ادگار مورن جامعهشناس مشهور فرانسوی و از آخرین چهرههای بازمانده نسلی از جامعهشناسان است که در نیم قرن گذشته در جهان روشنفکری فعال بودهاند. دو مفهوم اصلی که برای مدت بیش از هفت دهه مورن بر آنها متمرکز بوده است را میتوان «پیچیدگی» و «سرنوشت مشترک جوامع» دانست. او به این نکته اشاره میکند که در جهان امروز ما، هیچ پدیدهای اعم از انسانی یا طبیعی از دیگر پدیدهها جدا نیست. جهان از مجموعهای از روابط پیچیده شکل یافته است که در آن همه انسانها با هم و با پدیدههای طبیعی به هم وصل شدهاند. سرنوشت انسانها از هم جدا نیست. سرنوشت طبیعت نیز از سرنوشت انسانها جدا نیست. ما با جهانی از پدیدههای طبیعی و انسانهای مجزا از یکدیگر روبهرو نیستیم. در نتیجه بحرانها نیز همگی جهانیاند. هیچ بحرانی -طبیعی یا انسانی- به صورت مجزا در یک نقطه از جهان باقی نمیماند. به همین دلیل هیچکس نمیتواند حساب خود را از دیگران (اعم از انسانها یا طبیعت) جدا کند. هیچ کس نمیتواند بارِ خود را به تنهایی ببندد و از مهلکه به در رود. هیچ ملتی نمیتواند با جدا کردن خود از دیگر ملتها خود را نجات دهد. نتیجه پیچیدگی جهان، ارتباط متقابل و همسرنوشتی همه انسانها و ملتهاست. در چنین جهانی جز به یمن همبستگی متقابل همه انسانها امکان رهایی و رستگاری وجود ندارد. رهایی و رستگاری به کنار؛ در جهان پیچیده امروز، بدون همبستگی اجتماعی حتی نمیتوان از شرِ ویروس کرونا در امان ماند. پیرِ صدساله جامعهشناسی حالا نگران آن است که در جهان بحرانزده کنونی، در نبود فهمی از پیچیدگی جهان و وابستگی متقابل سرنوشت انسانها به یکدیگر، ویروس کرونا قربانیان بیشتری بگیرد. یادداشت کوتاه او در روزنامه لیبراسیون، در این شرایط سخت، دعوتی است به همبستگی انسانی ورای مرزهای قراردادی. فراخوانی به همکاری مشترک بینالمللی برای غلبه بر بحران کنونی. یادداشت او را در ادامه میخوانیم:
از جایی دور ظهور کرد. از شهری ناشناخته در چین. خیلی زود، آدمهای قالببندیشدهای چون وزیر بهداشت، به ما اطمینان دادند: «مطمئن باشید، این ویروس به ما نخواهد رسید!» اما ویروس راه خود را پیدا کرد. از دستی به دست دیگر، از نفسی به نفس دیگر، مسیرش را طی کرد، با کشتی و هواپیما، از یک زمین به زمینی دیگر. از یک سرفه به یک بذاق. آرام و بیصدا به همه جا نفوذ کرد و در همهی اروپا گسترش یافت. ویروس شیوع پیدا میکند. زنگ خطر اپیدمی به صدا درآمده است.
اولین مساله بیشک، بهداشت است. بیمارستانها، قربانیان یک اقتصاد دیوانهوار، از بیماران پر شدهاند. و ویروس به بحران بیمارستان بیشتر دامن میزند. راه علاج هنوز ناشاخته است. واکسنی درکار نیست. بیانیههای پزشکان تناقضآمیز است. برخی خطری بزرگ را پیش بینی میکنند. برخی دیگر اطمینان میدهند که مرگ و میر در این بیماری ضعیف است. مسئولین نوعی محافظت از خود را سیاستگذاری میکنند اما این سیاستها فقط به شکل محدودی میتوانند یا بیماران، یا آدمهای سالمی که در معرض بیماری هستند را جداسازی کنند.
این بحران جدید بار دیگر به ما نشان میدهد که تا چه حد به هم وابستهایم. از این رو پاسخ به آن جز به شکل همبسته و جهانی ممکن نیست
قوانین پیشگیریکننده در سراسر دنیا در مورد مدارس و قرارهای جمعی اعمال شد. معاملات تجاری، مسافرتهای بینالمللی و رفتوآمدهای کشتیهای تجاری محدود شد و از ارسال محصولات صادراتی چین و همچنین داروها جلوگیری شد. مصرف سوخت کاهش یافت و موجب بحرانی در میان کشورهای نفتی گشت، بورس سقوط کرد و یک بحران اقتصادی در متن اقتصاد جهانی که پیشتر نیز از آن مقرراتزدایی شده بود، بوجود آورد.
در واقع این ویروس حامل بحران سراسری جدیدی در بحران انسانیت در عصر جهانیشدن است. اما بازهمچنان و همهجا با این پیچیدگی بهگونهای برخورد میشود که انگار موارد مربوط به آن، مسائل و بخشهایی منفک و جدا از همند. هر دولتی مرزهای ملتش را بر روی خود میبندد. سازمان ملل هیچ ائتلاف بزرگی میان دولتها پیشنهاد نداده است. آیا هزینهی این گیجیها و خوابگردیها و قصور آنها که آنچه به هم وابسته است را میخواهند از هم جدا کنند، باید با قربانیان بیشتری بپردازیم؟
با این حال، این ویروس چیزی را بر ما آشکار میکند که تاکنون بر اذهان قالببندی شدهی محصول نظام تربیتی ما و اذهان مسلط در میان نخبگان تکنولوژیک و اقتصادی و مالی، پوشیده بود و آن پیچیدگی جهان انسانی است. پیچیدگیای که در وابستگی و همبستگی متقابل میان انسانها عیان میشود. وابستگی و همبستگی متقابل امر بهداشتی و سلامت، امر اقتصادی، امر اجتماعی و همه آنچه انسانی و جهانی است. این وابستگی متقابل خود را در بیشمار کنشهای متقابل امروزی و کنشهای گذشته میان عناصر متنوع جوامع و افراد آشکار میسازد. بدین ترتیب، مشکلات اقتصادیای که این اپیدمی ایجاد کرده است، به انتشار آن کمک میکند.
ویروس کرونا به ما میگوید این وابستگی متقابل میبایست به همبستگی انسانی منجر شود، همبستگیای که با آگاهی به سرنوشت مشترک ما ممکن می شود. این ویروس آنچه را که من «اکولوژی کنش» نامیدهام آشکار میکند: به این معنا که کنش، همواره از نیت ما تبعیت نمیکند. کنش میتواند از آن منحرف شود، از نیت ما فاصله بگیرد و حتی به شکل بومرنگی کنشگر را هدف قرار دهد. این آن چیزی است که پروفسور اریک کوم از بیمارستان پیتییه سالپتریه(Pitié-Salpêtrière)، برای ما پیشبینی میکند: «در نهایت، واکنشهای سیاستمداران به این ویروسهای نوظهور است که به بحران جهانی اقتصادی خواهد انجامید… البته با یک خیر اکولوژیک». این پارادوکس نهایی پیچیدگی است: شر اقتصادی میتواند منجر به ظهور یک خیر زیست محیطی شود. اما به چه قیمت؟ به هر حال، ویروس کرونا، علی رغم شری که برای ما به ارمغان آورده است، حقایق اساسیای را نیز بازگو میکند.