انکار حاکمان و سروران هسته اصلی آنارشیسم است. آنارشیست های مدرن، که به دو دسته کلی فردگرایان و سوسیالیست ها تقسیم می شوند ، با بسط اندیشه نفی سروران و حاکمان مخالف وجود دولت هستند و معتقدند که نظم اجتماعی بدون وجود دولت نیز امکان پذیر است و طرفدار حرکت مستقیم به سوی “جامعه بی دولت” هستند . نخستین کسی که نظریه آنارشیسم را تشریح کرد گادوین بود ولی پرودون نخستین کسی بود که قاطعانه خود را آنارشیست نامید.
آنارشیسم، در مقام یک جنبش اجتماعی انقلابی، در دوره بین الملل اول از ۱۸۶۴ تا ۱۸۷۲ و در مخالفت با مارکسیسم شکل گرفت.این مخالفت تا اندازه ای بر سر این موضوع بود که آیا سوسیالیستها باید خواهان “انحلال فوری دولت” باشند یا خیر . در قرن بیستم، که سوسیالیسم به نحو فزاینده ای دولت مدار میشد، جنبش آنارشیستی رو به افول رفت و اندیشه های اساسی آنها بر سایر جنبش ها اثر گذاشت و سهم شایانی در نقد نظریه ها و عملکردهای دولت مدارانه داشت. دلیل دیگری که آنارشیسم همچنان طرف توجه و علاقه قرار دارد این است که مسائل بنیادی پیش روی نظریه اجتماعی و سیاسی میگذارد.
آنارشیستها مخالف دولت مدرن اند چون این دولت در قلمرو خود مردم را به دست حاکم و محکوم تقسیم میکنند و وسایل و روش های عمده زور و اجبار فیزیکی را در انسان میگیرد، مدعی حاکمیت بر همه اشخاص و همه سرمایه هاست، قوانینی ابلاغ میکند که همه قوانین و رسوم دیگر را فسخ میکند، کسانی را که قوانینش را نقض کنند مجازات می کند، و دارایی اتباع خود را از طریق مالیات و سایر روشها به زور غصب میکند . و بعد، همراه با سایر دولتها، جامعه انسانی را به جوامع ملی تقسیم میکند و هر از چندگاهی جنگ به راه می اندازد و به این ترتیب مجوز کشتار جمعی را صادر می کند. از نظر آنازشیست ها حتی یک دولت دموکراتیک نیز فاقد مشروعیت است چون بر پایه توافق و رضایت واقعی استوار نیست و صرفا نقابی است برای پوشاندن رابطه حاکم و محکوم.آنارشیست ها ممکن است بپذیرند که دولت گاهی کارکردهای سودمندی هم دارد، مثل حمایت از حقوق بشر-همچنان که نقض حقوق بشر هم گاهی به واسطه اوست- اما استدلال آن ها این است که چنین کارکردهایی می تواند و باید به دست سازمان های داوطلبانه انجام گیرد.
آنارشیستها با انکار دولت، این دیدگاه رایج را نیز – که توماس هابز بیان داشته- رد می کنند که در غیاب دولت جامعه وجود نخواهد داشت به زندگی در انزوا وفقر و نکبت و وحشیگری سپری خواهد شد. آنها معتقدند انسان ها بنا به طبیعتشان اجتماعی اند نه غیر اجتماعی؛ و تا پیش از تشکیل اولین دولتها در حدود ۵ هزار سال قبل، همه انسانها در جوامع بی دولت زندگی می کردند.
آنارشیستها این دیدگاه جان لاک را قبول دارند که “وضع طبیعی بشر” که در آن همگان آزاد و برابرند و هیچ کس حق مطالبه اطاعت از دیگران را ندارد ، شالوده تشکیل جامعه است. / فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم