کارل مارکس در ذهن این روزهای ما ژولیدهمردی است با موها و ریشهای بلند که کت و شلوار کهنهای بر تن دارد، روی صندلی نشسته و دست راستش را روی سینه زیر کتش فرو برده است. اسمش را زیاد شنیدهایم اما از او کم خواندهایم. مباحثه و مجادله موافقان و مخالفان سرسختش را دیدهایم و تاریخ نظامهایی را مرور کردهایم که داعیه پیروی از او داشتند و به فروپاشی و انحطاط یا مثل خود او فقر و کمرشدی اقتصادی رسیدهاند. مارکس یکی از بزرگترین متفکران علوم اجتماعی، مردی که به فکر تغییر دنیا و بهبود شرایط کارگران بود اما در اداره خانواده خودش عاجز ماند؛ کار درآمدزایی نداشت و نوشتههایش یا چاپ نمیشد یا اگر مقالههایش پراکنده در روزنامهها منتشر میشد پول چندانی عایدش نمیشد؛ اگر کمکهای مالی انگلس نبود شاید به همان ۶۵سالگی هم نمیرسید. اما او در فکر اتحاد پرولتاریا علیه بورژوا بود. به فکر تغییر جهان به جای تفسیر جهان بود. منتقد سرسخت سرمایهداری و نظریهپرداز ارزش کار بود. اما کسی که از محاسبه و تعیین درآمد و هزینه خانوادهاش عاجز بود چگونه با تئوریهای اقتصاد کلاسیک مخالفت میکرد؟ کسی که سه فرزندش در یک و چهار سالگی بر اثر فقر مردند به دنبال تغییر کدام جهان بود؟ آیا این فیلسوف، جامعهشناس، تاریخدان و اقتصاددان نمیدانست باید برای آیندگان چهره موفقتری از خود برجای بگذارد؟ آیا خود مارکس نیازمند انقلاب پرولتاریای درونش علیه بورژوای درونش نبود؟
کودکی و جوانی مارکس
کارل هاینریش مارکس متولد پنجم ماه می سال ۱۸۱۸ و یکی از ۹ فرزند هاینریش و هنریتا مارکس بود که در تریر واقع در پروس به دنیا آمد. پدرش وکیل موفقی بود که به کانت و ولتر علاقه داشت و یک فعال پرشور برای اصلاح پروس بود. با اینکه والدین پدر کارل یهودی و اجدادش خاخام بودند، او در سن ۳۵سالگی در سال ۱۸۱۶ به مسیحیت گروید. احتمالاً این انتخاب یک امتیاز حرفهای در پاسخ به قانون سال ۱۸۱۵ بود که یهودیان را از رسیدن به مدارج بالای جامعه منع میکرد. با اینکه کاتولیک مذهب غالب شهر تریر بود او برای غسل تعمید کلیسای لوتران را انتخاب کرد چرا که پروتستانیسم را با آزادی روشنفکری برابر میدانست. «کارل در ششسالگی با بقیه بچهها غسل تعمید داده شد اما مادرش تا سال ۱۸۲۵ صبر کرد؛ زمانی که شوهرش درگذشت.»
تحصیلات
پاریس
در سال ۱۸۴۳ پاریس قلب سیاسی اروپا بود. مارکس در پاریس به همراه یک آلمانی سوسیالیست دیگر یعنی آرنولد روژ یک روزنامه رادیکال دست چپی با عنوان Deutsch-Französische Jahrbücher (سالنامه آلمان- فرانسه) را پایهگذاری کرد اما پس از انتشار تنها یک شماره تفاوتهای فلسفی بین مارکس و روژ آشکار و به استعفای مارکس منجر شد. در آگوست ۱۸۴۴ اما نشریه مارکس و انگلس را گرد هم آورد. انگلس همکار و دوست مارکس تا پایان عمر شد. این دو با هم نقد فلسفه برونو بائر را در نوشتههایشان آغاز کردند. بائر از گروه هگلیهای جوان و دوست سابق مارکس بود. نتیجه اولین همکاری مارکس و انگلس انتشار «خانواده مقدس» در سال ۱۸۴۵ بود. در اواخر آن سال مارکس پس از اخراج از فرانسه به بلژیک رفت. او در فرانسه برای روزنامه رادیکال دیگری با عنوان Vorwärts کار میکرد که با سازمانی که بعدها نام مجمع کمونیست به خود گرفت ارتباط محکمی داشت.
