تغییر رویکردها به مسئله سالمندی و سیاستگذاری اجتماعی در این حوزه
چرخه سالخوردگی اگرچه دیر، بعد از کشورهای توسعهیافته حالا به کشورهای در حال توسعه رسیده است. کاهش مستمر باروری و افزایش امید به زندگی نسبت به گذشته همگراتر شدهاند و هرمهای جمعیتی را در سالهای اخیر تغییر دادهاند. تنها در نیمقرن اخیر نرخ کل باروری از پنج کودک بهازای هر زن، به نصف رسیده و پیشبینیها هم حاکی از آن است که این رقم تا ۵۰ سال آینده به ۲/۱کودک بهازای هر زن میرسد. تغییرات در آن سر طیف هم شدیدند. جمعیت جهان رفتهرفته سالخوردهتر میشود، سالمندی پدیدهای جهانشمول شده و ناظران هم پیشبینی میکنند تا سی سال آینده، اکثریت جمعیت جهان، پیر میشوند و چهبسا شمار سالمندان از تعداد کودکان فزونی بگیرد. با چنین دورنمایی، احتمالا سوال اصلی این است که بینش و فهم ما از پدیده سالمندی و ویژگیهای آن چقدر دقیق است؟ نقش نظامها و نهادهای اجتماعیتر برای حمایت از این اقشار چیست؟ برای سیاستگذاری و مدیریت مسائل سالمندان رعایت کدام دسته از الزامات و بایستهها ضرورت دارد؟