تشابه اندیشه گئورگ زیمل و نوربرت الیاس

محمد حسن شربتیان

چکیده:

جامعه شناسی صوری زیمل در حوزه سطح خرد، واقعیت اجتماعی با اشکال تعاملات متقابل روابط اجتماعی بر اساس گونه های اجتماعی مورد مطالعه قرار می دهد، به نظر زیمل جامعه شناسی ابتدا خواسته است صورت های کنش متقابل را در بستر زمان به عنوان فرایند بررسی نماید. بنابراین سطح تحلیل و قابل مشاهده در علم جامعه شناسی از نظر وی صور کنش متقابل بین افراد جامعه است که به صورت عینی قابل مطالعه است؛ سطح تحلیل علم جامعه شناسی از نظر زیمل اشکال کنش متقابل چون تضاد، رقابت، برتری و…. باید دانست، که هسته اساسی و زیر بنایی ساختار جامعه این فراگردها می باشد.با توجه به این متغیر زیر بنایی وی مفهوم هندسه اجتماعی را بیان می نماید که در این مفهوم توجه به روابط در فضاء می کند که هر فضایی دارای روابط اجتماعی خاصی بین افراد است که می توان صورت های خاص بوجود آورد بر اساس این فضاء می توان در همان محیط به معنایی اساسی صورت ها پرداخت. بر این اساس موضوع مهم جامعه شناسی را همین صورت های اجتماعی که منجربه هدف جامعه پذیری افراد و گسترش تعامل افراد در جامعه شده دانسته است؛ بر این اساس وی به جای تاکید بر محتوا و معانی الگوهای کنش متقابل آنچه که از این صورت های اجتماعی صادر می شود قابلیت عینی دارد. بر این منوال روش شناسی جامعه شناسی زیمل از طریق هندسه اجتماعی تاکید بر انعکاس واقعی صورت های اجتماعی است که قابلیت عینی دارد، همچنین وی این صورت ها را از درون محتواهای زندگی اجتماعی که قابلیت عینیت بیرون کشانده است. جامعه شناسی صوری زیمل با تاکید بر هندسه روابط اجتماعی دو عنصر” فاصله و اعداد”را مورد اهمیت قرار داده است. با توجه به این فرایند وی بحث گروه های دوتایی و سه تایی را در زندگی روزمره اجتماعی بیان می نماید که باعث شکل گیری هسته اساسی علم جامعه شناسی همان فراگردهای چون “همکاری، توافق، تضاد، رقابت، سلطه و….” دانسته است، در گروه های دوتایی این فراگردهای شامل (سرنوشت مشترک، توافق، رازداری، وابستگی به هم و….) می شود.
جامعه شناسی پیکربندی الیاس به روابط بین افراد اشاره می کند. او این روابط میان افراد را در قالب کلیت و بافت هایی در نظر می گیرد، که این بافت ها قابل تحرک و جابه جایی است؛ این تحرک ناشی از روابط متقابل بین افراد در آن بافت می باشد. بنابراین جامعه متشکل از بافت های متعددی است که می توان آن را در قالب پیکره های متعددی در سطح جهان یافت.الیاس این پیکره ها را به عنوعی فرایند اجتماعی دانسته که روابط افراد را بر اساس این فرایندها باعث شده جامعه شکل گیرد.این فرایندها باعث شکل گیری جوامع می شود و منجربه بوجود آمدن روابط متقابل افراد خواهد شد.  الیاس قدرت را در این پیکره های اجتماعی که باعث تغییر و تحول و حتی تکوین می شود، در قالب فرایند تاریخی متمدن شدن مورد ضرورت قرار داده است. بنابراین جامعه شناسی پیکر بندی به درک زنجیره های وابستگی متقابل افراد در سطح زمان می پردازد؛ و جامعه پذیری افراد را در طی فرایند تاریخی مورد تحلیل و تبیین قرار می دهد.  سطح تحلیل جامعه شناسی پیکربندی الیاس کنش متقابل است که می توان هم در بین افراد و هم در بین جوامع مشاهده کرد.    الیاس در نظریه پیکربندی خود هم توجه به شبکه های ارتباطی انسان می نماید،و هم شکل گیری فرایند جامعه پذیری را در یک بستر فرایند تاریخی( تمدن) بررسی کرده و هم این نمودها یا شکل نمایی ها رادر سطح پدیده های اجتماعی بررسی می نماید. الیاس در نظریه پیکربندی خود وابستگی متقابل بین افراد را در قالب پیکره ها شناسایی می نماید، و نه از طریق برداشت روابط بین افراد. بر این اساس جامعه متشکل از ارتباط متقابل بین انسان ها است؛ و فرایند توسعه و تحول اجتماعی جامعه از طریق روابط انسان ها با یکدیگر  شکل می گیرد، که به نوعی فرایند جامعه پذیری است.

