همۀ جوامع با مسئلۀ خشونت مواجهند. صرف نظر از این که آیا ساختمان ژنتیکی نوع بشر را مستعد اعمال خشونت میسازد یا نه، وجود این امکان که بعضی افراد اعمال خشونت خواهند کرد، هر گروهی را با یک مسئلۀ کلی مواجه میسازد. هیچ جامعهای مسئلۀ خشونت را با حذف آن حل نمیکند؛ در بهترین حالت، میتوان خشونت را محدود نگه داشت و آن را مدیریت نمود.
خشونت مستقیم اگرچه به ظاهر بسیط به نظر میرسد، اما طیف وسیعی را دربرمیگیرد و همان اندازه که ملموس است دارای عناصر بسیار پنهان در بنیادهای نظم اجتماعی است. کافی است نگاهی به برخی حالات ممکن خشونت مستقیم داشته باشیم تا تنوع آن کمی آشکارتر گردد: خشونت فرد علیه فردی غریبه (مانند درگیری خیابانی بین دو راننده)، فرد علیه فردی آشنا (قتل خویشاوند)، فرد علیه گروهی که عضو آن نیست (انتقام گیری از یک خانواده)، فرد علیه گروهی که خود عضو آن است (خیانت در یک گروه دوستی)، گروه علیه فردی غریبه (زورگیری)، گروه علیه یکی از اعضای خود (یک گروهک سیاسی هنگام حذف کردن یک عضو)، گروه علیه یکی از زیرگروههای خود (حکومتها هنگام حبس کردن یک جناح سیاسی)، یکی از زیرگروهها علیه گروه (کودتا)، گروه علیه گروه (جنگ بین دو کشور). مسئلۀ جالب توجه این است که خشونت هرگز پدیدهای نیست که فقط در روابط خصمانه واقع شود؛ صمیمیترین شکل روابط اجتماعی یکی از پربسامدترین بسترهای خشونت است. رابطۀ زناشویی- در نظام سنتیتری که ازدواج حاکم است- و رابطۀ زوجی یا همزیگری- در نظامهای مدرنتر که نهاد ازدواج در آنها سستتر است- از نظر میزان خشونت آمارهای قابل ملاحظه ای را به خود اختصاص دادهاند. حتی در روابطی که ریشۀ خونی و طبیعی دارند و به نظر میرسد که میتوانند از اعمال خشونت مصون باشند، وضعیت به گونۀ دیگری است. خشونت علیه همسر و کودکان همواره مسئلۀ زنان است؛ به طوری که آنان پیشگام جنبشهایی علیه این نوع خشونتها هستند.
معرفی برنامه کاهش خشونت
مهمترین اصل برنامۀ ملی کاهش خشونت در فنلاند کاهش خشونت در همۀ انواع عمده آن است. این برنامه رفتارهای خشن، موقعیتهای خشونت بار و آثارشان را پوشش می دهد. مخصوصاً هدف برنامه، پیشگیری از پیامدهای جدی خشونت است. این برنامه مستلزم همکاری حکومت، شهرداریها، سازمانهای مدنی، کلیسا و بخش خصوصی است. کاهش خشونت نیازمند ارادۀ قوی و تعهد است. علاوهبراین، اطلاعات بیشتری دربارۀ شیوع اشکال گوناگون خشونت لازم است. همچنین به اطلاعاتی پیرامون عوامل مؤثر بر شیوع خشونت، میزان اثرگذاری اقدامات پیشگیرانه و نحوۀ سنجش خشونت، نیاز داریم.
این برنامه تصمیمات وزرای اروپا را که در کنفرانسی در نوامبر ۲۰۰۴ اخذ شد، در کار خود لحاظ نموده است. مداخله برای پیشگیری از خشونت باید با رویکردی جامع و مشترک که طالب سیاستهای ملی واحد و همدلی و همفکری و همکاری همۀ سازمانهای ذیبربط است، انجام گیرد.
برنامۀ ملی بهعنوان یک کل شامل طیف وسیعی از اقدامات منفرد است که اگرچه هر کدام به تنهایی نقش محدودی در کاهش خشونت خواهد داشت، ولی ترکیبشان به نتایج قابل توجهی دست مییابد. ازآنجایی که ترکیب این اقدامات خصوصیت این برنامه است، برای اجرای آن باید از هماهنگی بالا میان قسمتهای مختلف اطمینان حاصل کرد.
