پدر سیاوش همیشه عقیده داشته است که مرد باید با زن فرق داشته باشد. آن شب وقتی جوراب ساق کوتاهِ رنگی، شلوار جین تاخورده و کفش کالج قرمز سگکدار پسرش را دید سرزنشهایش را شروع کرد. وقتی در مهمانی رقص پسرش با آهنگ «چه پسری» ساسی مانکن را دید بازهم سرزنش کرد. میگفت آخر این چه رقصی است؟ موقع برگشت از مهمانی، او را از آخرین غر و لند هایش بینصیب نگذاشت. مدتی قبل وقتی دخترش مرجان نیز با موهای کوتاه نقرهای به خانه آمد با اخمهای پدرش مواجه شد، بهویژه وقتیکه چشمان پدرش به کفشهای چرمِ مشکی او افتاد که تقریباً مدل کفشهای خودش بود.از دخترش میپرسید که چرا کفش مردانه خریده است؟
مردانگی و زنانگی یکی از مباحث مناقشه برانگیز جوامع امروزی است. هرچند پرسش سادهای وجود دارد ولی پاسخ ساده نیست: اینکه مردانگی و زنانگی چیست؟ هر یک از شاخههای مختلف علوم، از زیستشناسی تا جامعهشناسی تلاش کردهاند تا به پرسش مذکور پاسخ دهند، ولی علیرغم پاسخهای متنوع، این مسئله هنوز یکی از بحثهای جدی در زندگی روزمره جوامع است. بسیاری از تحقیقات اجتماعی جداولی ساختهاند و در بالای آن نوشتهاند ویژگیهای مردان و ویژگیهای زنان، و در زیر هر یک صفاتی را برشمرده اند.
دیدگاههای جامعهشناسی غالبا معتقدند که افراد در فرایند اجتماعی شدن، و از طریق نهادهای مختلف اجتماعی و با ابزارها و روشهای مختلف ( تشویق و تنبیه) میآموزند که زن بودن و مرد بودن چیست. به تعبیر دیگر، این نظر وجود دارد که آدمها زن یا مرد به دنیا نمیآیند بلکه طی فرایند اجتماعی شدن زن یا مرد میشوند. برای مثال برخوردهای پدر سیاوش و مرجان، خودش یکی از این ابزارهاست تا فرزندان به هنجارهای اجتماعی مرتبط با مردانگی و زنانگی پایبند شوند. حکومتها هم با ابزارهای خود تلاش میکنند تا این هنجارها را در جامعه تثبیت کنند. البته روشن است که همه افراد این ارزشها و هنجارها را نمیپذیرند. همیشه اندکی نافرمانی در جوامع وجود دارد. درنتیجه چالشها باز به قوت خود باقی میماند. برای مثال در کتب درسی زن بودن و مرد بودن چگونه به تصویر کشیده شود؟ پاسخ به این سؤال آسان نیست. به همین دلایل مردانگی و زنانگی در مطالعات اجتماعی مانند پایان فیلمهایی است که قصه را نمیبندند. البته همیشه مقاومت در برابر تغییر بر پیچیدگی این مباحث افزوده است.
در چند سال اخیر، در خصوص مردانگی و زنانگی تغییراتی در جامعه ایرانی رخداده است. به نظر «زنانگی کردن» و «مرد بودن» جریانی پررنگ در زندگی روزمره ایرانی شده است. در محیطهای خصوصی و عمومی، نوعی اصرار بر نمایش هویت زنانه دیده میشود. برای مثال میتوان به مد شدن موهای بلندِ اکستنشن شده و یا فرِ درشتِ باز و آشفته، آرایش غلیظ، استفاده از لباسهای گلمنگلی، و کمی هم سکسی بودن اشاره کرد. در بین مردان جوان نیز بدن اندامی، شکم شش تکهای، موی کوتاه (آلمانی و …) ریش (تهریش، ریش بلند)، و داشتن صدای خشدار از آن جمله است. البته در بین مردان جریانهای موازی نیز دیده میشود که به شکلی هنجارها و معیارهای نسبتاً تثبیتشده اجتماعی درباره تمایزات بین زن و مرد را به چالش میکشند. برای مثال مرتب کردن ابرو، استفاده از رنگهای جیغ برای تیشرت یا کفش، رقصهای لوند، و استفاده از گردنبند از آن جملهاند.
زنانگی و مردانگی مفاهیمی سیالاند که مصداقهای آنها دچار تغییرمیشوند. در این خصوص، عرصههایی با توافق بسیار زیاد، و عرصههایی با توافق بسیارکم، وجود دارد. برای مثال سبیل یکی از آنهاست. زمانی سبیل یکی از شاخصهای مردانگی (توافق بسیار زیاد) بود ولی امروزه نیست (توافق بسیارکم). زمانی رانندگی (شوفر) یک صفات مردانه و دارای توافق بسیار زیاد بود که امروزه به سمت توافق بسیارکم رفته است. استفاده از گردنبند طلا، داشتن سینۀ پرمو، داشتن فرزند برای اثبات مردانگی نیز مواردی هستند که بهتدریج از توافق بسیار زیاد به سوی توافق بسیارکم کوچ کردهاند و به یقین این داستان همچنان ادامه دارد.
به موضوع مردانگی و زنانگی باید نگاهی تاریخی داشت. آنچه امروزدقیقاً از مصداقهای مردانگی و زنانگی است ممکن است فردا نباشد. هنجارهای اجتماعی حاکم یکی از معیارهای قضاوت ما درباره این تمایزات است. نکته آن است که در صورت مشاهده نقض این هنجارها باید با مدارا برخورد کرد. هر آنچه غیرمتداول، کم، نامعمول و در زمان خود غیرطبیعی است لزوماً دلیل بر بد بودن نیست. مردانگی و زنانگی را باید موضوعی در حال مذاکره در جوامع دید. فیلمی با پایانی باز. کلیشههای اجتماعی نباید مانند سلول ما را در خود حبس کنند. آنچه را که خودمان ساختهایم باید بتوانیم خراب کنیم یا تغییر دهیم.
به امید برابری های روز افزون