مهر که میآید به سن و سالت نگاه نمیکند، تفاوتی نمیکند چه کارهای و چند سال از درس و مدرسهات گذشته. بیآنکه بخواهی تو را با خود میبرد به خاطرات کودکیات، تمام نوستالژیهای دوستداشتنیات را برایت مرور میکند. مهر که میآید بوی دفتر و کتاب نو در فضا میپیچد، آهنگ همشاگردی در گوشت زمزمه میش ود و صدای چفتیهای فلزی کیف مدرسهات در ذهنت مجسم میشود. روز اول مدرسه و شادی آمیخته با دلهرهاش، معلم جدید و خط و نشان کشیدنهایش، سوال تکراری آقا دفتر چند برگبر داریم، خطکشی و تقسیمبندی نیمکت سهنفرهات چون فیلمی دوستداشتنی برایت به نمایش درمیآید.
دلت هوس میکند دوباره به آن روزها برگردی روزهایی که در عین سادگی صفا، صمیمیت و دوست داشتن موج میزد. روزهایی که برای همه یکرنگ بود. فقیر و پولدار نمیشناخت. همه با هم از یک راه به مدرسه میرفتند، شاید بالاترین تفاوت در قیمت کفش و لباس بچهها خلاصه میشد اما زنگ مدرسه برای همه یکصدا داشت. آقا و خانم معلم همه یکی بود. در خانه و بیرون مدرسه هر طور که بودی اما وارد کلاس که میشدی تفاوتها معنی نداشت.
دوباره اول مهر است و موسم نوستالژیهای من و تو، اما این روزها اوضاع فرق کرده است. دیگر طنین زنگ مدرسه برای همه یک نوا ندارد. این روزها کلاس و درس و تفریح و… را طبقهبندی کردهاند و دانشآموز را نیز.
این روزها مدرسه نیز بسان خیلی چیزهای دیگر کالا شده است و دانشآموز مشتری. درجهبندی کالا را گریزی نیست و به تبع آن مشتری نیز درجهبندی خواهد شد. این روزها مدارس بالا و پایین شهر مثل هم نیستند، حتی مدرسه بچههای یک محله نیز مسیرشان یکی نیست. این روزها مهر را با نگاه به جیب مشتری عرضه میکنند. مدارس لوکس با شهریههای میلیونی در یک سو و مدارسی که تمام حقوق یک سال معلم شرکتیاش را که روی هم بگذاری به شهریه یک دانشآموز آن مدرسه لوکس نمیرسد در سوی دیگر. کلاسهایی که سال به سال فربهتر شده و استعداد و توانایی دانشآموز بیبضاعت را در شلوغی خود میبلعد در یک سو و کلاسهایی که به زور پول و مدرس اختصاصی و… علم را به مغز کودک تزریق میکند در سوی دیگر. این روزها بچههایی را میبینی که نمیدانند همکلاسی فقیر و نیازمند یعنی چه، چراکه این دانشآموز را در جمعشان راهی نیست و بچههایی که در مدرسهای دیگر بین نیامدن به مدرسه و تامین پول کتاب و دفتر از جیب خالی پدر مردد ماندهاند. این روزها کیفیت را نباید رایگان مطالبه کنی چراکه فقط حق نشستن در کلاس ۳۰ یا ۴۰ نفره رایگان است و اگر بیش از این بخواهی باید طبقه خانوادگیات را عوض کنی.
این روزها نگرانم. نگران همه کودکانی که سرنوشت و آیندهشان به استعدادشان وابسته نیست. بلکه به مکنت و دارایی خانوادهشان بستگی دارد تا کالای لوکستری را در آموزش و پرورش این سرزمین سفارش دهند. آیا فرداها شروع پاییز و ماه مهر برای همه کودکان امروز چون ما خاطرهانگیز خواهد بود.