کلمهی «عمل» (practice) مبیّن رابطهای فعّال با امر واقعی است. بنابراین فرد زمانی یک ابزار را «خیلی عملی» توصیف میکند که خاصه با یک کارِ (labor) معیّن بر یک مادهی معیّن مطابقت داشته باشد، و نتایجی قابل انتظار بهبار آورد. بدین ترتیب، وقتی از شخصی سخن میگوییم که «تسلط خوبی» [bonne pratique] بر زبان انگلیسی دارد منظور شخصی است که با این زبان تماس مستقیم دارد و میتواند آن را «بهکار گیرد»، یعنی میتواند از این زبان بهگونهای مؤثر استفاده کند. بدین اعتبار، وقتی میگوییم فلان شخص در ارتباط با ماشینآلات کشاورزی «هیچ تجربهای» ندارد، منظور این است که وی تنها از طریق کتابها چیزهایی دربارهی آنها میداند، آنهم بدون اینکه از نحوهی بهکارانداختنشان چیزی بداند.
ازاینرو، ایدهی عمل واجدِ مفهوم عامل انسانی (یا سوژه) است. و از آنجا که سوژه یا عامل انسانی، برخلاف حیوانات، موجودی است که میتواند «در ذهن خود طرح یک کنش را پی ریزد»، میتوان با این عقیده، حداقل بهطور کلی، موافق بود که اختصاص کلمهی «عمل» برای اطلاق به تماس فعال با امر واقعی خصلت انسان است. بنابراین، باوجود کارهای اعجابآوری که زنبور میتواند انجام دهد، کسی از «عمل زنبورها» سخن نمیگوید، اما از عمل نجار، مکانیک، معمار، مهندس، پزشک، حقوقدان، سیاستمدار و غیره میشود حرف زد.
لیکن بلافاصله متوجه میشویم، از آنجاییکه عمل به انسان نسبت داده میشود، و انسان حیوانی است که از موهبت داشتن «آگاهی» برخوردار است، یعنی قابلیت تمییزدادن و جداساختن چیزهای بیرونی از بازنماییشان، تا روی این بازنمایی کار کند، و در ذهناش طرح یک کنش را پی ریزد ـ بهسرعت درمییابیم که این ایده از عمل بهگونهای به ایدهی نظریه پاسخ میدهد، که عمل پژواکی است از ایدهی نظریه.
نباید این را پذیرفت که نظریه مختص «نظریهپردازان» است. نظریهی آنان (منظور دانشمندان و فلاسفه است) تنها انتزاعیترین، نابترین و مفصلترین شکل از قابلیتیست که ویژگی جملگی انسانها است. کلمهی “theory” از کلمهای یونانی میآید که بهمعنای «دیدن و تأملکردن» است ـ تلویحاً بدین معنا که: فرد بدون اینکه چیزها را در دست بگیرد، بدینقرار، آنها را بهحال خود رها میکند. آن دستی که «میگیراند» و کار میکند، مقابل چشمی قرار میگیرد که از فاصلهی دور، آنهم بدون اینکه ابژهاش را لمس کند یا تغییر دهد، میبیند. بنابراین، کلمهی «تئوری» در خود واجد انگارهای از فاصله است که با نظر به واقعیت بیواسطه گرفته و حفظ میشود: در کل نظریه مبیّن همان چیزیست که معمولاً آگاهی مینامنداش، به بیان دیگر، همان قابلیت دریافت و حفظ ادراکات مربوط به امر واقعی، و بههمان اندازه، تأیید این عقبنشستن و فاصلهگرفتن، و اینکه آگاهی جایی برای تأثیر متقابل میگذارد تا ادراکات را بههم پیوند داده و حتی از آنها پیشی بگیرد. بدین تعبیر، انسانها همه نظریهپرداز هستند. دهقانی که روز خود را روی تراکتورش آغاز میکند از پیش در ذهن خود برنامهای برای این روز ریخته است، و بهخوبی فراتر از صرفِ همان روز را در نظر میآورد، یا اینکه یارای ساماندادن به استفاده و بهرهبرداریش از کار را نخواهد داشت.
ما «آگاهی» را قابلیتی میدانیم که انسان باید ادراکاتِ امر واقعی را دریافت و حفظ کند و همچنین از آنها پیشی بگیرد. این به خاطر راحتی و آسودگیای است که نتیجهی تحمیلی استفادهای بلندمدت است. چرا که «آگاهی» همچنین یکی از اصطلاحات مورد علاقهی فلسفهی ایدهآلیستی است. همین را میتوان با گفتن این نکته بیان کرد که انسانها از نعمت زبان برخوردار هستند، زیرا این زبان است که از پیش این فاصله را میان امر واقعی بیواسطه و بازنمایی آن نهادینه میکند: از پیش، چون زبان امر واقعی را بهواسطهی انتزاع (abstraction) در خود جای میدهد. بدین اعتبار، میتوان گفت که جملگی انسانها نظریهپرداز هستند، نه به این خاطر که میبینند، بلکه چون سخن میگویند. میدانیم که چرا: زیرا زبان بهواسطهی انتزاع برساخته میشود (اصواتی که شخص از آنها برای انتزاع استفاده میکند، تا همچون کلمات بدانها بپردازد، کلماتی هستند که بر واقعیتهای انضمامیای نام میگذارند که انتزاع را برای فرد ممکن میکنند).
