بزرگ ترین معضل اجتماعی فراروی فرهنگ روشنگری ایران، جزم اندیشی و جمود فکری آنان در جناح های مختلف در عرصه بازتولید اندیشه است. جمودی که در تاریخ ۱۲۰ ساله شکل دولت_ملت، گریبانگیر جامعه ایران است. صورت بندی تفکر و اندیشهورزی ایرانیان در ثنویت های شرق و غرب، خودی و دیگری، درونی و بیرونی، مدرن و سنتی، جهانی و ملی و نظایر آن ها باعث شده همیشه از ملاحظه و مشاهده « راه سوم» باز بمانیم.
سیاه و سفید دیدن مکرر مدل ها و الگوهای فکری تمامیت خواه، مسبب این است که نتوانیم زیبایی رنگها و طیف خاکستری دیگر مدلها و الگوهای فرهنگ سیاسی تکثرگرا را ببینیم و درک کنیم. گفتنی است در طول تاریخ معاصر ایران، این نوع فرهنگ سراسر خشم و نفرت فلسفی و فکری نسبت به پدیده های نو و متکثر عامل بن بست اجتماعی شده است.
ایران پیش از دیگر کشورها، تمرین و مشق سیاسی و اجتماعی را شروع کرده اما با گذشت بیش از یک قرن که از تلاش مستمر در ظاهر مدرن، محصور کردن قدرت در چارچوب قاعده و قانون مداری، نتوانسته ایم با داشتن تفاوتها و تعارض ها در کنار هم بایستیم و در یک سمفونی هماهنگ به اجرای آواز همدلی و همبستگی بپردازیم. سرودی که دستکم از حذف جناح رقیب جلوگیری کند.
یکی از وجوه معضلات و گرفتاری های روشنفکران ایرانی رسوب شده در دو مدار فلسفه کلگرا و مطلقبین، این است که گذر به آزادی را حرکتی خونین، قهرآمیز و برانداز تصور می کنند و بر هر گونه راه و رسم یا الگوی دیگری مهر ابطال و سازشکاری می کوبند. این روشنفکران که سر سازش با هم ندارند و بر « راه سوم» به اشتراک معنایی نمی رسند به دو اردوگاه خیالی شرق و غرب تقسیم شده اند!
۱_ روشنفکران اسلامی و بومیگرا«شرقی»
۲_ روشنفکران مدرن و سکولار « غربی».
روشنفکران اسلامی و بومی به طور کلی غرب، مدرنیته و دموکراسی را بیشتر، از طریق افکار ضدروشنگری فلسفه آلمان و پاره ای روشنفکران فرانسوی می شناسند و این فضا، از جنگ سرد سیاسی و فرهنگی شکل گرفته است. در مقابل این اندیشه شرق محور، اندیشه های مدرن هستند که بیشتر تمایل دارند این نکته را مطرح کنند که جامعه ایران برای رهایی از سرگشتگی و پیوستن به جامعه جهانی، باید از دینمحوری در امر سیاسی_ اجتماعی و فرهنگی عبور کنند.
فراموش نشود که تصویر ضمنی و مکرر« شرق و غرب» به مثابه مقوله هایی مجزا و عبور ناپذیر است و در نظرگرفتن این تصویر همچون نقطه آغاز پژوهش های روشنفکری یا هرگونه چارچوب در « ما» و « آن ها»ست که در آن هدف این باشد که یکی به طور کامل مردود شود و دیگری به عنوان نیرویی که باید تسلیم آن شد، آفتی درمان ناشدنی شده است!