مقدمه: برای بررسی تشابه اندیشه زیمل با الیاس باید به مباحث جامعه شناسی صوری و جامعه شناسی پیکر بندی این دو جامعه شناس اشاره بکنیم. در جامعه شناسی صوری زیمل هسته اساسی آن هندسه اجتماعی و کنش های متقابل افراد در فرم ها اجتماعی است. و در اندیشه نوربرت الیاس سنگ بنای اساسی این حوزه بازی های ورزشی است که در آن می توان نمودهای متفاوتی از اشکال کنش متقابل را مورد بررسی قرار داد. و هرچه این بازی ها از سمت فردیت به سوی جمعی بودن حرکت می کنند، روابط متقابل افراد پیچیده تر می شود و ممکن است این پیچیدگی باعث ایجاد نقطه کور هم گردد. براین اساس در سطور ذیل ابتدا گذری بر این حوزه مشترک اندیشه این دو جامعه شناس می نمائیم ، سپس به  تحلیل نقاط اشتراک این دو جامعه شناس خواهیم پرداخت.

جامعه شناسی صوری زیمل( Sociology of Formal)

زیمل سه رویکر در جامعه شناسی داشته است که شامل ( جامعه شناسی صوری- جامعه شناسی عمومی و جامعه شناسی فلسفی) می گردد. جامعه شناسی صوری زیمل متعلق به سطوح خرد حوزه های اجتماعی است. در این حوزه با تاکید بر سطح خرد به ترکیب متغیرهای روانی با صورت های تعامل و کنش متقابل بین افراد در جامعه می پردازد. زیمل بر این اساس در اندیشه جامعه شناسی صوری خود اشاره به اشکال و گونه های اجتماعی ( Types/Forms) می کند که نمودهای عینی جامعه شناسی صوری وی می باشد. براین اساس زیمل که برخی از اندیشمندان وی را بنیان گذار مکتب صوری در جامعه شناسی می دانند، معتقد است که « جامعه را فرایندی واقعی باید دانست نه انتزاعی و به این ایده باید تکیه کردکه جامعه شناسی بر تحلیل نظام مند صورت های اجتماعی متمرکز شود. اصرار وی به این امر که در جامعه شناسی باید بیشترین تمرکز به بررسی صورت های کنش اجتماعی باشد، پاسخ قاطع به آن دسته از تاریخ دانان و دیگر متفکران علوم انسانی بود که منکر آن بودند که علوم اجتماعی قادر به تبیین نوآوری و بی همتایی پدیده های تاریخی است. زیمل به هیچ وجه منکر بی همتایی رویدادهای تاریخی خاص نبود. او معتقد بود در صورت بهره گیری از رویکرد جامعه شناختی ( که سی رایت میلز آن را در سال 1959 تخیل جامعه شناختی نامید) نیازی به پرداختن به بی همتایی رویدادها نیست، بلکه در عوض باید به همسانی های زیربنایی آن ها پرداخته شود. زیمل به منظور توجیه نظرش به این نکته اشاره کرد که می توان صورت های مشابهی از روابط اجتماعی یافت که درون مایه های متفاوتی دارند و بالعکس می توان صورت های کاملاً متفاوتی از روابط اجتماعی را یافت که در تعقیب منافع اجتماعی مشابهی هستند.» ( دیلینی،1389: 175)
