نگاهی به نتایج موج سوم پیمایش ارزشها و نگرشها که دو سال پیش انجام شد، میاندازیم، در آنجا پرسیده شده که در مسائل و موضوعات مهم سیاسی نظر چه فرد و گروهی برای شما مهمتر است. در پاسخ، مسوولان کشور ۱۵ درصد نگاه مثبت را دربرمیگیرند که بسیار کم است. علما و مراجع تقلید نیز ۱۲ تا ۱۳ درصد است، گروههای دیگری که مستقل هستند همچون روزنامهنگارها درصد بسیار کمی را به خود اختصاص دادهاند. استادان دانشگاه ۶ درصد و گروههای سیاسی ۷ درصد نظرات را از آن خود کردهاند.
همچنین خانواده بزرگترین عدد را به خود اختصاص داده و مرجعیت فکری ۳۸ درصد افراد را تشکیل میدهد. یعنی جامعه ما هنوز وارد مرحله مدرن نشده است که ارتباطش را با محیط اجتماعی و مرجعیت فکری خود را از محیطهای غیرانتسابی بگیرد. علت این موضوع هم واضح است یا چنین نهادهایی وجود ندارند یا از اعتماد کافی برخوردار نیستند و قدرتی ندارند.
در حال حاضر با آزادی رسانهای که با فناوری دیجیتال و رسانههای مجازی بهوجود آمده، پراکندگی مرجعیتهای فکری افزایش پیدا کرده است. افراد بیشتر به نظرات خود توجه میکنند. فضای مجازی و رسانههای جدید هم جایگزینی شده است برای گروههایی که سابقا مرجعیت داشتهاند. بنابراین ما در یک فضای نامتعین مرجعیت فکری به سر میبریم.
افکار عمومی در برخی از مسائل اینگونه نیست که تحتتاثیر مرجعیتهای فکری شکل بگیرد، بلکه تاثیرپذیر از شرایط عمومی و نامعین است که هر فردی سهمی در شکلدهی این فضا دارد.
در مجموع میتوان گفت مراجع فکری سنتی در مقایسه با گذشته به نسبت ضعیف شدهاند، هر چند مرجعیتهای فکری مدرن نیز نتوانستهاند جایگزین مناسبی برای آنها تلقی شوند.
جامعه ایدهآل جامعهای است که مراجع فکری متکثر دارد و در عین حال افراد در آن جامعه متشکل شدهاند و درباره منافعشان و شیوههای تحقق آنها گفتوگو میکنند؛ یا به توافق میرسند یا دچار تضاد میشوند. ولی در ایران ۸۰ میلیون بازیگر وجود دارد؛ درحالیکه بازیگران اصلی باید ۸۰ تا ۸۰۰ نهاد و مراجع فکری خاص خودشان باشند. این ۸۰ میلیون در دل این نهادها هستند که بهصورت فردی ایفای نقش میکنند.