این شاخه از تحلیل های علوم اجتماعی به جهت گیری نظریه و روش شناسانه ای اطلاق میشود که در آن پیامدهای پدیدههای تجربی معین کانون تحلیل قرار می گیرد و علت های آنها. اصطلاح کارکردگرایی به مجموعه رهیافت های مختلفی اطلاق شده است که وجه مشترک همه آنها توجه به روابط یک بخش از جامعه با بخش دیگر یا شاید با کل جامعه است. تحلیل علی و کارکردی دو رهیافت جداگانه و متمایزند که لازم نیست حتما رقیب یکدیگر باشند .
تحلیل کارکردی نتیجه تلاش برای استفاده از مفاهیم و اندیشه های زیست شناسی در تحلیل های اجتماعی است پیشگامان این منطق روششناختی دورکیم در فرانسه و اسپنسر در بریتانیا بودند. نحله دورکیمی را بعدها انسانشناسانی نظیر رادکلیف براون و مالینوفسکی در بریتانیا و جامعهشناسان مانند پارسونز، مرتون و شاگردان آنها در ایالات متحده بسط و گسترش بیشتری دادند.
کاوش نظاممند در پیامدهای اجتماعی مجموعه ای معین از پدیده را باید از مفهوم دیگری در علوم اجتماعی که آن نیز پیش نگرانه است تمیز داد: مفهوم قصد یا هدف. قصد به معنای انگیزه های آگاهانه یک یا چند کنشگر است، در حالی که پیامد به معنای آثار و عواقبی است که شاید کنشگر از آن آگاه نباشد.این تمایز را نخست مرتون با مطرح کردن تفاوت کارکرد آشکار و کارکرد پنهان” یعنی ناآگاهانه” بیان کرد.
اگر توجه تحلیل فقط مربوط به کارکردهای مثبت باشد ،تحلیل کارکردی سوگیری محافظهکارانه پیدا میکند .مرتون بین کارکردها و کژ کارکردها تمایز می گذارد علاوه بر این نشان میدهد عناصر مورد تحلیل ممکن است پیامدهای کارکردی و کژکارکردی برای بخش های مختلف نظام اجتماعی داشته باشد.