برنامۀ ملی کاهش خشونت درواقع بخشی از برنامۀ امنیت داخلی است. طبق برآورد برنامۀ امنیت داخلی، هزینههای مستقیم جرایم مربوط به خشونت در فنلاند، سالانه ۱۵ میلیون یورو و هزینههای غیرمستقیم آن، سالانه۱۸۰-۳۳۰ میلیون یورو است. در آمادهسازی برنامۀ ملی کاهش خشونت، برآورد شد که هزینههای مذکور بهطورقابلتوجهی بیشتر از این است: خشونت در فنلاند سالانه ۸۵۰ میلیون یورو هزینه روی دست دولت و مردم میگذارد.
خشونت یک پدیدۀ چندبعدی است و علل آن بسته به اینکه از چه دیدگاهی به موضوع نگاه کنیم، متفاوت به نظر میرسد. سازمان جهانی بهداشت علل پیچیده و عوامل به هم گرهخوردۀ خشونت را با مدل زیر نشان داده است که به آن مدل بوم شناختی گفته میشود. برنامۀ ملی کاهش خشونت از این مدل استفاده میکند.
در برنامۀ ملی، راهبردهای اصلی پیشگیری از خشونت اصولاً همان راهبردهای کلی پیشگیری از جرم است:
– پیشگیری از خشونت را میتوان از راه مجازات دنبال نمود.
– پیشگیری از خشونت را می توان از طریق نفوذ بر آن دسته از فرایندهای توسعه که افراد یا اجتماعات را خشن میسازند، دنبال نمود.
– پیشگیری از خشونت را میتوان از مسیر حذف موقعیتهایی که در آنها خشونت به کار گرفته میشود یا از طریق کاهش احتمال و شدت پیامدهای خشونت در این موقعیتها پیگیری نمود.
به طور نظری، خشونت را میتوان با کاستن از خصوصیات خشن یک فرد یا جامعه پیشگیری نمود. وقتی اشکال گوناگون خشونت (برای مثال خشونت در مدرسه، خشونت خانوادگی و…) عناصر مشترکی دارند، کاهش خشونت روی همه این اشکال تأثیر میگذارد. سازمان جهانی بهداشت اخیرا برنامه های جامعی را توصیه می کند که هدف شان کاهش همه انواع خشونت بینفردی است، نه تمرکز روی فقط اشکال خاصی از خشونت.
جزئیات بیشتر برنامه
ازآنجایی که قربانیان خشونت غالباً در میان همان گروههایی که خشونت را به کار میگیرند زندگی میکنند، اقدامات مربوط به کاهش خشونت باید قربانیان را در دایرۀ توجه خود داشته باشند. برای مثال، پیشگیری از تکرار قربانی شدن بخش مهمی از راهبردهای کاهش خشونت است.
در پیشگیری موقعیتی تأکید میشود حتی افرادی که تمایل زیادی به ارتکاب جرم دارند، تنها زمانی دست به این کار میزنند که فرصتی برای انجام دادن جرم پیش بیاید. به عنوان مثال، حضور یک نگهبان توانمند به معنای آن است که اعمال غیرقانونی مجال کمتری برای وقوع دارند. در مورد به کارگیری خشونت نیز به همین ترتیب است. با کنترل این فرصتها، موقعیتهای خشونتبار و شدت پیامدهایشان را میتوان کاهش داد، اگرچه این موقعیتها خود علل واقعی بروز خشونت نیستند.
در پیشگیری از خشونت، خیلی مهم است که به شرایط و ساختارهای اجتماعی که خشونت را رواج میدهند، توجه بلندمدت داشت. به عنوان مثال، هر چیزی در جامعه که موجب «محرومیت اجتماعی» برخی افراد و گروهها گردد، مبنایی برای افزایش خشونت خواهد شد. اگر جلوی این دسته از عوامل را نگیریم، هیچ برنامۀ پیشگیری از جرمی به موفقیت چشمگیر دست نخواهد یافت.
هدف برنامۀ امنیت داخلی این بود که تا سال ۲۰۰۷ نرخ قتل را به کمتر از ۱۰۰ مورد (در سال) کاهش دهد. برنامۀ ملی کاهش خشونت روی کاهش خشونتهای منجر به مرگ زنان تأکید بسیاری دارد. در پنج سال گذشته در فنلاند، سالانه به طور میانگین، ۳۹ زن در اثر خشونت جان خود را از دست دادهاند که این یعنی بهازای هر ۱۰۰ هزار زن، سالانه ۴/۱ مرگ وجود داشته است. میانگین مذکور در اتحادیۀ اروپا ۷۵/۰است. ریسک مرگ ناشی از خشونت برای زنان فنلاندی، در سالهای اخیر نسبت به سالهای آغازین قرن بیستم، خیلی بیشتر بوده است.
