فاضلی ابتدا حدود و ثغور بحث را روشن کرد و توضیح داد که با توجه به معانی متعددی که بر عبارت «نقد دانشگاهی» استوار است، منظور خود از این عبارت را نقدی دانست که «باید درون دانشگاه صورت بگیرد». از نظر فاضلی چنین نقدی، در فضایی به وجود میآید که «فرهنگ نقد» وجود داشته باشد. فاضلی در کتاب «فرهنگ دانشگاهی»، «فرهنگ نقد» را فضا و نظام معنایی یا حال و هوایی میداند که «جزء ساختاری و هویتبخش اجتماعات دانشگاهی» (فاضلی ۱۳۹۲: ۱۶۹) است و «نوعی نظام خودارزیابانۀ علم و دانشگاه» (همان) است.
موقعیت مسئلهمند نقد دانشگاهی در ایران
پرسش اساسی فاضلی در این سخنرانی این است که «چرا ما درخصوص نقد دانشگاهی، در موقعیتی پروبلماتیک قرار داریم؟»
وی برای پاسخ به این سوال توضیح داد که نقد، به منابع نقد نیاز دارد و نقصانهایی که متوجه منابع نقد در ایران است، موقعیت ما در قبال نقد دانشگاهی را مسئلهمند کرده است. اما وقتی از منبع نقد سخن گفته میشود، منظور چیست؟ و منابع نقد چه هستند؟
منابع نقد در سخنان فاضلی به «فضاهای معناییای» اطلاق میشد «که درون آنها، ایدهها میجوشد؛ رقابتها ایجاد میشوند؛ دالهای مرکزی گفتمانهای معرفتی شکل میگیرند؛ انگیزه و انرژی عاطفی برای دانشگاهیان فراهم میشود که بتوانند حول آن گفتمانها کسب هویت کنند و به رقابت بپردازند، قهرمانها و اسطورهها و نمادهای خودشان را معرفی کنند و بشناسند». با این توصیف، فاضلی تصریح کرد «منابع نقد در ایران، منابع فقیر و کممایهای است». و سه منبع نقد (به عنوان فضاهایی که نقد از آنها سرچشمه میگیرد) را اینطور تشریح کرد:
منبع اول نقد: رشتههای دانشگاهی
از نظر فاضلی رشتههای دانشگاهی (دیسیپلین)، اولین منبع ایجاد و تقویت نقد دانشگاهی هستند. به زعم فاضلی رشته در ایران برخلاف تجربۀ جهانیاش، قدرت شکل دادن و خلق انرژی عاطفی برای گفتوگو و ارزیابی انتقادی برای شکل دادن تیمها و برنامههای پژوهشی را ندارد. رشتهها، بیش از آنکه هویت بدهند و رقابت ایجاد کنند، قلعههای سنتیای شدهاند که عدهای از دانشگاهیان در آنجا نان میخورند؛ و بیش از آنکه در فضای درون رشته با هم چالش کنند، ایده طرح کنند و به عنوان گفتمانهای درونرشتهای امکان ارزیابی انتقادی را فراهم کنند، به عنوان حرفه، شغل و کسبوکار به آن نگاه میکنند.
فاضلی در پاسخ به این سوال که «چرا وضعیت رشته در ایران اینطور است؟» به بیان دو دلیل اکتفا کرد: «اول اینکه تاسیس رشته در ایران در یک پارادایم انتقال اتفاق افتاده است. یعنی ما علم را به عنوان پدیدهای که در جای دیگر خلق شده و ما باید آن را ارائه کنیم، فهمیدهایم. فضای گفتمانی اندیشیدن، خلق کردن و فضای چالشیای که طی آن بخواهیم موقعیت تاریخی و فرهنگی خودمان را ارزیابی کنیم، به چالش بکشیم و بفهمیم صورت نگرفت. نقد در جایی به وجود میآید که علم بخواهد دائما بخواهد درون خودش انقلاب کند. در غیر این صورت، طبیعی است که رشته نمیتواند منبع نقد باشد».
دلیل دومی که فاضلی با آن وضعیت رشته در ایران را توضیح داد، به این مسئله مربوط میشد که «رشتهها از همان ابتدای تاسیس دالفنون در ایران، به عنوان تکنیک و تکنیسین فهمیده شد؛ نه تفکر، تامل، خودنگری، بازاندیشی و ارزیابی. در چنین فضایی که دانش، تکنیکی فهم میشود؛ اساسا نقد معنایی ندارد. در فضایی که ما دانش را توصیفی، اثباتی و ایجابی میفهمیم و نه تفسیری، انتقادی و رهاییبخش، نقد معنایی ندارد. در فضایی که رشته در ایران شروع به کار کرده، زبان جایگاهی پیدا نکرده است. زبان به معنی فضای ارتباطی و مفاهیم، جایی که ما با هم تعامل میکنیم تا حقیقت را بسازیم، در ایران جایگاهی نداشته است».