بر این اساس توجه وی در جامعه شناسی صوری کنش های متقابل بود، که مبنای رفتارهای عینی ما در هر زمینه ای می تواند باشد. بر این اساس از علم جامعه شناسی برای روشن نمودن شیوه های رفتاری زندگی اجتماعی می توان بهره برد، که از طریق این منفعت اجتماعی می توان عمل و رفتار افراد را برای انجام فعالیت های فردی و حتی ساخت جامعه در نظر داشت؛ زیمل در علم جامعه شناسی به افراد و یا حتی ساختارهای جامعه کاری ندارد، بلکه به فراگردهایی چون اشکال کنش متقابل بین انسان ها چون (تضاد، رقابت، برتری، تقلید، تقسیم کار، پیشداوری فردی و سایر صورت های روابط بین افرد در تمام گروه های اجتماعی) مدنظر می باشد. که این فراگردها در واقع سنگ بنای ساختاری جامعه را هم بنا می کنند.« برای همین بود که زیمل می خواست هندسه زندگی اجتماعی را ساخته و پرداخته کند. انتزاع هندسی تنها صورت های مکانی را بررسی می کند، هرچند که این صورت ها از جهت تجربی تنها به عنوان قالب های محتوا های مادی نشان داده می شوند. به همین سان اگر که جامعه به عنوان کنش متقابل افراد در نظر گرفته شود، پس دقیق ترین و اساسی ترین معنایش، باید توصیف همان صورت هایی باشد که این کنش ها به خود می گیرند.»(کوزر،1375: 251) بر این اساس زیمل جامعه را کلیتی حاصل یافته از تعاملات الگودار دانسته که افراد به هنگام پیوند بایکدیگر به منظور دستیابی به اهداف گوناگون می آفرینند. با توجه به این تعریف از این رو وی« درگام اول تعامل میان افراد جامعه را به عنوان موضوع جامعه شناسی بر می گزیند، منتهی چنانچه جامعه شناسی بخواهد موضوع خود را همه تعامل های درون جامعه و به عبارتی همه آنچه در جامعه به وقوع می پیوندد قرار دهد،آنگاه جامعه شناسی دربرگیرنده چندین رشته علوم اجتماعی نظیر علوم سیاسی، آموزش و پرورش و اقتصاد می شود. بنابر این در گام دوم به منظور تعیین حیطه ای مستقل برای موضوع جامعه شناسی او به جای تعریف جامعه شناسی بر حسب محتواهای زندگی اجتماعی، بر مبنای تجرید صورت های جامعه، شکل های جامعه پذیری و تعامل میان افراد را موضوع واقعی جامعه شناسی در نظر گرفت. این تمایز میان صورت و محتوا، حاکی از تاثیر سنت کانت در فلسفه است که تفاوت میان صورت و محتوا تکیه دارد.» (فریزبی،1374: 75) بنابراین یکی از مهمترین مسائل مورد نیاز توجه زیمل صورت های کنش متقابل اجتماعی به جای محتوای آن ها است. به نظر وی افراد به جای برخورد با مجموعه ای سردرگم کننده از رویدادهای خاص، با شمار محدودی از صورت ها سروکار دارند. جامعه شناس باید همان کاری را به کند که افراد عادی در طی زندگی روزمره خود می کنند. یعنی جامعه شناس به تعیین شمار محدودی از صورت ها برای واقعیت اجتماعی، به ویژه برای کنش های متقابل اجتماعی، به نحوی که بهتر قابل تحلیل باشند. از نظر زیمل « محتوا ها مجموعه ای از تمام انگیزه ها، منافع و مقاصد پدیده های