانیک به مفهوم تقلیل ناپذیری از اجتماع قایل است وسطوحی چند گانه از حیات وفرهنگ را می شناسدکه توالی وتسلسل ژن صرفا یکی از بافت های بیشماره آن میباشد این داروینیسم ارگانیک به میزان بیشتری به اموره سیاسی ناظر بر عدالت اجتماعی رهنمون می شود پس از ان به مرور استدلال های گروههای گوناگون محافظه کارانه واختیارگرایان طرفداربازار آزاد می پردازد وبه دنبال آن طرحی از مواضع متضاد چپ گرایانی که فناوری زیستی را مردود می شمارند ،کسانی که طرفدار انند ، وکسانی که دیدگاهی بینابینی دارند ترسیم می کند به نظر پاتریک رهیافت محتاطانه که به استفاده از بیوتکنولوژی اجازه می دهد تا آنجاکه مقولات مرتبط با عدالت اجتماعی ضایع نشود راهی عاقلانه است که باید در پیش گرفت این به این معناست که ما نمی توانیم سرمشقی ساده وسر راست برای سیاست اجتماعی طراحی کنیم وبا توجه به مرور مباحث فصل پیشنهاد می کند بسیار کند تر باید در این مقوله گام برداشت پس به عقیده ی پاتریک انسان ها ماشین ژنی نیستند وباید در مقابل کسانی که قصد دارند این نظریه را وارد علوم اجتماعی کنند مقابله کرد.
سیاست اجتماعی در قباله ژنتیک نو موقعیتی دارد که به گونه ای هم پیرامونی وهم مرکزی است پیرامونی از این نظر که هم به مقوله هایی چون کروموزم ها نوکلئدتیدها و…توجه می کند ومرکزی به معنای اینکه دنیابه واسطه عدسی های اجتماعی منگرد وبسته به اینکه توافق وعدم توافق بر سر این که جامعه مطلوب برای زندگی کدام است به مقولات بیو تکنولوژی می پردازد.
سرند کردن ژنتیکی
سرند کردن ژنتیکی عبارت است ازاعطای این حق به افراد خصوصی که بتوانند بر مبنای معیارهای شخصی به انتخاب های شخصی دست بزنندآنهایی که تحت دارونیسم ژنتیکی مطرحند تاکید دارند که تبار توارثی معرف توضیح کلیدی است که رازهای تعامل انسان ها وفرهنگ های اجتماعی را باز می نماید اما دارونیست های ارگانیک بر این باورند که برداشت دارونیست های ژنتیکی خیلی ساده گرایانه است وما باید به جای آن معیارهای کل نگر انه تری برگزینیم که ارگانیسم را به مثابه واحد انتخاب قلمداد کند و به دنبال توضیح وتبین همه چیز در قالب انتخاب طبیعی نباشد.
بیمه واشتغال
نظامهای بیمه به افراد امکان مقابله با خطر ها را می دهد تا حیاتی سرشار تر واطمینان بخش تر از پیش داشته باشندزیرا قادر است آثار خطرهایی که ممکن است برای ما پیش بیاید را کاهش دهد.اما اینکه بیمه چه ربطی به ژنتیک و رفاه اجتماعی دارد ؟به نظر پاتریک اگر بار کار عمدتا بر دوش بیمه گذار باشد ممکن است حق بیمه زیاد وپرداخت ها کم خواهد شد اما اگر بار عمدتا بر دوش اعضا تحمیل شود آن گاه افراد نیاز مند محروم خواهند شد وهمه چیز به کم وکیف توزیع اطلاعات بستگی دارد وقتی بیمه گر دارای اطلاعاتی باشد که شما ندارید بار بر دوش شما تحمیل می شود واگر شما دارای اطلاعاتی تاشید که بیمه گر از آن بی اطلاع باشد بار بر دو.ش بیمه گر تحمیل خواهد شد لذا بسیاری از شرکت های بیمه استدلال می کنند باید تا حدود زیادی به اطلاعات ژنتیکی مربوط به بیمه گذاران خود دسترسی داشته باشند .
برای دسترسی به خلاصه کتاب، خلاصه نظریه رفاه جدید را باز کنید.