بروکسل
مارکس برای ورود به بلژیک متعهد شده بود چیزی در مورد سیاست آن دوران ننویسد و منتشر نکند. در بروکسل مارکس توسط «موزس هس» یک سوسیالیست تبعیدی با سوسیالیسم آشنا شد و در نهایت به طور کامل از فلسفه گروه هگلیهای جوان برید. هس نقش عمدهای در گرایش انگلس به کمونیسم و متوجه کردن نظر مارکس به سمت مشکلات اقتصادی و اجتماعی داشت. احتمالاً باید او را مسوول چندین و چند ایده و شعار کمونیستی دانست؛ از جمله اینکه «دین افیون تودههاست». پس از مارکس، انگلس هم در سال ۱۸۴۵ از آلمان به بروکسل رفت تا به مارکس بپیوندد. در این زمان مارکس کتاب «ایدئولوژی آلمانی» را نوشت که در آن نظریه خودش در مورد ماتریالیسم تاریخی را بیان کرد. مارکس نتوانست برای کتابش ناشری پیدا کند و ایدئولوژی آلمانی در کنار تزهایی بر فوئرباخ که در همین دوران نوشته شد تا پس از مرگ مارکس همچنان منتشرنشده باقی مانده بودند. در آغاز سال ۱۸۴۶، مارکس به منظور مرتبط کردن سوسیالیستهای سراسر اروپا کمیته ارتباطات کمونیست را پایه گذاشت. سوسیالیستهای انگلستان با الهام از نظریات مارکس کنفرانسی ترتیب دادند و مجمع کمونیست را تشکیل دادند. در سال ۱۸۴۷ در نشست کمیته مرکزی مجمع در لندن، این نهاد از مارکس و انگلس خواست مانیفست حزب کمونیست را بنویسند.
لندن
اشخاص تاثیرگذار در زندگی مارکس
آنگونه که از تفکرات مارکس برمیآید او تحت تاثیر متفکران مختلفی بوده اما هیچگاه خودش را به آنها محدود نکرده است. او تحت تاثیر فلسفه هگل، اقتصاد سیاسی کلاسیک آدام اسمیت و دیوید ریکاردو، تفکر سوسیالیسم فرانسوی ژان ژاک روسو، هانری سن سیمون، پییر ژوزف پرودون و شارل فوریه، ماتریالیسم فلسفی آلمانی فوئرباخ و تحلیلهای طبقه کارگر انگلس بوده است. دید تاریخی مارکس که ماتریالیسم تاریخی نامیده میشود به روشنی نشان از مدعای هگل دارد که فرد باید واقعیت (و تاریخ) را دیالکتیکی ببیند. با این حال مارکس اختلافات قابل توجهی هم با هگل داشت. مارکس همچنین تحت تاثیر کتاب «وضعیت طبقه کارگر در انگلستان ۱۸۴۴» دیالکتیک تاریخی را در اصطلاح مبارزه طبقاتی قبول کرد و به این نتیجه رسید که طبقه کارگر مدرن پیشروترین نیرو برای انقلاب است. مارکس معتقد بود میتوان تاریخ و جامعه را به طور علمی مطالعه کرد و تمایلات تاریخ و پیامدهای منتج از منازعات اجتماعی را از هم تمیز داد. برخی از پیروان مارکس به این نتیجه رسیدند که بنابراین نظرات انقلاب کمونیستی ناگزیر روی خواهد داد … مارکس به روشنی گفته بود که در پی تلاش برای تغییر جهان است.
