وقتی بزرگترین حکومت سوسیالیست جهان، شوروی، از هم فروپاشید، بسیاری تصور میکردند حزب کمونیست چین نیز به آخر خط رسیده است، اما این تصور اشتباه بود. در این نوشتار به یکی از مهمترین رخدادهای سیاسی چین در چند دهۀ اخیر میپردازیم: «جنبشِ میدان تیانآنمن».
دهۀ 1980 با گشایشهایی در فضای سیاسی چین همراه بود که نتیجۀ آن شکلگیری جنبشی دموکراسیخواهانه بود. نخستین بروز جدی این جنبش اعتراضاتی در دسامبر 1986 بود که در سال بعد در شهرهای دانشجویی ادامه یافت، و البته از سوی حکومت سرکوب شد. از مسائل اصلی مورد اعتراض این بود که چرا کنگرۀ خلق چین در انحصار حزب کمونیست است. از بُعد اقتصادی از 1978 لیبرالیسازی اقتصاد با اصلاحات دِنگ شیائوپینگ آغاز و باعث شده بود برخی از این اصلاحات منتفع و برخی متضرر شوند. از دیگر سو، بوی فساد به مشام میرسید، رهبران کادرهای حزب فرزندان و بستگان رهبران پیشین بودند و اقتصاد فامیلی نیز در حال رشد بود. سلطۀ سیاسی مطلق در اختیار حزب کمونیست بود و فقط در زمینۀ اقتصادی بازگذاریهایی اعمال میشد.
پانزدهم آوریل 1989، هو یائوبانگ، از چهرههای جناح اصلاحطلب که حکومت او را مقصر اعتراضات سالهای پیش دانسته و از مناصبش عزل کرده بود، درگذشت. مراسم سوگواری برای هو یائوبانگ را میتوان سرآغاز ماجرای میدان تیانآنمن دانست. هفدهم آوریل دانشجویان، در سوگ یائوبانگ، به سوی بنای یادبود قهرمانان خلق در میدان تیانآنمن حرکت کردند و این اجتماع به زودی به تظاهراتی ضددولتی تبدیل شد.
تنها در عرض ده روز اعتراضها و بستنشینی دانشجویان (که به جنبشهای دانشجویی 68 در اروپا شبیه بود) ابعاد گسترده یافت و مطالباتی در حد برکنار نخستوزیر مطرح شد. تظاهرات ادامه یافت و سایر اقشار مردم به دانشجویان پیوستند. در نهایت در 12 مه دانشجویان تصمیم گرفتند برای فشار به دولت دست به اعتصاب غذای جمعی بزنند. همین روزها قرار بود میخائیل گورباچوف به چین سفر کند و از قضا پکن پر بود از خبرنگاران خارجی که ناگهان سوژهای جذابتر یافته بودند و اخبار اعتراضات را پوشش میدادند. دانشجویان گورباچوف را به عنوان اصلاحگر نظام شوروی میستودند. در ماه مه کارگرانی نیز به جنبش پیوستند و سازمانهایی مستقل را نیز ایجاد کردند.
در حکومت اختلاف نظر اساسی میان دو نفر وجود داشت: ژائو زیانگ، رئیس حزب، معتقد به برخورد دوستانه با دانشجویان بود و نزد آنها نیز بسیار محبوب بود، و در مقابل رهبر حزب و شاخصترین چهرۀ چین، دِنگ شیائوپینگ که چین را در مسیر جدید اصلاحات هدایت کرده بود، از ابتدا با اعتراضات به شدت مخالف و معتقد بود این اعتراضات به بیثباتی چین میانجامد و به اصلاحات آسیب میزند. لی پِنگ، نخستوزیر چین، نیز کاملاً با دِنگ همعقیدۀ بود. بنابراین، پرسش تنها این بود که کاسۀ صبر دِنگ کی لبریز میشد! او هرگز نمیپذیرفت چین مسیر کشورهای اروپای شرقی را رود و جایگاه سیاسی مطلق حزب زیر سؤال رود. البته او در همان 26 آوریل در مقالهای این اعتراضات را «دسیسهای برنامهریزیشده برای سرنگونی دولت» خوانده بود.
صبر دنگ تمام شد. در 18 مه تصمیم گرفته شد حالت نظامی اعلام شود. زیانگ برکنار شد و به حبس خانگی رفت و مذاکرات با دانشجویان ثمری نداشت. ارتش دستور یافت میدان را که اکنون بیش از یک میلیون در آن حضور داشتند پاکسازی کند. نقل میکنند دنگ گفته بود: «دویست کشته بیست سال برای چین صلح میآورد!»
سرکوب آغاز شد و نیروهای ارتش که در اطراف پکن در حال آمادهباش بودند عملیات خود را آغاز کردند. در این میان معترضان نیز که از ابتدای اعتراضات اختلافهایی داشتند، دچار چنددستگی شدند، ضمن اینکه ماندن در میدان دشوار بود و از جهت فیزیکی با سختیهای فراوانی همراه بود. در نقاط مختلف پکن شهروندان در برابر نیروهای ارتش مقاومتهایی میکردند. اما اوج درگیریها سوم تا پنجم ژوئن بود. وقتی تانکها و نفربرهای ارتش به میدان رسید و پس از درگیریهای شدید بامداد پنجم میدان تخلیه شد.
شمار تلفات اعلامشده بسیار متفاوت است. دولت از 200 کشته سخن میگفت و رسانههای غیردولتی از چند هزار. در گزارش عفو بینالملل نیز تعداد کشتهها از چند صد تا چند هزار اعلام شد. پس از آن نیز دهها نفر محاکمه و به حبسهای بلندمدت محکوم شدند. زیانگ، رئیس پیشین حزب، تا آخر عمر (2005) در حبس خانگی ماند و جنبش دموکراسیخواهی چین دیگر هیچگاه کمر راست نکرد؛ که البته این مسئله دلایل متعددی داشت.
«مرد تانکی»
برخی تصاویر جهان را تکان میدهند، پر از نمادگان و استعارههای بهتآورند! یکی از معروفترینِ این تصاویر، ویدئو و عکسی است که در پی سرکوب اعتراضاتِ میدان تیانآنمنِ چین در پنجم ژوئن 1989 به طور تصادفی گرفته شد.
مردی لاغراندام با دو پلاستیک در دست در حال گذر از خیابان است. ستونی از تانکها در طول خیابان در حرکتند. مرد در مسیر حرکت تانکها میایستد، بی آنکه از نزدیک شدن تانکها هراسی داشته باشد! تانک ترمز میزند، مرد کنار نمیرود. تانک میکوشد از کنار مرد رد شود. مرد راه را میبندد. تانک میایستد…
این مرد که تا به امروز ناشناخته مانده است به «مرد تانکی» یا «شورشی ناشناس» معروف شد. «مرد تانکی» نماد تأملبرانگیزی است از رابطۀ نامتوازن شهروند و نظام حاکم.
در نهایت چهار نفر مرد تانکی را از جلو تانک به کنار میکشند و با خود میبرند. کسی از سرنوشت و هویت مرد تانکی آگاه نیست.