در شرایطی که اوضاع مخاطره آمیز شده است، راهی برای درمان بیمار وجود دارد که اتفاقا راه علاج سریعی هم هست. من این راه دسته اول را از آنجا میشناسم که تاکنون با آن، کشورهای با تورم مرگبار را حمایت کردهام. برای مثال در بلغارستان و هنگامی که مشاور نخست وزیر (پتر اسویانوف) در سال های ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۲ بودم.
در فوریه ۱۹۹۷ بلغارستان به پدیده ابرتورم دچار شده بود و نرخ تورم ماهانه آن به ۲۴۲ درصد رسیده بود. این نرخ تورم ماهانه بود و نه سالانه که بیشتر از برآورد من از تورم سالانه ایران است؛ ضمن این که نرخ تورم ایران هنوز خیلی پایینتر از آستانه تحمل این کشور است.
چه کردیم تا در چند ساعت ابرتورم بلغارستان را مهار کنیم؟ در یکم ژوئیه ۱۹۹۷ یک هیات ارزی تشکیل دادیم که اسکناس و سکههای قابل تبدیل به ارزهای دیگر را در نرخی ثابت منتشر میکرد. این اوراق مالی اوراق ذخیرهای با ریسک پایین بود که توسط ارزهای خارجی و به ویژه مارک آلمان حمایت میشد (آلمان در سال ۲۰۰۲ یورو را جایگزین مارک کرد). سود این اقدام از طریق اختلاف بین بهره دارایی های ذخیره و هزینه های بدهی به دست میآمد.
این اقدام نوعی سیاست ارزی و نه سیاست پولی بود. عملیات هیاتهای ارزی تاثیرپذیر و خودکار است و نفس عملکرد آن، تبدیل ارز داخلی به ارز لنگر (در خصوص بلغارستان مارک آلمان) با نرخ ثابت است. در نتیجه حجم پول در گردش ارز داخلی تنها توسط نیروهای بازار تعیین میشود که آن را تقاضای ارز داخلی می گوییم. از آنجا که ارز منتشر شده توسط هیات ارزی مشابه ارز لنگر یا باثبات است، هیات ارزی آن کشور بخشی از منطقه ارزی ارز باثبات خواهد بود.
تجربه هیات ارزی بلغارستان تجربه بسیار موفقی بود چرا که در سال ۱۹۹۷ ابرتورم این کشور که در فوریه ۱۹۹۷ به ۲۴۲ درصد رسید متوقف شد و به بلغارستان اجازه داد تا از بحرانهای خارجی نظیر سقوط روبل روسیه در سال ۱۹۹۸ و رکود بزرگ سال ۲۰۰۹ جان سالم به در برد.
برای توقف سریع روند کنونی، ایران باید همان کاری را کند که بلغارستان در سال ۱۹۹۷ کرد. باید یک هیات ارزی ایجاد کند و به جای مارک آلمان که دیگر وجود خارجی ندارد، طلا را پشتوانه ریال قرار دهد. بدین ترتیب ایران ریالی خواهد داشت که به جای ارزی بیارزش به اندازه طلا با ارزش خواهد بود./ایسنا