هدف از برنامۀ امنیت داخلی در فنلاند این بود که تا سال ۲۰۰۷ نرخ قتل را به کمتر از ۱۰۰ مورد (در سال) کاهش دهد. برنامۀ ملی کاهش خشونت روی کاهش خشونتهای منجر به مرگ زنان تأکید زیادی دارد. در پنج سال گذشته در فنلاند، سالانه به طور میانگین ۳۹ زن در اثر خشونت جان خود را از دست داده اند که این یعنی به ازای هر ۱۰۰ هزار زن، سالانه ۱٫۴ مرگ وجود داشته است. میانگین مذکور در اتحادیۀ اروپا ۰٫۷۵ است. ریسک مرگ ناشی از خشونت زنان فنلاندی در سالهای اخیر، نسبت به سالهای آغازین سده بیستم، خیلی بیشتر بوده است.
در این برنامه، پیشنهادهایی در مورد توسعۀ سیستمهای پس از واقعه (مانند اورژانس و…) ارائه شده است. طبق آمارها در سال ۲۰۰۳، در ۲۵۶۰۰ مورد خشونت، به کمکهای اولیه نیاز بوده است و ۲۸۰۰ مرد و ۴۴۰ زن در بیمارستانها پذیرش شدهاند. ازآنجایی که این آمارها خشونتهای علیه کودکان و دیگر خشونتها را پوشش نمیدهند، میتوان برآورد کرد که خشونت در عالم واقع خیلی بیش از این اعداد است.
محرومیت اجتماعی به وضعیتی گفته میشود که در آن بیکاری بلندمدت، مشکلات مالی، ضعف در مهارتهای زندگی و… بر زندگی فرد غالب میشود. پیشگیری از محرومیت اجتماعی در فنلاند عمدتاً مبتنی بر خدمات عمومی و انتقال درآمد است. علاوهبراین، به اقدامات و کارهای ویژهای نیاز است که چرخههای جدی محرومیت اجتماعی را متوقف سازند. محرومیت اجتماعی به طور تنگاتنگی با بازار کار ارتباط دارد، مخصوصاً بیکاری ساختاری. مداخلۀ زودهنگام نقش عمدهای در پیشگیری از محرومیت اجتماعی دارد.
خطرات محرومیت اجتماعی غالباً در دوران کودکی مشاهده میشوند. در دبستان، خطر محرومیت اجتماعی برای بچههایی زیاد است که نمیتوانند به تحصیلشان ادامه دهند. ریسک محرومیت اجتماعی تابع بازخوردهای محیط اجتماعی است. اگر کسی به صورت مستمر بازخوردهای منفی و احساس شکست را تجربه کند، اعتماد به نفسش خیلی پایین میآید، خودپندارهاش منفی شکل میگیرد و از تلاش و یادگیری مهارتهای جدید دلسرد خواهد شد. این موارد در نهایت منجر به محرومیت اجتماعی وی میشوند.
برای پیشگیری از محرومیت اجتماعی در میان کودکان، نوجوانان و جوانان همکاری بخشهای مختلف جامعه لازم است. جوانان مهاجر به طور خاص در ریسک محرومیت اجتماعی قرار دارند. برای ادغام این جوانان در جامعه اقدامات گوناگونی مورد نیاز است:
– انتقال اطلاعات مربوط به محرومیت اجتماعی و عوامل آن به افرادی که با کودکان سروکار دارند
– آموزش و تقویت مهارتهای زندگی در کودکان و جوانان
– توانبخشی به کودکان مطابق نیازهایشان
– دعوت سران از جوانان برای مشارکت در تصمیم گیریهای مربوط به آیندهشان
آموزش افراد بیکار عموماً از محرومیت اجتماعی پیشگیری میکند ولو اینکه ضرورتاً بیکاری را از بین نبرد. کار، آموزش و روابط اجتماعی نقش مهمی در ادغام جوانان در جامعه بازی میکنند. اصلیترین عوامل خطر در مورد محرومیت اجتماعی جوانان عبارت اند از: آموزش ضعیف، بیخانمانی و بیکاری (مخصوصاً بیکاری بلندمدت).
