خودکشی امری جمعی

صیاد خردمند

David alfaro siqueiros struggle for emancipation z06yul

امروزه کم و بیش همه به‌وجود مسائل آسیب‌رسانی مانند بیکاری، اعتیاد، گسست خانواده، ناکارآمدی برخی نهادهای آموزشی و به ویژه خودکشی اذعان دارند.
اما کمتر به یک نکته توجه شده است و آن اینکه در تعریف «مسأله اجتماعی» گفته شده که مسائل اجتماعی دارای دو جنبه «عینی» و «ذهنی» هستند. به‌عنوان مثال «خودکشی» یک مسأله اجتماعی تلقی می‌شود که علاوه بر وجود مصادیق زیاد در جامعه (جنبه عینی) باید در ذهن اعضای جامعه هم به‌عنوان یک معضل «تلقی» شود.
به این اعتبار اگر در یک جامعه نسبت به وجود عینی مسائل اجتماعی حساسیت وجود نداشته باشد آن پدیده‌ها به‌عنوان مسأله اجتماعی تلقی نمی‌شود. زیرا وقتی که حساسیت وجود نداشته باشد جامعه به‌دنبال درمان آنها نیز نخواهد بود.
به‌نظر می‌رسد آنچه امروزجامعه را به‌شدت آزار می‌دهد نوعی «بی‌تفاوتی اجتماعی»است. این بی‌تفاوتی اجتماعی از شکل حداقلی تا حداکثری در جامعه، موجب شکل‌نگرفتن «وجود ذهنی» مسائل اجتماعی مانند ” خودکشی” می‌شود. اما در واکنش به چنین پدیده های اگر بی تفاوتی و سکوت نباشد در بهترین حالت گزاره های منتشر شده توسط مسولین و سیاست پیشه گان و بخش زیادی از افراد جامعه بیشتر از جنس ” نکوهش قربانی” می باشند.
پارادایم تقلیل‌گرایانه‌ی روانشناختی نسبت به خودکشی در متن کلام مسئولان دیده می‌شود. برای استناد ادعای نگارنده این یادداشت کافی است با یک سرچ ساده در اینترنت به اظهارت مسولین نگاهی بیاندازیم!!

از آنجایی که انسان ذاتا میل دارند در سپهر عمومی امکان حضور داشته باشند و نظرگاه شخصیت،هویت شان دیده، پسندیده و نقد شود اما با این وجود سیستم سیاسی و اجتماعی فرد را از چنین فرآیندی محروم می سازد در نتیجه افراد دچار احساس بی اثری و غیره مهم بودن و از خودبیگانگی می شوند.
نتایج برخی پژوهش های ملی نشان از این دارد که
نرخ خودکشی ها در استان های ایلام، کرمانشاه، لرستان، خوزستان، چهارمحال و بختیاری، کهکیلویه و بویراحمد و بخش هایی از همدان که مناطق زاگرس نشین محسوب می شوند براساس تعداد نفر در ۱۰۰ هزار نفر به مراتب بالاتر از نرخ جهانی است.
نرخ خودکش در برخی از این مناطق بین از ۵۰ تا ۷۰ مورد در ۱۰۰ هزار نفر است، که این تعداد خودکشی نشان دهنده وضعیت بحرانی در این استانها است و باید تدابیری جدی اندیشیده شود.
بر اساس شاخص های توسعه ای که در سازمان های مدیریت و برنامه ریزی و استانداری ها مورد مطالعه قرار گرفته، استان های غرب و جنوب غرب کشور طی سه دهه اخیر پایین ترین سطوح توسعه یافتگی فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و… را داشته اند، یعنی در عین تجربه سطحی از توسعه در این اجتماعات، با توسعه نیافتگی های دیگر در این مناطق نیز وجود دارد، توسعه متوازن و همه جانبه و جامعه نگر تاکنون محقق نشده است.
شاخص های توسعه رفاه اقتصادی و اجتماعی در این مناطق به گونه ای نیست که مردم این مناطق به دلیل فقر و بیکاری مجبور به مهاجرت نشوند و یا برای تأمین نیازهای اولیه و معیشت خویش درگیر خشونت نشوند.
وقتی در فضای خانواده سنتی جامعه امروزه نیاز های افراد برآورده نشده و در اثر تجربه دوران نوسازی و توسعه، در خانواده نقش اقتصادی و تولید درآمد را به جوانان داده می شود در حالیکه به دلیل واقعیت اجتماعی احساس سربار بودن در جامعه به دلیل بیکاری، بی درآمدی و بی حاصلی به فرد دست می دهد و فرد قادر نباشد حداقل نیازها را تامین کند، جوان نیز دچار انزوا و طرد اجتماعی می شود.
در این شرایط نیز خودکشی یک کنش معنادار و اعتراضی نسبت به شرایط نامطلوب توسعه نیافتگی، فقر و محرومیت، خشونت و خرده فرهنگ هایی است که باعث از بین رفتن حرمت و حقوق انسانی می شوند.

انسان های امروز نسبت به گذشته آستانه تحمل کمتر و روابط اجتماعی ضعیف تری دارند، و همچنین پرخاشگری و زودرنجی بیشتری نسبت به دوران پیش از توسعه دارند، که بخشی از آن نتیجه دگرگونی در ارزش ها و نهاد های ارزشی و بخشی دیگر در نتیجه فقر و ازیاد طبقات و گروه های نابرخوردار در جامعه است و زمان آن رسیده از ایراد گزاره های دم دستی و کلیشه ای در رابطه با پدیده خودکشی پرهیز شود و راهکارهای علمی اندیشده شود.

خروج از نسخه موبایل