صبح روز سهشنبه ۶ آبان ۹۹ یک خانواده ایرانی که قصد داشتند با قایق خود را به انگلیس برسانند، در کانال مانش غرق شدند. این قایق که در نزدیکی شهر دانکرک فرانسه دچار حادثه شد ۱۹ سرنشین داشت که همگی ایرانی بودند.
” باید فکری بکنیم که اینقدر رعایای ما از فرط فقر به خارجه مهاجرت ننمایند. ما باید وسایل آسایش آنها را فراهم کنیم. بنده هرچه فکر میکنم میبینم این رعایایی که به خارج مهاجرت میکنند یک پولی در آنجا گذاشته نشده که بروند و بگیرند که بگوییم به یک طمعی میروند… آنچه بنده فکر میکنم غیر از ظلم هیچچیز رعیت را فراری نمیدهد. ظلم ارباب، مأمور، مباشر، تحصیلدار مالیه، مفتش مالیه است که فقط و فقط بهواسطه اتکا به قوه دولت ظلم میکنند.”
این بخشهایی از نطق ابوالحسن حائریزاده نماینده یزد در دوره ششم مجلس شورای ملی، جلسه بیست و سوم به تاریخ ۵ آبان ۱۳۰۵ در مورد مهاجرت ایرانیان از وطن است.[۱] اگر ۹۴ سال پیش، رفتن ایرانیان و مهاجرت دغدغهای در سطح مجلس ملی ایجاد میکرد امروز به یمن نرمالسازی و بحران فراگیر در همه زمینهها نه مجلس دغدغهای دارد و نه مطبوعات. خبر از بین رفتن یک خانواده ۵ نفرِه در میان انبوه خبرهای مرگ گم میشود. مرگها هم به تبعیت از زندگی دستهبندی طبقاتی خودشان را دارند، مرگهای مهم سیاستمداران، مرگهای خبرساز سلبریتیها و مرگهای بیاهمیت مردم عادی.
مسئله مهاجرت پیچیده و چندبعدی است. یک مسئله در آن امکانها است. امکانهایی که هرچه بیشتر از مردم عادی سلب میشود و شبکه امیدی که با پرتاب کردن مردم به خارج از خود آنها را رهسپار “خارج” این دال شناور میکند. “خارج جایی است که نظم بر همهچیز حاکم است، جایی که روابط انسانی و عادلانه است، منطق و عقلانیت بر تمام شئون زندگی حاکم است، انسانها آزادند و اشخاص و نهادها مداخله ناخواستهای در زندگی مردم نمیکنند: خارج تخیل و فرافکنی هر آرزویی است که در مقابله با اصل واقعیت ناکام میماند.[۲]” درواقع مهاجرت دست زدن به خروج از سازمانی است که اعتراض و وفاداری در آن به بنبست رسیدهاند. ممکن است ترجیح حاکمان پاک کردن صورتمسئله باشد اما مسئله وجود دارد، روزبهروز عمیقتر و گستردهتر میشود و گریزی از آن نیست. هیرشمن در کتاب” خروج، اعتراض، وفاداری” نشان میدهد که سازمانهایی که با هیچیک از دو مکانیسم خروج و اعتراض درصدد اصلاح خود برنمیآیند در درازمدت از سایر سازمانها کمتر ماندنی هستند. شاید با توجه به شرایط سیاسی و اقتصادی حال حاضر اوضاع چند سال قبل بهتر تصور شود اما آمارها نشان میدهد که حتی پیشازاین فشار بیسابقه اقتصادی و اجتماعی اوضاع شایسته توجه ویژه بوده است. چهار سال پیشازاین، طی بحران پناهندگی سال ۲۰۱۶، پناه جویان ایرانی در کنار افغانها، سوریها، عراقیها و پاکستانیها در میان اولین ۵ کشوری بودند که شهروندانشان بیشترین تعداد اقدام به پناهجویی در اروپا از طریق یونان را داشتهاند (سازمان بینالمللی مهاجرت،۲۰۱۶[۳])
برای سیاستمداران ایران حکومت روی بحرانها عادی شده است، جان انسانها کمی شده و در یک عدد خلاصه میشود و عددها به طرز آزاردهندهای اهمیت خود را از دست دادهاند! مسئولیتی که جامعه دانشگاهی در این صحنه لازم است بر عهده بگیرد جلوگیری از نرمالسازی و بیتوجهی به بحرانها است. حکومت دغدغه تعریف پروژهها و تحقیقات پردامنه و درازمدت در مسائلی که با زندگی روزمره مردم گره میخورد را ندارد و این مهم بر عهده جامعه دانشگاهی است. نقد جدی که در مورد مطالعات مهاجرت میتوان به جامعه دانشگاهی وارد کرد این است که با وجود قدمت بحران مسئله مهاجرت در ایران، در دانشکدههای علوم اجتماعی دانشگاه تهران و علامه طباطبایی نه پروژه بلندمدتی تعریفشده و نه مطالعات جامع و درخور توجهی در این زمینه صورت گرفته و نه هیچ واحد درسی بر این مبنا تنظیمشده است. همچنین با وجود سابقه طولانی این مطالعات در سطح دنیا هنوز در این دانشکدهها امکان ادامه تحصیل در این گرایش در مقطع دکتری بهصورت مستقل وجود ندارد. تنها حرکت درخور توجه در این زمینه تهیه و تنظیم سالنامه آماری مهاجرت به همت پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه شریف است. جالب است که این حداقل کار هم توسط دانشگاه شریف انجامشده است، دانشگاهی که نه مانند دانشگاه علامه داعیهدار رشتههای علوم انسانی است و نه مانند دانشگاه تهران خود را برند اول در این حوزه میداند.
کوتاهسخن اینکه این خانواده ۵ نفرِ همانطور که در امواج اقیانوس بلعیده شدند چند روز دیگر توسط رکوردهای تازه از آمار مرگومیر و خبرهای داغ از بحرانهای جدید نیز بلعیده میشوند. بعید به نظر میرسد در شرایط عادی شدن شنیدن و اعلام خبر مرگ ایرانیان، این اتفاق در سیاستمداران عزمی برای نهادسازی یا سیاستگذاری ایجاد کند اما آیا جامعه دانشگاهی را نیز دیگر چیزی بیدار نمیکند؟ آیا میتوان اندک امیدی به ایجاد عزمی برای نهادسازی و مطالعات تأثیرگذار در این زمینه داشت یا در یک هماهنگی نانوشته جامعه دانشگاهی نیز همسو با مردان سیاست، در عمل سیاست نرمالسازی را در پیش میگیرد و بیکلام فریاد خواهد زد “بیایید آن ۵ نفر را فراموش کنیم!”
[۱] -این نقلقول برگرفته از مقاله علی ملیحی بنام ” چه کنیم ایرانی نرود؟” در ماهنامه سیاسی، اجتماعی فصل حق ملت، مرداد و شهریور ۱۳۹۸ است.
[۲] – (عربستانی،۱۳۹۷،صفحه ۶۸)
[۳] – عربستانی، مهرداد(۱۳۹۷). تمنای رفتن. پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، ۱۳۹۷