ابرهای تیره و تار، فضای کسب و کار در ایران را غیرقابل پیشبینی کردهاند
یکی از چالشهای اصلی فضای کسب و کار و اقتصاد ایران، عدم درک درست از کالبد اقتصاد ایران و چالشهای اصلی آن، در بین سیاستگذاران و برنامهریزان رشد و توسعه اقتصادی است. یعنی هم دولت و هم مجلس، سیاستمداران و مجریان و نهادهای اقتصاد ایران در تشخیص اینکه این لاشه روی میز، از چه جنسی است و یا سندرم اقتصادی ایران چیست و مشکل آن در چه است، تفاهی ندارند و بنابراین، سیاستگذاریها و راهکارها دچار انحراف میشود و از مد افتاده خواهد شد.
نباید فراموش کنیم که اقتصاد ایران بدون دستکاری ساختاری به هیچ وجه به سرمنزل مقصود نمیرسد. یعنی ما یک اقتصادی داریم که در طی ۱۰۰ سال گذشته، تحت تأثیر عامل فروش نفت و رانت ناشی از آن بوده و همه ساختارهای دولتی و غیردولتی نیز، حول آن شکل گرفته است.
ما بچهپولدار نفتی بودیم و برایمان فرق نمیکرد که چگونه افراد جامعه خود را تربیت و دانشجویان را به سمت کارایی بهینه، هدایت کنیم. یا به درستی بدانیم که یک وزیر باید دارای چه کیفیتی باشد؛ اصولا کیفیت فنی و صلاحیت حرفهای انتخاب یک وزیر یا معاون وزیر یا مدیر هیچگاه برای ما مهم نبوده، چراکه پول داشتیم و خرج میکردیم و نقایص عملکردی آنها را با تزریق پولی و یا توجیهات اجتماعی پوشش میدادیم.
بدون اصلاحات ساختاری اساسی، تمامی سیاستهای درست در داخل این ساختارها نابود میشود. در وضعیت کنونی نهاد دولت به طور مشخص و اساسی به نیروهای متخصصی که بتوانند به تجهیز منابع مالی، بهبود فضای کسب و کار و استفاده از منابع مالی خارجی، تعدیل ساختارهای سیاستگذاری، مدیریت صحیح منابع و بهکارگیری زبدهترین کارشناسان در سطوح فنی بپردازند، نیاز ندارد، بلکه به عناصری نیاز دارد که توجیهگر وضع موجود و همپالکی سیاسی خود باشند و ریشههای رانت و فساد و بیلیاقتی و رابطهبازی از همین نقطه آغاز میشود که تصویرگر سیکل معیوب توسعهنیافتگی کشور است.