منبع دوم نقد: میانرشتهایها
ایدۀ میانرشتهای که از ۱۹۶۰ در جهان گسترش پیدا کرد و ۱۹۹۰ شکلِ تثبیتیافتهای پیدا کرد، بیش از ۵۰ درصد رشتههای دانشگاهی کشورهای اروپایی را تشکیل میدهند. با توجه به اینکه این رقم در ایران کمتر از ۵ درصد است؛ فاضلی تاکید ویژهای بر آن داشت.
فاضلی برای توضیح این منظر، اظهار داشت: «نقد فضای معرفت بینالذهانی، تعامل بینالذهانی، گفتوگو و ارتباط است. نقد یعنی پیوند و تعامل، گفتوگو، ارزیابی، سخن گفتن، زبان، گفتمان. ما رشته را به صورت جزیره فهمیدهایم، حجرهها و دکانهایی که مدرک میفروخت و قرارداد مینوشت. رشتهها درون دانشگاه نتوانستند ارتباط برقرار کنند و بدهوبستان داشته باشند. دانشکدههاو رشتهها نتوانستند با هم مولتی دیسیپلینری، ترنس دیسیپلینری، اینتر دیسیپلینری، کراس دیسیپلینری و انواع پیوندهای گوناگونی که حول معرفت صورت میگیرد را شکل بدهند».
معرفت، از چند رگه شدن دانشها، دانشگاهها، رشتهها، دانشکدهها، دپارتمانها و گروهها به وجود میآید. در نظام دانشگاهی ایران، رشتههای دانشگاهی یکدیگر را نمیشناسند و نمیفهمند. رشتهها نه تنها با یکدیگر سخن نمیگویند و چالش نمیکنند؛ بلکه همدیگر را به احترام و سکوت در برابر همه چیز دعوت میکنند و نام آن را «آداب دانشگاهی» میگذارند! در چنین فضایی، کمترین سخن انتقادی برتابیده نمیشود. و به این صورت، رتوریک، بلاغت، زیباییشناسی و انرژی عاطفی در دانشگاه از بین رفته است. امکان نقادی هویتهای هم را از دانشگاه گرفتهایم. خودتاملی، بازاندیشی، نقادی درونی، . منابع ، کسبوکار، سفارش، پول، پارتی، ایدئولوژی، سیاست، گفتمان، معرفت، نقد، نظریه، بدهوبستانهایاندیشگی گذاشتیم. در نتیجه رشتههابا هم تعامل ندارند. پیتربرگ بحصی دارد تحت این مسئله که میانرشتگی به معنای نقد رشته است.
منبع سوم نقد: تعامل رشتهها با جامعه
فاضلی سومین ریشۀ سومین منبع نقد را آنجایی شناسایی میکند که رشته ها مقابل جامعه احساس مسئولیت میکنند پرسشهای اخلاقی و سیاسی در برابر خود قرار میدهند. فاضلی توضیح داد: «نقد از آنجایی میآید که هر رشته از خودش میپرسد کار من به عدالت و برابری چه قدر خدمت میکند یا چه قدر ضربه میزند؟»
اگر به هر رشتهای که نقد وارد شود که کنش شما در تاریخ صد سال گذشته چهقدر نابرابری تولید کرده، تحت کلیشههای «علم، چیز خوبی است و دانشگاهیان، آدمهای معصومی هستند»، پاسخ خواهند گفت «ما نابرابری تولید نکردهایم». در حالیکه فاضلی معتقد بود «اتفاقا در قرن بیستم نابرابری را بیش از هر چیزی فرهنگ شکل داده است؛ یعنی هنرها، علوم و معارف». این بحث که به «انسان آکادمیک»ِ پیر بوردیو مرتبط بود؛ چالش اصلی را قرار ندادن پرسش سیاسی در برابر رشتهها میداند «تا بتوانیم نسبت خود را با جامعه و تاریخ تعریف کنیم. هر کسی تنها یک پرسش تکنیکی در برابر خود دارد و از این طریق به بوروکراسی و تکنوکراسی حاکم کمک میکند تا پول بگیرد و از سهم نفت برخوردار شود».