موجود در افرادند که درک اولیه از صورت ها را تشکیل داده اند و افراد در کنش متقابل با دیگران از آن ها بهره می برند. صورت های اجتماعی بازتاب الگوها و روال های عام رفتارند که افراد در خلال کنش های متقابل اجتماعی شان از میان آن ها دست به انتخاب می زنند. صورت ها موجودیتی فرافردی یا تعاملی دارند که افراد برای عینیت بخشیدن به علایق و منافع شان به آن ها متوسل می شوند. با وجود این، زیمل برای صورت های وجودی مستقل از محتواها قائل نبود. صورت ها نشان دهنده روش سازمان دهی امکانات نامحدود زندگی هستند تا از ثبات ساختاری برخوردار شوند……. با این حال،رویکرد صوری زیمل به جامعه شناسی از جهاتی بسیار قابل دفاع است. نخست اینکه زیمل در روش شناسی خود، مقولات زندگی واقعی را انعکاس می دهد دوم این که او به جای تحمیل خود سرانه و انعطاف پذیر مقولات بر واقعیت های اجتماعی، این امکان را فراهم کرده است که صورت ها از دل واقعیتی اجتماعی بیرون آیند و سوم اینکه زیمل دارای یک جهت گیری نظری خشک نبود که مجبور شود همه جنبه های زندگی اجتماعی را در آن بگنجاند. » (دیلینی،1389: 176)
در واقع جامعه شناسی صوری زیمل تلاشی آشکار برای صورت بندی هندسه روابط اجتماعی یا همان جنبه های کمی گروه های اجتماعی است.در واقع در هندسه اجتماعی و تغییرگروه های دو نفره به سه نفره متمرکز بر نقش فاصله در روابط اجتماعی است و به طور خلاصه می توان به این امر توجه کرد که ویژگی های صورت ها و معانی چیزها تابعی هستند از فاصله نسبی افراد با هم یا با چیزها، پس آنچه که ارزش هر چیز را تعیین می کند فاصله اش از فرد است، براین اساس آن چیزهایی که به فرد خیلی نزدیک باشد و یا خیلی دور باشد برای افراد ارزشمند نیست، آن چیزهایی برای فرد ارزشمند است که در دستیابی به آن فرد تلاش نماید.
لوین چهار اصل را برای بحث جامعه شناسی صوری خود ارائه می دهد که این اصول شالوده تمام تحلیل های زیمل برای جامعه شناسی صوری وی می توان در نظر داشت.« اصل اول: هر بررسی دارای جستجوی شکلی است که نظم خاصی را بر جهان تحمیل کرده است- زیمل تمایز شکل/ محتوا را برای اندیشه انسانی اساسی می داند. اصل دوم: اصل رابطه متقابل است- هر پدیده ای تنها از طریق روابطش با دیگر پدیده ها معنا می پذیرد؛ هیچ رویداد یا شئی دارای معنای ذاتی در خود نیست؛ اصل سوم: اصل فاصله است- اینکه خواص شکل ها و معانی چیزها تابع فاصله نسبی بین افراد و افراد یا چیزهای دیگر است. اصل چهارم: این است که جهان را می توان برحسب دوگانگی هایی درک کرد که چه بسا متضمن تضاد باشند یا صرفاً متمایز از یکدیگر باشند. مثلاً بسیاری از بررسی های زیمل شامل تحلیل هایی است که آمیزه های ناهمگونی از مجاورت و صمیمیت است.» ( کرایب،1382: 115)

