توتالیتاریسم، اقتدارگرایی و فاشیسم، همگی اشکال حاکمیت هستند و تعریف شکلهای مختلف حاکمیت به آن آسانی که به نظر میرسد، نیست. همه کشورها دارای نوعی حاکمیت رسمی هستند که در اطلاعاتنامه جهان (تحت عنوان World Factbook. زیر نظر سیا؛آژانس اطلاعات مرکزی ایالاتمتحده) آمدهاست. بااینحال، توصیف خود یک ملت از فرم حاکمیتش اغلب میتواند کمتر واقعگرایانه و عینی باشد. بهعنوانمثال، درحالیکه اتحاد جماهیر شوروی سابق خود را دموکراتیک اعلام کرد، اما انتخابات آن «آزاد و منصفانه» نبود، چراکه فقط یک حزب با کاندیداهای تائید شده توسط دولت، نمایندگی و ارائه شد. لذا اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بهدرستی بهعنوان جمهوری سوسیالیستی طبقهبندی میشود. علاوه بر این، مرزهای بین اشکال مختلف حاکمیت میتواند سیال یا کمتر قابلتعریف باشد و غالباً دارای ویژگیهایی هستند که یکدیگر را همپوشانی میکنند. در مورد تمامیتخواهی، اقتدارگرایی و فاشیسم نیز چنین است.
توتالیتاریسم (تمامیتخواهی) چیست؟
توتالیتاریسم نوعی از حاکمیت است که در آن قدرت دولت، نامحدود است و تقریباً همه جنبههای زندگی عمومی و خصوصی را کنترل میکند. این کنترل به تمام موضوعات سیاسی و مالی و همچنین نگرشها، اخلاقیات و باورهای مردم گسترش مییابد. مفهوم توتالیتاریسم در دهه ۱۹۲۰ توسط فاشیستهای ایتالیایی بسط و توسعه پیدا کرد. آنها کوشیدند تا این مفهوم را با اشاره به آنچه آن را اهداف مثبت توتالیتاریسم برای جامعه در نظر میگرفتند، دچار چرخشی مثبت کنند. بیشتر تمدنهای غربی و حاکمیتها بهسرعت این مفهوم را پسزده و هنوز هم تا به امروز نیز این کار را ادامه میدهند.
یکی از ویژگیهای بارز حاکمیتهای تمامیتخواه وجود ایدئولوژی ملی صریح یا ضمنی است که به مجموعهای از باورها برای معنا و جهت دادن بهکل جامعه اطلاق میشود.
به گفته ریچارد پایپز، متخصص تاریخ و نویسنده روسی، نخستوزیر فاشیست ایتالیا، بنیتو موسولینی، یک بار اساس توتالیتاریسم را چنین خلاصه کرد: «همهچیز در داخل کشور، هیچچیز خارج از کشور، هیچچیز مخالف دولت وجود ندارد.».
خصوصیاتی که ممکن است در یک دولت تمامیتخواه (توتالیتر) حاضر شود، شامل این موارد میشود:
۱. قانونگذار، شخص دیکتاتور است.
2. حضور تنها یک حزب سیاسی حاکم
3. سانسور شدید، در صورت عدم کنترل کامل بر مطبوعات
4. انتشار دائم تبلیغات حامی حاکمیت (پروپاگاندای دولتی)
5. خدمت اجباری در ارتش برای همه شهروندان
6. شیوههای اجباری کنترل جمعیت
7. منع برخی از گروهها و اعمال مذهبی یا سیاسی
8. منع هر نوع انتقاد عمومی از دولت
9. قوانینی که توسط نیروهای پلیس مخفی یا ارتش اجرا میشود.
بهطورمعمول، ویژگیهای دولت توتالیتر باعث میشود مردم از دولت خود بترسند. حاکمان توتالیتر بهجای تلاش برای از بین بردن این ترس، آن را تشویق میکنند و از آن برای اطمینان از همکاری مردم استفاده میکنند. نمونههای اولیه دولتهای تمامیتخواه، مشمول آلمان در زمان آدولف هیتلر و ایتالیا در زمان بنیتو موسولینی میشود. ازجمله نمونههای اخیر دولتهای تمامیتخواه میتوان به عراق در زمان صدام حسین و کرهشمالی در زمان کیمجونگاون اشاره کرد.
اقتدارگرایی (استبداد) چیست؟
یک دولت اقتدارگرا با یک دولت مرکزی قدرتمند که به مردم آزادی سیاسی محدودی میدهد، مشخص میشود. بااینحال، روند سیاسی و همچنین کلیه آزادیهای فردی، بدون هیچگونه پاسخگویی به قانوناساسی، توسط دولت کنترل میشود. در سال ۱۹۶۴، خوان خوزه لینز، استاد برجسته جامعهشناسی و علوم سیاسی در دانشگاه ییل، چهار ویژگی قابلشناساییترین دولتهای استبدادی را شرح داد:
۱. آزادی سیاسی محدود با کنترلهای سختگیرانه دولت که بر نهادها و گروههای سیاسی مانند مجالس قانونگذاری، احزاب سیاسی و گروههای ذینفع اعمال میشود.
2. یک رژیم کنترلکننده که خود را بهعنوان «شر ضروری» برای مردم توجیه میکند و منحصراً قادر به کنار آمدن با «مشکلات اجتماعی قابلتشخیص» مانند گرسنگی، فقر و شورش خشونتآمیز است.
