ریمون بودون در کتاب منطق اجتماعی یا روش تحلیل مسائل اجتماعی، نظام های کنش متقابل را به دو دسته تقسیم می کنند، نظام های کارکردی و نظام وابستگی متقابل.
در نظام های کارکردی، تقسیم کار مشخصی وجود دارد و بازیگران حقیقی یا حقوقی بر اساس شرح وظایف تعیین شده اقدام به عمل میکنند. اما در نظام های وابستگی متقابل تقسیم کار معینی وجود ندارد و افراد هیچ وظیفه و تعهد مشخصی نسبت به همدیگر ندارند.در این حالت دوم بعضا پیش میآید که کنشگران عاقل و حسابگر رفتاری انجام بدهند که نتیجه آن به نفع هیچکدام از آنها نباشد.
مثال خیلی خوب نظام وابستگی متقابل، جمعیت سپرده گذاران یک صندوق قرض الحسنه است که در شرایط خاص هر یک از اعضا از ترس آنکه مبادا صندوق ورشکسته شود و خودش ضرر کند، هجوم میبرد که سپرده خودش را بردارد و از قضا چون همه سپرده گذاران به همین مدل فکر میکنند، اتفاقی که نباید بیافتد می افتد و صندوق ورشکسته میشود و همکی ضرر میکنند، نتیجهای که هیچکدام دوست ندارند.
از دیدگاه جامعه شناسی تنها راه جلوگیری از بروز نتایج ناخواسته در نظام های وابستگی متقابل تبدیل همه یا بخشی از این نظام به یک نظام کارکردی است. بدین معنا که لازم است اقلیت کوچکی از کنشگران تصمیم بگیرند با اکثریت عاقل و نگران وارد گفتگو شده و مکانیسم فاجعه احتمالی را برای آنان توضیح داده و آنها را از اقدام به کنشی که به ضرر همگان و از جمله خود آنان تمام میشود آگاه کرده و با ایجاد تقسیم کار جدید یا توسعه و نظارت بر تقسیم کارهای پیشین زمینه گذار از نظام وابستگی متقابل به نظام کارکردی را فراهم کنند. جامعه امروز ایران به واسطه حکمرانی بد و تشدید بی اعتمادی سیاسی و اجتماعی به بازیگران عرصه اقتصاد و سیاست از نظام کارکردی به نظام شکننده و آسیب پذیر وابستگی متقابل تغییر کرده است.
من بر اساس آموزه های علم جامعه شناسی اعتقاد دارم مصلحان اجتماعی که هیچ پست و سمت اقتصادی و سیاسی در نظام رسمی موجود ندارند در این شرایط حساس بار سنگینی بر دوش دارند بدین معنا که ابتدا یک هسته اولیه از آنها داوطلب شده و با شناسایی چهره های معتمد و خوشنام حلقه مصحان اجتماعی را تشکیل داده و از طریق رسانه ها و شبکه های اجتماعی ضمن تشریح پیامدهای فاجعه بار رفتار فردگرایانه و منفعت طلبانه آبرای مردم، در آنها اطمینان و اعتماد ایجاد کنند که به نمایندگی از آنها بر بخش های مختلف نظام کارکردی فعلی نظارت می کنند و در صورت بروز حوادث غیرمترقبه حفاظت از منافع عمومی را بر عهده خواهند گرفت.
البته تردیدی نیست که جمع کثیری از مدیران در نظام کارکردی فعلی هستند می توانند با حمایت ضمنی از چنین گروهی و آمادگی برای پاسخگویی به آن ضریب موفقیت آن را بیشتر کنند. تشکیل چنین گروهی نه تنها در سطح ملی بلکه در سطح محلی نیز لازم است. راه نجات فعلی جامعه ما استمداد از سرمایه های اجتماعی است. اگر مصلحان اجتماعی به داد جامعه برسند، ایران ِ بعد از این بحران، ایران بالنده و سرفرازی خواهد بود.