طبق آمارهای ۱۹۸۰، بالای ۸۰ درصد جوانان زیر ۲۱ سالی که مرتکب قتل شدهاند، مشکلات عدیدهای در مدرسه داشته و ۴۰ درصدشان در دورهای از زندگی تحت مراقبتهای روانی بودهاند. این نشان میدهد که خشونت در میان جوانان با مشکلات روانشناختی و سایر مسائلی مشخص میشود که تماماً در مدارس قابل شناسایی، مداخله و درماناند (از طریق آموزشهای درسی همگانی و جلسات خاص روان درمانی). طبق اصل مداخلۀ زودهنگام، مدارس فرصت خوبی در اختیار دارند تا افراد نیازمند به خدمات بهداشت روانی را شناسایی کنند. وقتی مداخله به موقع صورت بگیرد، با جلسات درمان کوتاهتر و ارزانتری می توان به نتیجه رسید.
جامعه باید فضای توجه و مراقبت را تقویت کند (برای مثال از طریق برنامهها و پیامهای تلویزیونی). همه باید نسبت به خشونت علیه کودکان واکنش نشان دهند. حمایتهای مالی بیشتری باید به خانوادههای فرزنددار، رفاه کودکان و محیط زندگیشان تخصیص داد. باید به مردم یاد داد که در مواجهه با مسائل از راه حلهای غیرخشن استفاده کنند. همچنین باید به پدران و مادران آموخت که تنبیه بدنی برای فرزندشان آسیبزاست. با برپایی کمپینهای مختلف میبایست در برابر خشونت علیه کودکان واکنش نشان داد.
جمعبندی الگو
برنامۀ ملی کاهش خشونت همان طور که از نامش پیداست، رویکردی چندسطحی و چندبعدی دارد. از سویی فرد، گروه و اجتماعات و جامعه همگی مورد توجه هستند. از طرف دیگر ترکیبی از رویکردهای افرادمحور، موقعیت محور و مکان محور در تدوین برنامه لحاظ شده است. همچنین نگاه الگو هم به جرم و هم به پیامدهای منفی آن است. ازآنجاییکه این یک پروژۀ ملی است، عزم و نیروی همۀ بخشهای کشور لازم است، زیرا قرار است طیفی از تغییرات گوناگون به تدریج در جامعه اِعمال شود. هدف از الگوی نامبرده کاهش خشونت در همۀ اشکال آن است (خشونت در محیط کار، خشونت علیه زنان، خشونت علیه کودکان و غیره).
دو سازوکار اصلی که در این مدل پیشگیری به چشم میخورد، یکی نفوذ بر آن دسته از فرایندهای توسعه است که افراد یا اجتماعات را خشن میسازند (مانند تبعیض و محرومیت اجتماعی و…) و دیگری کنترل موقعیتهایی که در آنها احتمال به کارگیری خشونت بالاست (مانند پارتیهای افراطی). به هر حال، هر جامعهای حتی بعد از اجرای مجدانه سازوکارهای مزبور باز شاهد رفتارهای خشونت آمیز خواهد بود. سازوکار سوم برنامۀ ملی کاهش خشونت، مقابله با پیامدهای ویرانگر خشونت است. توسعۀ سیستمهای پس از واقعه، در راستای فعال سازی همین سازوکار، در دستور کار برنامه قرار دارد.
ازآنجاییکه این برنامۀ ملی بخشهای متنوعی دارد، مثالهایی متعدد از قسمتهای اجتماع محور آن میتوان ارائه کرد. برای مثال آموزشهای درسی همگانی و جلسات خاص رواندرمانی در مدارس درصدد کنترل و کاهش خشونت از همان آغاز سنین نوجوانیاند. مورد دیگر، پخش برنامههای تلویزیونی است که با آموزش شهروندان در زمینۀ هوشیار بودن به خشونت علیه کودکان، علاوه بر تصحیح رفتار آنها، تشویق و گسترش نظارت اجتماعی غیررسمی را هدف گیری میکنند. روی هم رفته، برنامههای جامعی از این دست به ندرت به دنبال آن هستند که از طریق افزایش مجازات رسمیِ ارتکاب جرم و خشونت و طراحی مکانیسمهای حقوقی و قانونی، منتظر کاهش آن باشند.