«عدهای دوست دارند که پیوند زنده به زندۀ کلیه را متوقف کنند چون در این کار «منفعت» دارند و دستگاه و تجهیزات دیالیز را خریداری و وارد میکنند… زمانی که ما در مورد «اقتصاد مقاومتی» صحبت میکنیم بهترین کار همان پیوند کلیه است، چراکه هزینهها نیز کاهش مییابد چون دیالیز هزینههای بسیار بالایی دارد و تعداد زیادی دستگاه باید خریداری شود… چه اشکالی دارد فردی کلیهاش را بفروشد وقتی که در فقر به سر می برد و با دریافت ۲۰ الی ۳۰ میلیون زندگیاش متحول میشود».
اینها بخشی از گفتههای نمایندۀ مردم «زاهدان» و رییس فعلی «کمیسیون بهداشت و درمان مجلس» است که در اسفندماه ۱۳۹۵ بیان شده است. در همان زمان طیفی از پزشکان از منظر تخصصی نیز از کلیهفروشی فقرا دفاع کردند. به باور اینها امکان شرعی فروش کلیه موجب شده تا ایران بهلحاظ پیوند کلیه جزو کشورهای موفق بهشمار آید و «متخصصان» بهدلیل تعدد جراحی پیوند کلیه بسیار «باتجربه» شدهاند، و ازاینرو، نقدهای مطرحشده دربارۀ فروش کلیه و سایر اعضای بدن را نوعی «پز اخلاقی» قلمداد کردند.
مضمونهای بهکاررفته در این گفتهها، دینامیزم غالب در نظام سیاستگذاری و منازعههای بین گروههای ذینفوذ است: انتخاب یک برچسب به گروه منتقد سیاست، توسل به یک مضمون غالب و بعضاً ایدئولوژیک، برشمردن بعضاً واژگونۀ کارکردهای اخلاقی و تخصصی، و برنده نشاندادن قربانیان (فقرا). در این دینامیزم گاه دفاع از یک پدیده/ اقدام کاملاً پارادوکسیکال و مضحک میشود.
«زیگمونت بامن» کتابی دارد به نام کوری اخلاقی (moral blindness) که در آن نشان میدهد چگونه برخی سازوکارها در دنیای مدرن انسان را به کوری و بیتفاوتی در مواجهه با بیاخلاقیهای پیرامونی میکشاند و حتی غیراخلاقیترین اقدامات و پدیدهها را اخلاقی جلوه میدهد.