هندسه اجتماعی

در واقع با تناظر به علم هندسه که با شکل و صور اشیای مادی از محتوای تشکیل دهنده آن تعریف می شود. علم جامعه شناسی را مطالعه جامعه به لحاظ صورجامعه پذیری تعریف می کند.« در جامعه شناسی صوری می توان به کوشش او در ساختن علم هندسه را از روابط اجتماعی بیان کرد و دو ضریب هندسی مورد نظر او ” اعداد و فاصله ” می باشند. توجه زیمل  در تاثیر تعداد افراد بر کیفیت کنش متقابل در بحث تفاوت گروه های دو نفره و سه نفره عنوان شده است. در یک سطح عام تر، وجه نظر دو طرفه زیمل بر تاثیر اندازه گروه تاکید دارد. از طرف دیگر حالتی را می گیرد که افزایش در اندازه یک گروه یا جامعه موجب افزایش آزادی فردی می شود یک گروه یا اجتماع کوچک به نظر فرد را در تمامی جنبه ها تحت کنترل خود دارد. به هر حال در یک جامعه بزرگ فرد عضو گرو ه های متعددی می باشد، که هر کدام درصد ناچیزی از کل شخصیت او را تحت کنترل دارد. به عبارت دیگر، فردیت و کنش معمولاً به درجه افزایش می یابد که حلقه اجتماعی این امکان را بدهد. با این حال زیمل نگرشی را ارائه می دهد که، برای مثال توده ها را طوری می نگرد که گوئی ایده ائی بر آن ها مسلط است. مجاورت فیزیکی یک توده، انسان ها را تلقین پذیر می کند چرا ایده های ساده تری را دنبال می کنند و در کنش های احساسی بیشتر شرکت می کنند. شاید مهمترین نکته از نظر او افزایش اندازه و تفاوت است چرا که بندهای میان افراد را رها می سازد و میان آن ها فاصله بیشتری را به شکل روابط مقطعی و غیر شخصی ایجاد می کند.گروه بزرگ ضمن اینکه افراد را آزاد می سازد بطور همزمان فردیت را مورد تهدید قرار می دهد. به اعتقاد او یک راه برخورد با تهدید جامعه بزرگ عضویت فرد در گروه های کوچکی مانند خانواده است.یکی دیگر از موارد هندسه اجتماعی او فاصله است. لوین، جمع بندی از دید زیمل درباره نقش فاصله در ورابط اجتماعی انجام داده است. خاصیت صورت ها و معانی اشیاء کارکردهایی از فواصل نسبی میان افراد و یا با امور دیگر است. این توجه به فاصله در قسمت های مختلف پول و اثر دیگری وی در غریبه بحث شده است.» ( ریتزر،1373: 57-156)
با توجه به این عناصر در حوزه هندسه اجتماعی در شناخت وقایع اجتماعی، بایستی جامعه شناس به اندازه و بُعد اجتماعی و گروه های مختلف اجتماعی توجه کند،«زیرا کمیت یک گروه در کیفیت روابط اجتماعی همان گروه ها و سایر گروه ها مؤثر است. برای مثال هرچه اندازه یک گروه اجتماعی بیشتر باشد، احساس فردگرایی و آزادی افراد بیشتر نمودار می شود. علاوه بر این اندازه فاصله گروه ها و یا افراد نسبت به هم و پایه محیط و… می تواند نوع کیفی روابط اجتماعی، و حتی سنخ های متفاوت جوامع ساده و پیچیده را نشان دهد. نمونه ای این مفهوم در سنخ غریبه زیمل متجلی است. سرانجام عدد افراد نیز به ویژه اگر از دو به سه افزایش یابد در روابط اجتماعی آنان موثر می افتد، مثل نفر سوم در یک گروه دونفره که روابط اجتماعی آن گروه را دچار تغییرات اساسی خواهد نمود. این عدد در سطح سنخ شناسی می تواند معرف دو سنخ جامعه باشد؛ جوامع دوتایی یا دوگانه و جوامع سه تایی یا سه گانه. » ( تنهایی، 1383: 23- 322)  بنابراین زیمل با تناظر به علم هندسه که با انتزاع شکل و صور اشیای مادی از محتوای تشکیل دهنده آن تعریف می شود،« تا بدانجا پیش می رود که معتقد است اگر ما می توانستیم کلیت شکل های ممکن مناسبات اجتماعی را در سلسله مراتب و گوناگونی شان نشان دهیم، می توانستیم دانش جامعه فی نفسه را تکمیل کنیم……. بر این اساس منظور از محتوای جامعه شناسی آن جنبه هایی از زندگی انسانی است که افراد را به سمت معاشرت با دیگران می کشاند؛ نظیر سوائق، اهداف و نیات کنشگران در مقابل صورت ها آن الگوهایی هستند که محتویات اجتماعی در قلب آن ها نمود و بروز می یابند.» (کرایب،1382: 114)

گروه دوتایی و سه تایی ( اندازه گروه)