زندگی شخصی مارکس
کارل و جنی هفت فرزند داشتند اما به دلیل شرایط زندگی فقیرانه که آنها در لندن داشتند تنها سه فرزند به بزرگسالی رسیدند. اولین فرزند آنها جنی کارولین بود که در سال ۱۸۴۴ به دنیا آمد. پس از او جنی لورا در سال ۱۸۴۵، ادگار ۱۸۴۷ و هنری ادوارد ۱۸۴۹، جنی اولین فرانسیس ۱۸۵۲، جنی جولیا ۱۸۵۵ متولد شدند. کارل و جنی در سال ۱۹۵۷ هم صاحب فرزند دیگری شدند که پیش از تولد درگذشت. فرزندان مارکس سرنوشت خوبی نداشتند. از شش فرزندی که سالم به دنیا آمده بودند چهار فرزند قبل از پدرشان از دنیا رفتند و تنها جنی لورا فرزند دوم و جنی جولیا فرزند ششم مارکس بودند که آنقدر زنده ماندند تا مرگ پدر را ببینند. فرزندان دختر مارکس همه به افتخار مادرشان، جنی نامیده شدند. فرزند اول و دختر ارشد کارل مارکس جنی کارولین خود یک فعال سوسیالیست بود. او در ۲۸سالگی با یک کمون پاریسی به نام چارلز ازدواج کرد و شش فرزند به دنیا آورد. او در ژانویه ۱۹۸۳ حدود دو ماه زودتر از پدرش از دنیا رفت. دلیل مرگ او احتمالاً سرطان مثانه بوده است. فرزند دوم شانس بهتری داشت. جنی لورا ۶۶ سال عمر کرد. او در ۲۳سالگی ازدواج کرده بود. جنی لورا و همسرش پل در دوران زندگی تحت حمایت فردریش انگلس بودند و حتی بعد از مرگش در سال ۱۸۹۵ پول قابل توجهی به ارث بردند. این زوج در سال ۱۹۱۱ با هم خودکشی کردند. فرزند سوم مارکس پسری به نام ادگار بود که تنها هشت سال عمر کرد. پس از او نیز یک برادر و خواهر دیگرش یعنی هنری ادوارد و جنی اولین هر کدام فقط یک سال زندگی کردند. جنی الینور فرزند ششم مارکس هم سرنوشتی بهتر از خودکشی نداشت. او که فعالی سوسیالیست بود وقتی فهمید نامزدش ادوارد اولینگ مخفیانه با هنرپیشه جوانی ازدواج کرده با زهر خودکشی کرد. او منشی پدرش بود. مارکس در هنگام مرگ او را مسوول حفظ دستنوشتهها و آثارش کرد.
مرگ مارکس
مارکسیسم
[bs-quote quote=” اگر چیزی قطعی باشد اینست که من خودم مارکسیست نیستم.” style=”default” align=”left” author_name=”(گفته مارکس به نقل از انگلس۱۸۸۲) “][/bs-quote]
[bs-quote quote=” اگر چیزی قطعی باشد اینست که من خودم مارکسیست نیستم.” style=”default” align=”left” author_name=”(گفته مارکس به نقل از انگلس۱۸۸۲) “][/bs-quote]
پیروان مارکس به طور مداوم در بین خودشان بر سر چگونگی تفسیر نوشتهها و کاربرد مفاهیم او در دنیای مدرن مشغول بحث و جدل هستند. میراث تفکر مارکس بین تمایلات گوناگونی مورد منازعه است که هر کدام خود را بهترین و دقیقترین مفسر مارکس میدانند. در حوزه سیاسی گرایشاتی چون لنینیسم، استالینیسم، تروتسکیسم، مائویسم، لوکزامبورگیسم و مارکسیسم لیبرتارین وجود دارند. همچنین جریانهای مختلفی تحت تاثیر دیدگاههای گوناگون در مارکسیسم آکادمیک شکل گرفته و منتج به پیدایش مارکسیسم ساختارگرا، مارکسیسم تاریخی، مارکسیسم پدیدهشناسی، مارکسیسم تحلیلی و مارکسیسم هگلی شده است. چهگوارا انقلابی مارکسیست هم حتی دیدگاه مطلوب خودش را از مارکس این گونه ارائه داد: «مارکس تغییری کیفی در تاریخ تفکر اجتماعی ایجاد کرد. او تاریخ را تفسیر، پویایی آن را درک و آینده را پیشبینی کرد. اما علاوه بر پیشبینی آینده یک مفهوم انقلابی را هم بیان کرد؛ اینکه جهان نباید فقط تفسیر شود بلکه باید تغییر کند.»
ممنون
اگه کتابای مارکس رو خونده بودید نوشتهتون به این اسفناکی چرت نبود!
بچه ۵ ساله متن مینوشت بهتر و وزین تر بود
خجالت آور تر از قسمت اول نوشته تون نخوندم که براحتی قضاوت و توهین کردید به بزرگترین عدالت خواه چند قرن اخیر …
مردی که عقایدش را معامله نکرد و تطمیع پذیر نبود. چقدر اسفناک نوشتید . متاسفم برای کوته فکری تون.
ی مشت احمق عقده ای بیشعورن دیگه، احتمالا بساز بفروشای جنت آبادن، کلا هرزه نگاری بود تا نوشته
مارکس ناخوناشم نمیگرفت خیلی بی ادب و بی تربیت بود بیاین به حرفای این بی تربیت گوش نکنیم .
میخواین بزرگترین متفکر هزاره دوم رو نقد کنین به سواد و معرفت بیشتری نیاز دارین نه اینطور با عقده و لاشی بازی