وقتی با واقعیت تنشهای درونی جنبشهای اجتماعی و نقشی که این جنبشها میتوانند در حل منازعات اجتماعی بازی کنند روبهرو میشویم چند پرسش پیش میآید:
۱- آیا میتوانیم در جلوگیری، رفع و دگرگونی از منازعات درون جنبشهای اجتماعی فراتر برویم؟
۲- آیا ممکن است اصول رفع منازعات را بر نابرابریها و کژکارکردهایی که منجر به تنشهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و زیستمحیطی میشوند، به کار ببندیم؟
۳-آیا میتوانیم بیاموزیم که تعاملات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود را به شیوه انسانیتر و همیارانهتری انجام دهیم؟
میانداری مثل هر فرایند دیگری یک محتوای سیاسی دارد. میانداری فرایندی داوطلبانه و دموکراتیک است، زیرا به اجماع توسل میجوید و نه به اجبار، در نتیجه حداکثر وحدت و حداقل اسراف انرژی، زمان و منابع را به دنبال دارد. همین ویژگیهاست که باعث میشود میانداری مدلی برای تعاملات اجتماعی و هدفی برای جوامع عادلانهتر باشد. اگر میانداری موفقیتآمیز باشد، به طرفین متخاصم اجازه میدهد به توافقاتی برسند که برای هر دو آنها رضایتبخش است و در عین حال ارتباط مؤثرتری را بین آنها میآفریند. در میانداری سلسلهمراتب یا اعمال قدرت چه از سوی نخبگان و چه از سوی دیگر نیروهای دارای نفوذ وجود ندارد و همین امر شکلهای غیرخصمانه و خلاقانه مذاکره حل مسائل را تشویق میکند. جنبشهای مترقی از طریق میانداری، گفتوگو و دیگر فرایندهای همیارانه میتوانند الگوهایی برای حل منازعات اجتماعی و پذیرش جهتگیریهای گوناگون باشند. در نتیجه، میانداری به دلایل زیر باید هدف بلندمدت جنبشهای مترقی باشد:
۱- میانداری نسخه مدرن یک سنت باستانی است که از خردمندی و انصاف برای حل نزاعهای میان انسانها استفاده میکند.
۲- میانداری یک اصل آشتیدهنده و وسیله مرمت اجتماعی برای مردمانی است که اختلافاتشان ورای توانایی خود آنها برای حل آن است.
۳- میانداری دموکراتیکترین روش حل منازعات است، زیرا هر دو طرف بر فرایند و نتایج آن کنترل دارند.
۴- میانداری مسئولیتپذیری را تشویق میکند. میانداری حل مسئله بدون سلسلهمراتب، قدرت بدون خودکامگی، ساختار بدون بوروکراسی و عدالت بدون دولت است.
۵- میانداری عبارت است از: تبدیل قیود و حدود بیرونی به قیود درونی.
۶- منازعات حلنشده برای هر جامعهای هزینهزا هستند، خواه منازعات اجتماعی برخاسته از نابرابری باشند، خواه منازعات اقتصادی برخاسته از تقسیم کار سلسلهمراتبی یا منازعات سیاسی ناشی از یک نظام خودکامه. میانداری، گفتوگو و طراحی نظامهای حل منازعه راههایی برای بحث و رفع همه این منازعات پیش میکشند.
۷- برنامههای کوچک و بزرگ میانداری که از داوطلبان محلات، واحدهای کاری، مدارس و اجتماعات برای حل داوطلبانه و سریع منازعات استفاده میکنند، به نفع اصول دموکراسی سیاسی و اجتماعی هستند.
ارگانیسمی زنده مثل یک جنبش اجتماعی نمیتواند خودش را از آثار تصمیمهایش مستثنی کند و دیر یا زود این آثار خودش را در تنشها، فرسودگیها، نزاعهای درونی، روابط مخرب، بدبینی و فقدان وحدت و کارایی نشان میدهد. بخش اعظمی از اینها گریزناپذیر هستند. در بیشتر موارد از طریق میانداری میتوان نزاعها را رفع کرد. در حالی که حدود روشنی بر فرایند میانداری وجود دارد و در حالی که میتوان بر سرکوب تفاوتهای سیاسی از آن استفاده کرد، رویکرد مثبتی به منازعه، اختلاف و تنوع بیشتر با فرایند میانداری نزدیکی دارد و پیامدهایش با اهداف دموکراتیک جنبشهای مترقی، بیشتر در پیوند است. به همین دلیل، میانداری کمک میکند منازعات را بهعنوان منبع تغییر بنگریم و نه بهعنوان چیزی هراسناک. به این ترتیب، منازعات به منبع اتحاد درون جنبش و درون کل جامعه بدل میشوند.