استقلال اقتصادی دانشگاه لازمهی استقلال سیاسی آن است. بهنظر میرسد نمیتوان انتظار داشت که دانشگاه بهلحاظ مالی تماماً وابسته به دولت باشد اما دولت منویّات خود را در دانشگاه دنبال نکند و مدیران مراکز دانشگاهی را منصوب ننماید و هیچ دخالتی در امور دانشگاه نداشته باشد. از سوی دیگر، راهبرد کوچکسازی دولت و سپردن قلمروهای مختلف اجتماعی به مردم و بخش خصوصی علاوه بر مزایای بسیار مهمی نظیر چابکسازی دولت، جلب مشارکت مردمی، و تقویت بخش خصوصی سبب کاهش چشمگیر فساد دولتی میگردد. بنابراین، غیردولتیسازی دانشگاه که یکی از مراحلاش از بین بردن وابستهگی مالی دانشگاه به دولت است، اقدام مهمی در راه استقلال دانشگاه میتوانست باشد. اما اتّفاقی که در ایران افتاد این است که دانشگاهها غیردولتی نشدهاند بلکه بهرغم دولتی بودن تجاری شدهاند. تجاریسازی دانشگاه اقدام مهم و بسیار تأثیرگذاری است که دستکم در دو دههی اخیر بهنحو جدّی در ایران دنبال شده است. این اقدام پیآمدهای مهمی داشته است که به قدر کافی بر آن درنگ نشده است و آثار آن مورد ارزیابی همهجانبه قرار نگرفته است؛ اگر چه پیش از این برخی از محققان برخی از چالشهای تجاریسازی دانشگاه را در ایران مورد بحث قرار دادهاند. بهعنوان مثال، هاشمنیا و همکاران از طریق مصاحبه با دو گروه ذیربط از دو چالش تجاریسازی دانشگاه سخن گفتهاند: “دو چالش کمتوجهی به فرهنگ کارآفرینی و نیز وجود تضاد بین تجاریسازی و وظایف سنتی دانشگاه در زمینه آموزش و تحقیقات” (هاشمنیا و دیگران، www.SID.ir). رویّههایی که در حال حاضر در آموزش عالی کشور و نیز در آموزش و پرورش در جهت تجاری سازی دنبال میشود، آسیبهای جبران ناپذیری بهبار آورده و بهبار میآورد. این نوشته عهدهدار بحث از مهمترین پیآمدهای منفی تجاریسازی آموزش عالی به شیوهی کنونی در ایران است. شایسته است تجاریسازی آموزش و پرورش نیز بهنحو مستقلی مورد بررسی دقیق قرار گیرد و صاحبنظران و متخصّصان امر بدان توجه نشان دهند. ضروری است که روند تجاری سازی آموزش و پرورش و آموزش عالی از جوانب مختلف مورد بررسی قرار گیرد. لازم به یادآوری است که تجاریسازی آموزش غیر از تجاریسازی محصولات آموزش، نظیر تجاریسازی دستآوردهای پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاهها در علوم طبیعی و انسانی است که برخی محقّقان بدان پرداخته و چالشهای پیشاروی آن را مورد بحث قرار دادهاند (محمودپور و دیگران، ۱۳۹۱؛ هاشمنیا و دیگران، ۱۳۸۸؛ امیری و دیگران، ۱۳۹۰) و برخی مقامات از لزوم اتّخاذ چنین سیاستی در آموزش عالی سخن گفته و از انجام اقداماتی با همین هدف نظیر “تأسیس دفتر مشاوره، انتقال دانش و فناوری و تجاریسازی” (شعبانی، ۱۳۹۲) توسّط وزارت علوم و برخی دانشگاهها خبر دادهاند و البتّه، سیاستی است که دستکم مزایایی دارد و لااقل علاوه بر توانمندسازی مالی دانشگاهها میتواند منجر به پیوند دانشگاه و جامعه گردد؛ هر چند که به چنین سیاستهایی نیز نقدهایی جدّی وارد شده است (بنگرید به عباسی و دیگران، ۱۳۸۸: ۷۲-۶۹). به هر حال، بین دانشگاه برای بازار (دانشگاه در خدمت صنعت و تجارت، بخش خصوصی، و غیره) و دانشگاه بهمثابه بازار فرق است.