3. محدودیتهای سختگیرانه تحمیلشده توسط دولت در آزادیهای اجتماعی مانند سرکوب مخالفان سیاسی و فعالیتهای ضد رژیم.
4. حضور یک مدیر اجرایی با اختیاراتی مبهم، متغیر و قدرتهای آزادانه تعریفشده.
دیکتاتوریهای مدرن مانند ونزوئلا در زمان هوگو چاوز و کوبا در زمان فیدل کاسترو نمونه دولتهای استبدادی (اقتدارگرا) است. درحالیکه جمهوری خلق چین به ریاست مائو تسه تونگ، یک کشور توتالیتر در نظر گرفته میشد، چین امروزی با دقت بیشتری بهعنوان یک کشور اقتدارگرا (استبدادی) توصیف میشود زیرا اکنون شهروندان این کشور از برخی آزادیهای شخصی محدود برخوردار هستند.
تفاوت دولت توتالیتر (تمامیتخواه) با دولتهای اقتدارگرا (استبدادی):
در یک حاکمیت توتالیتر، دامنه کنترل دولت بر مردم تقریباً نامحدود است. دولت تقریباً همه جنبههای اقتصاد، سیاست، فرهنگ و جامعه را کنترل میکند. آموزش، مذهب، هنرها، علوم و حتی اخلاق و حق تولیدمثل، توسط دولت توتالیتر کنترل میشود.
در یک دولت استبدادی تمام قدرت در دست یک دیکتاتور یا گروهی است و مردم به میزان محدودی از آزادی سیاسی مجاز هستند.
فاشیسم چیست؟
فاشیسم که از زمان پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ بهندرت به کار گرفته میشود، نوعی دولت است که شامل شدیدترین جنبههای تمامیتخواهی و اقتدارگرایی است. حتی اگر با ایدئولوژیهای ملیگرایانه افراطی مانند مارکسیسم و آنارشیسم مقایسه شود بهطورمعمول فاشیسم در انتهای راست افراطی طیف سیاسی در نظر گرفته میشود. فاشیسم با تحمیل قدرت دیکتاتوری، کنترل دولت بر صنعت و تجارت و سرکوب مخالف با زور، اغلب به دست ارتش یا یک پلیس مخفی مشخص میشود که اولین بار در جنگ جهانی اول در ایتالیا دیده شد و بعداً در آلمان و سایر کشورهای اروپایی در طول جنگ جهانی دوم گسترش یافت.
مبانی فاشیسم:
بنیان فاشیسم ترکیبی از فوق ملیگرایی است – یک ارادت شدید به ملت خود نسبت به دیگران – همراه با یک اعتقاد گسترده در بین مردم که نجات و «تولد دوباره» ملت امری الزامی و حتمی است.
حاکمان فاشیست به جای تلاش برای یافتن راهحلهای مشخص برای مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، با مطرح کردن ایده نیاز به یک تولد دوباره ملی به سمت یک دین مجازی، تمرکز مردم را منحرف میکنند، در این حال است که از حمایت عمومی برخوردار میشوند. به همین منظور، فاشیستها رشد و گسترش فرقههای ملیگرایی و خون (نژاد) اصیل را تشویق میکنند.
در اروپا قبل از جنگ جهانی دوم، جنبشهای فاشیستی تمایل داشتند این عقیده را ارتقا دهند که غیراروپاییها ازنظر ژنتیکی از اروپاییها پایینترند. این اشتیاق به پاکی نژادی اغلب رهبران فاشیست را بر آن داشت تا برنامههای اصلاح ژنتیکی اجباری را با هدف ایجاد «نژاد ملی» خالص از طریق پرورش انتخابی انجام دهند.
از نظر تاریخی، عملکرد اصلی رژیمهای فاشیستی حفظ کشور در یک آمادگی دائمی برای جنگ بوده است. فاشیستها مشاهده کردند که چگونه بسیج توده مردم و بسیج نظامی در طول جنگ جهانی اول مرزهای بین نقش غیرنظامیان و رزمندگان را از بین برد. با بهرهگیری از این تجارب، حاکمان فاشیست میکوشند تا یک فرهنگ ملیگرایانه «شهروندی نظامی» ایجاد کنند که در آن همه شهروندان مایل و آماده باشند تا برخی از وظایف نظامی را در زمان جنگ، ازجمله جنگ واقعی، به عهده بگیرند.
علاوه بر این، فاشیستها دموکراسی و روند انتخابات را مانعی منسوخ و غیرضروری برای حفظ آمادگی مداوم نظامی میدانند. آنها همچنین تمامیتخواهی و تکحزبی بودن را عامل اصلی آمادهسازی ملت برای جنگ و مشکلات اقتصادی و اجتماعی ناشی از آن میدانند. امروزه دولتهای معدودی خود را فاشیست توصیف میکنند. در عوض، این برچسب اغلب بهصورت انتقادی توسط منتقدان دولتها یا رهبران خاص استفاده میشود. اصطلاح «نئوفاشیست»، دولتها یا افرادی را تشویق میکند که از ایدئولوژیهای سیاسی رادیکال و راست افراطی، مانند ایدههای دولتهای فاشیست بعد از جهانی دوم حمایت میکنند.
در مورد فاشیسم بیشتر بخوانید:
فاشیسم چیست؟
فاشیسم ابدی | اومبرتو اکو
اینجا چند نفر «فاشیست» هستند؟! +فیلم
فاشیسم از نگاه برشت