در واقع در اندیشه زیمل از بُعد جنبه های زندگی روزمره اجتماعی افراد در جامعه، وی اشاره به به شیوه هایی از کنش های متقابل افراد در زندگی عادی می کند که بر اساس نوعی پیچیدگی این کنش ها در ساختارهای کلان تر، باعث ساخت جامعه خواهند شد. وی این مبحث را در اثر مشهور خود دوتایی ها و سه تایی ها به بهترین شکل ممکن عرضه کرده است. به نظر وی تجارب روزمره بیانگر این خصلت است که در یک ارتباط، در واقع دو عنصر دخالت دارند، سرنوشت یا همکاری مشترک، توافق یا رازداری که بین دو نفر وجود دارد،آن ها را به گونه ای به هم وابسته می کند که اگر حتی یک نفر به آن ها اضافه شود قضیه تفاوت بسیاری خواهدکرد. شاید بارزترین جنبه راز باشد. تجربه عمومی ظاهراً نشان می دهد که وجود حداقل دو نفر شرط لازمی است که راز معینی از تعلق یک نفر خارج گردد؛ و در عین حال شرط حداکثر هم  هست که آن را حفظ شود.»(کوزر و همکار،1378: 71) با توجه به این مسله می توان گروه های دوتایی و سه تایی را به بهترین وجه در این مفهوم مورد نظر قرار داد.ریتزر در مورد اندازه این گروه ها این مساله را بیان می کندکه« در نظر اول تفاوت چندانی میان این دو نیست یا اصلاً تفاوتی نیست.مگر با اضافه شدن یک نفر چه توفیری دارد؟ پاسخ شگفت آور و بسیار مهم زیمل آن است که این امر تفاوت شگرفی پدید می آورد.در واقع تفاوتی تعیین کننده به لحاظ جامعه شناختی میان گروه دو نفره و سه نفره است و هیچ افزایش دیگری به اندازه گروه، تفاوتی تقریباً به گروه دو نفره ایجادمی کند. پدید نمی آورد.گروه دو نفره بر خلاف تمام گروه های چند نفره دیگر، معنایی فراتر ازآن برای هریک از دو نفر درگیر ندارد.هیچ ساختار گروهی مستقلی در یک گروه دونفره ظهور نمی کند؛ آن از دو نفر که در کنش متقابل اند تشکیل می شود. این دو نفر جداشدنی هریک از درجه بالایی از فردیت نگاه می دارند. از آن جا که گروه جداشدنی ای وجود ندارد. امکان هیچ نوع تهدید جمعی به فرد وجود ندارد. آنچه دارای اهمیت تعیین کننده است، این واقعیت است که اضافه شدن شخص سوم به گروهی دو نفره،آفرینش گروهی سه نفره، ظهور ساختار گروهی مستقلی را امکان پذیر می کند. اکنون احتمال تهدید گروهی به فردیت وجود دارد. بر این با اضافه شدن طرف سوم، شماری از نقش های اجتماعی جدید که پیش از این ممکن نبود امکان پذیر می شود.» (ریتزر،1389: 101- 98)

با توجه به این امر می توان مهمترین خصوصیات را این گونه مورد توجه قرار داد.

