رسیدیم گرچه دیر، گرچه پیر
لیک با دستی پُر از حکایتهای «یارانِ آشنا»؛ یارانی از جنس تفنگ و گل و گندم؛ از جنس ماهیهای ارس …. به تماشای «انقلاب»ی که «بیسلاح» بود و «مسلح» شد و «مطرود» از پای درآمد …. نه، نه، نه … این انقلاب نیست که فرزندانش را میخورد، انقلاب عاشق فرزندانش است، این فرزندان ناخلفاند که انقلاب را میجوند، مطرودش میکنند و «هوای دلپذیر» و «شکفته بهارون» را زمستان میکنند.
در این نوبت از جادوی نهفته در «قصه گفتن» گفتهایم: از «شب نشینی باشکوه تا روزگار دوزخی»، از اینکه «دنیای ما عیونه» … و فروتنی «کاشفان شوکران» را از زبانِ خودشان روایت کردیم و در «کلیشههای» انقلابی که مطرود شد به سوگ نشستهایم.
آری ما راوی «یارانِ آشنا»ییم؛ یارانی که اگر امروز هنوز کوکِ سازی چپ است به هنرمندی دستانِ آن نوازندگانِ چیرهدست است.
و در این غصه و سوگِ سالهای طرد انقلاب، ندای یک «سلام»، گویی که به یادآوردنِ قدرت دستانی که چروکیده شدند از دوری پتک و داس ندا میدهدمان:
“سلام ای شکستگان سالهای سیاه” (از کانال نشریه)
گاهنامه چپکوک
شماره دوم
اردیبهشت ۹۷
[wp-embedder-pack width=”100%” height=”500px” download=”all” download-text=”” url=”https://www.dropbox.com/s/2oj81bpwk7tjid2/%D8%A8%D9%87%20%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86%20%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7_Engare.Net.pdf?dl=1″ /]