به همین دلیل لازم است با احتیاط بیشتری به تضاد بین نظریه و عمل بپردازیم.
در واقعیت انضمامیِ مربوط به مناسبات انسان با جهان، فرد هرگز، از یک طرف، نه با عملِ صرف (قسمی کار حیوانی و کور) سر و کار دارد ، نه، از طرف دیگر، با نظریهی صرف (تأمل ناب بدون هیچ فعالیتی). در ابتداییترین شکل از عمل (مثل عمل یک کارگر راهسازی که زمین را میکند)، درخصوص چگونگی ادامهی کار، برنامهای که بشود آن را پی گرفت و ابزار لازم برای استفاده ایدههایی وجود دارند و جملگی این «ایدهها» تنها در زبان موجود هستند ـ حتی اگر انسانهایی که از این زبان استفاده میکنند ندانند این خود همان نظریه است. افزون بر این، در پیچیدهترین شکل از نظریه، مثلاً در انتزاعیترین ریاضیات، همواره عمل نیز وجود دارد ـ هم زمانیکه ریاضیدان روی مسائل ریاضیاتی خویش کار میکند و هم آن هنگام که همین مسائل را در هیأت نمادهای ریاضیاتی با گچ روی تخته حک میکند، ولو نداند این نمادسازی خود یک عمل است.
درون همین وابستگی پیچیده است که مسألهی فلسفی برتری عمل بر نظریه (که معرّف موضع ماتریالیستی است) یا تفوق نظریه بر عمل (که معرّف دیدگاه ایدهآلیستی است) مطرح میشود. با پافشاری بر برتری نظریه، ایدهآلیسم از این موضع دفاع میکند که این تأمل یا فعالیت عقل است که در لحظهی آخر هر عملی را رقم میزند. با تأیید برتری عمل، ماتریالیسم بر این موضع پا میفشارد که عمل میتواند هر شکلی از دانش را در وهلهی نهایی معیّن کند.
لیکن اغلب مواضع فوقالذکر به ما اجازه میدهند نکتهی بسیار مهمی را دریابیم: خصلت کلی، و در عینحال انتزاعی، اعمال انسانی. گفتیم: عمل ارتباط فعال انسان با امر واقعی را تعیین میکند. مطمئناً، برخی اعمال در ظاهر کاملاً منفردند (همچون اعمال بهاصطلاح «غیرعادی» یک فرد مجنون). شاید حتی برخی بر این عقیده باشند که هیچ عملی وجود ندارد که، از منظری خاص، فردی نباشد، زیرا هر عمل مستلزم یک عامل انسانی فردی است. بهعنوان مثال، ستایش از پیشهوران سدههای میانه از اینرو بود که آنان از هر ابژه یکی میساختند که برای یک مشتری خاص درنظر گرفته شده بود. اما حتی همین پیشهور نیز یک عمل اجتماعی کلی را بازتولید میکرد: وی رویههای خاصی را به کار میگرفت که از لحاظ اجتماعی شناختهشده بودند و برای پاسخ به یک مطالبهی اجتماعی معیّن از گذشتهای جمعی به ارث رسیده بودند. بیتردید، او در برابر «کار» (oeuvre) خویش تنها بود، اما در کنار وی هزاران پیشهور دیگر نیز همین کار را با همان ابزار انجام میدادند تا این محصولات را برای همان بازار تأمین کنند. اگر وی چیزی «شخصی» را به کارش اضافه میافزود، این چیز شخصی درون همان محدودیّتهای اجتماعیای قرار داشت که بهمیانجی فایدهی ابژهی تولیدشده و وجه غالب موجود در آن جامعه تحمیل شده بود.
این نکتهی بسیار مهمی است، زیرا اعمال مورد بحث تنها تا آنجا فردی هستند که در وهلهی نخست اجتماعی باشند. آنچه در ارتباط با پیشهوری که در تنهایی خویش چیزی را تولید میکند صادق است همچنان درخصوص کارگرانی که در اختیار یک سازمان جمعی کار قرار دارند نیز صدق میکند، کارگرانی که تولید میکنند تا هم کالاهای اجتماعی «کارگشا» جامعه را تأمین کنند هم انباشت ثروت در دستان طبقهی سرمایهدار را تداوم بخشند.