در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی قرار داریم و قاعدتاً نمیتوانیم بهسادگی از این واقعه عبور کنیم. احتمالاً بهتدریج از اشخاص زیادی در اینباره نظر، بیانیه و اطلاعیه منتشر خواهد شد. من نیز به نوبه خود چند نکته را در این خصوص متذکر میشوم. پرسش اصلی من این است؛ در مقطعی که انقلاب چهل ساله شده است آیا باید منتظر آغاز پایان انقلاب بود –که طی پروسهای تهمانده کارویژهاش را از دست بدهد و به انتهای خط برسد- یا میتوان از این نقطه عزیمت، آغازی نو را شروع کرد و جانمایه انقلاب را چون آرمانی فرارو داشت و به سمت رفاه و آسایش و دموکراسی پیش رفت.
در روایت آمده است «من بلغ اربعین سنه ولم یتعص فقد عصی». یعنی، هر کس به چهل سالگی برسد، اگر عصا به دست نگیرد، عصیان کرده است. البته مرحوم حاجی نوری معتقد است، برداشتن عصا یعنی مهیا شدن برای سفر آخرت! از این رو، چهلسالگی آغاز پایان است و عنقریب باید فاتحه را خواند چون، جرس فریاد میدارد که بربندید محملها. در مقابل مرحوم امام خمینی در تفسیری عرفانی، عصا را به احتیاط ترجمه کرده و معتقد است، از چهل سالگی به بعد، بشر باید محتاط باشد، معصیت نکند و بهدنبال ثواب اخروی برود.
آیا انقلاب باید عصا بر دارد؟
به نظر میرسد، چنانچه آینده را با همین دستفرمان و خطمشی چهلساله بپیمائیم، به دره انحطاط و زوال پرتاب میشویم؛ لذا باید طرحی نو دراندازیم. اصلیترین شاخصههای زندگی شرافتمندانه انسانی در ایران نکاتی را به ما گوشزد میکند. تمکین به قانون، نرخ بیکاری، تورم، نرخ رشد اقتصادی، تولید ناخالص ملی، شفافیت، دموکراسی، فساد، آلودگی محیطزیست، نابرابری و همچنین آسیبهای اجتماعی، انباشت پروندههای قضایی و… زندگی شرافتمندانه انسانی را نوید نمیدهد و میدانیم برای رتقوفتق امور نمیتوان به عصا یا سرنیزه سرکوب تکیه زد. زیرا، معمولاً این عصاها همچون عصای سلیمان، موریانه خورده هستند و یک آن فرو میریزد. عدهای میخواهند همه مشکلات پیشگفته را به گردن جنگ، توطئههای داخلی، فتنه و… بیندازند و بگویند، اگر اینها نبود، کشور بسان اقران خود همچون ترکیه، کرهجنوبی، مالزی و… اوضاع بهسامانی داشت. این گروه براساس نظریههای توطئه، نفوذ و… معتقدند انقلاب پدیدهای ناهمگون و نامیمون نبوده است اما، رخدادها و افرادی آن را از خط اصیل خارج کرده و دستاوردها را به تعویق انداختهاند. این زاویه نگاه کمابیش از سوی راستهای داخلی دنبال میشود. گروه دیگر، انقلاب ایران را بهتعبیر اخوان ثالث، نغمه ناجور در هارمونی جهانی میخوانند و معتقدند ذات انقلاب مقتضی ناهمگونی با دنیا بوده و میوه کنونی مربوط به درختی چهل ساله است. اینان یا به لحاظ نظری ضدانقلاب هستند، یعنی مخالف هر نوع انقلابی هستند یا در زمره طرفداران رژیم سابق هستند. گروه دیگر، مشکل را در قانون اساسی میجویند و بر این باورند این متن راههای توسعه را بسته و منافذ دموکراسی را مسدود کرده است. بهخصوص زمانیکه میبینیم در عمل، اصول مترقی قانون اساسی تعلیق شدهاند. به هر روی عدهای مسئولین و کارگزاران را علتالعلل وضعیت کنونی میدانند و معتقدند، دولت بهعنوان اصلیترین عامل پیشبرنده اهداف انقلاب –که خود نیز از دستاوردهای آن محسوب میشود- نتوانسته به کارکرد اصلیاش وفادار بماند.
اگر چهل سالگی را آغاز پایان بدانیم، باید بپرسیم چگونه پایانی پیشرویمان است. در اینباره اقوال مختلفی مطرح است. عدهای معتقدند، انقلاب دیگری در راه بوده و زمینه و زمانه آبستن زایش دوباره انقلابی کلاسیک یا رنگی است. نظر دیگر بر آن است، پس از تضعیف نظام بر اثر تحریمها، بالاخره امریکا و همپیمانان منطقهای به ایران حمله خواهند کرد. عدهای دیگر معتقدند، جمهوری اسلامی همچون شوروی از درون فرومیپاشد زیرا ما از زرادخانه تسلیحاتی و ایدئولوژیک و نیز کمربندهای ایمنی شوروی بیبهرهایم و بهدلیل مخارج نظامیمان هر چه بیشتر به فروپاشی نزدیک میشویم. و دست آخر برخی برآنند، همچون خلافت عثمانی بهدست ترکهای جوان کودتایی صورت میگیرد و دولت به دست نظامیان خواهد افتاد.
آغازی نو
در مقابل روایتهای فوقالذکر، میتوان چهلسالگی انقلاب را بهتعبیر رایج دوره چلچلی آن نامید. در آستانه چهلمین سال میتوان از شعارهای انقلاب گردگیری کرد و شعله انقلاب را فروزان نگاه داشت. مضمون آن شعارها، عدالت، آزادی و نیز اسلام علوی بود. مرحوم مطهری فرموده است، عدالت و آزادی را باید در سلسله طولی احکام قرار داد. از این رو، اگر حکمی بر پایه عدالت نباشد عادلانه و در نتیجه شرعی نیست.