در چنین شرایطی کسی نمیخواهد در برابر تاریخ، ملت و فرهنگ خود پاسخ دهد و پرسشهای درون جامعه دربارۀ فقر، نابرابری، انواعِ تبعیض جنسیتی، قومیتی، مذهبی و زبانی را چارهاندیشی کند.
به تصریح فاضلی این وضعیت به این دلیل به وجود آمده است که ما رشتهها را در برابر مجموعۀ درگیریها و چالشهای جامعه قرار ندادیم.
چگونگی رویش ریشههای نقد
فاضلی در بخش انتهایی سخنان خود به ریشههایی پرداخت که میتوانند نقد را پرورش دهند و یک نوع خودآگاهی انتقادی و رهاییبخش درون هر رشته شکل دهند. این ریشهها در صورتی به وجود میآیند که هر دانشگاهی از خود سه سوال بپرسد:
اول از منظر رشتهاش از خود سوال کند. یعنی نقد مفهومی کند و بپرسد که مفاهیم من، روشهای من و معرفتشناسی من، تا چه اندازه اعتبار و روایی دارد؟ تا چه اندازه سودمند است؟ تا چه اندازه در مقابل مفاهیم، روشها و معرفتهای رقیب کارآمدتر است؟ رشته در ایران، این کار را نکرده است.
دوم پرسشهای جدی جامعه را در مقابل خود قرار دهد. هر رشتهای پیش از آنکه در مقابل خودش مسئول باشد، خود را در مقابل سرزمین، ملت و گروههای مختلف جامعه پاسخگو بداند.
سوم با علم خود به دیدۀشک و تردید نگاه کند. نقد از رویکرد و نگرش ما به علم میآید. در جامعهای که علم را ستایش میکند نقد به وجود نمیآید. تحقیقاتی که دکتر قانعیراد و بسیاری دیگر انجام دادهاند، نشان میدهند اساسا دانشگاهیان ما نمیدانند که مواجههشان با علم نباید مواجهۀ ستایشآمیز، اثباتی، پذیرش و تاییدی باشد؛ بلکه مواجهۀ دانشگاهی با علم خودش باید بر شک و تردید و امکان ارزیابی شالودهشکنانۀ روشها و مفاهیم و بنیانهای رشته باشد. در دانشگاه به ما وارونه یاد میدهند. در دانشگاههای ما نقدآموزی نیست، معرفتآموزی نیست. همۀ اینها به این برمیگردد که در دانشگاهها آموزش و یادگیری که قلب دانشگاه است، قربانی شده است. در جامعهای که پژوهش به معنای تکنوکراتیکش بر آموزش و یادگیری-یاددهی غلبه پیدا کند، نقد معنا ندارد. بنیان نقد و پژوهش بر آموزش است و نه بالعکس.
تکملهای بر نقد دانشگاهی: فضای نقد علوم انسانی و اجتماعی
با توجه به اینکه سخنرانی فاضلی، فضای دانشگاهی برای تمامی رشتهها را شامل میشد و اعتقاد وی مبنی بر اینکه گفتمان نقد در تمامی رشتهها در ایران، گفتمان خلاق، سازنده و بالندهای نیست؛ میتوان بخشی از فقدان بالندگی و ناکارآیی علوم انسانی در ایران را نیز با «مسئلۀ نقد دانشگاهی» صورتبندی کرد. با این ملاحظه، یا توجه به منابع سه گانهای که فاضلی برای نقد برشمرد، بهجاست که هر دانشآموختۀ علوم انسانی از خود سه سوال بپرسد. این سه سوال، با منابع نقدی که در این گزارش آمده است، منطبق خواهد بود:
- چگونه میتوان فضای گفتوگویی و خلق انرژی عاطفی را درون رشتۀ خود ایجاد کرد تا منجر به ارزیابی نقادانه شود و پایههای نقد دانشگاهی به عنوان مولفۀ زنده بودن دانشگاه را استحکام بخشد؟
- ظرفیتهای هر رشتۀ دانشگاهی برای ایجاد معرفت و تعامل بینالاذهانی کدام است؟ و در چه زمینههایی میتوان مرزهای رشتههای گوناگون را برای حل مسائل جامعه در یکدیگر حل نمود؟
- هر یک از رشتههای علوم انسانی با کدام بخش جامعه در ارتباط وثیق است و به کدام مسائل و چالشها در جامعه، واکنش نشان داده و درصدد حل آنها برآمده است؟
منبع: فاضلی، نعمت الله ۱۳۹۲، فرهنگ و دانشگاه. تهران: نشر ثالث.