با شکل گیری گروه سه نفره تغییرات اساسی در ساختار گروهی بوجو می آید که برخی از این تغییرات را در سطور ذیل بیان کرده ایم.
الف) رابطه نزدیک بین گروه دو نفره در گروه سه نفره تغییر می کند.
ب) اوضاع روابط بین اعضای این گروه نسبت به گروه دو نفره پیچیده تر می گردد.
پ) افزایش فرد به گروه دو نفره باعث موجودیتی فرافردی و بیرونی و تقسیمات درونی بین اعضاء خواهد شد.
ت) در این گروه روابط غیر مستقیم بین افراد شکل می گیرد. هم رابطه متقابل تقویت می گردد و هم اختلال در آن شکل می گیرد.
ث) در این گروه وابستگی افراد کمتر می شود و حتی مشارکت افراد بی واسطه تر از اعضاء شکل می گیرد.
ج) در این گروه تمام شخصیت افراد را در خود مستحیل نمی کند.
چ) با کناره گیری و یا جدایی فرد از این گروه روابط اعضاء تداوم می یابد.
ح) در گروه سه نفره مصالحه و یا انصراف به صورت مستقیم و غیر مستقیم در تقابل بین افراد مشاهده می گردد.
خ) گروه سه نفر ممکن است روابط صمیمی بین افراد را تضعیف کند یا تحکیم بخشد.
د)فرد سوم در این گروه نقش داور و یا میانجی را هم خواهد داشت.
ذ) این فرد سوم حتی می تواند قدرت بهره کشی را هم از سایر اعضای گروه در کنار نقش بی طرف یا میانجی در ساختار گروه ایفاء کند. بر این اساس در این گروه ها منافع و حفظ آن در تعامل بایکدیگر بسیار مهم است.
با توجه به این خصوصیاتی که برای گروه های دو نفره و سه نفره بیان کرده ایم می توان حرکت جامعه را از سمت گروه های دو نفره به سمت گروه های سه نفره لازمه تحول ساختاری جامعه دانسته که می تواند باعث جدایی افراد و یا تسلط بر آنان شود. با توجه به این بحث زیمل در تراژدی فرهنگ که از نظریه های کلان و مهم اندیشه وی می باشد، بر اساس این امر بیان می نماید که زمانی تراژدی فرهنگ ممکن می شود که دست کم گروهی سه نفره شکل گیرد. بر این اساس ریتزر بیان می کند که « زیمل بینش های بسیار دیگری بر مبنای اندازه گروه عرضه می کند، برای مثال او و ظاهراً به گونه ای تناقض وار می گویدکه آزادی فردی با افزایش در اندازه گروه رشد می کند.گروه کوچک به احتمال زیاد کنترل زیاد بر فرد اعمال می کند و فرد نمی تواند به سادگی از نگاه خیره و کنترل اعضای گروه بگریزد، با وجود این، در گروه بزرگ، فرد بهتر می تواند خود را نامرئی و خارج از کنترل سازد. در جوامع بزرگ، مخصوصاً شهرهای بزرگ، جایی که احتمالاً گروه هایی بسیار متفاوتی وجود دارد، فرد عضو شماری از آن ها است. در نتیجه هر گروه منفردی فقط می تواند بخش کوچکی از رفتار افراد فرد را کنترل کند. با وجود این، افراد در جوامع بزرگ تحت انواع دیگر نظارت قرار می گیرند. همانطور که تراژدی فرهنگ که پیش از این ذکر شد نمونه آن است.» (  همان: 101)

مؤخره

جامعه شناسی صوری زیمل در حوزه سطح خرد، واقعیت اجتماعی را با تاکید بر متغیرهای روانی همراه با اشکال تعاملات متقابل روابط اجتماعی بر اساس گونه های اجتماعی مورد مطالعه قرار می دهد، که این حوزه تاکید بر نمود عینی در سطح جامعه می نماید و  تعاملات،رفتارها و فعالیت های اجتماعی افراد را در زندگی روزمره قابل مشاهده می داند. به نظر زیمل جامعه شناسی ابتدا خواسته است صورت های کنش متقابل را در بستر زمان به عنوان فرایند بررسی نماید. و به سمت مطالعه همسانی این صورت ها حرکت کند، بر این منوال وی زیربنای اساسی این علم را توجه به صورت و اشکال متقابل اجتماعی دانسته که افراد را برای دستیابی به منافع اجتماعی مشابه باهم تعامل دارند. بنابراین سطح تحلیل و قابل مشاهده در علم جامعه شناسی از نظر وی صور کنش متقابل بین افراد جامعه است که به صورت عینی قابل مطالعه است؛ علاوه بر این علم از طریق این صورت ها به تحلیلی شیوه های رفتاری زندگی اجتماعی می پردازد؛ که می توان بر اساس این سبک های رفتاری منفعت اجتماعی را در اعمال و رفتار عادی مردم و حتی در ساخت جامعه مورد اهتمام قرار داد. به عبارت دیگر سطح تحلیل علم جامعه شناسی از نظر زیمل اشکال کنش متقابل چون تضاد، رقابت، برتری و…. باید دانست، که هسته اساسی و زیر بنایی ساختار جامعه این فراگردها می باشد.
با توجه به این متغیر زیر بنایی وی مفهوم هندسه اجتماعی را بیان می نماید که در این مفهوم توجه به روابط در فضاء می کند که هر فضایی دارای روابط اجتماعی خاصی بین افراد است که می توان صورت های خاص بوجود آورد بر اساس این فضاء می توان در همان محیط به معنایی اساسی صورت ها پرداخت. زیمل با توجه به این مساله جامعه را کلیتی از صور اجتماعی دانسته که در جامعه بین افراد به صورت تعاملی الگودار شکل می گیرد. بر این اساس موضوع مهم جامعه شناسی را همین صورت های اجتماعی که منجربه هدف جامعه پذیری افراد و گسترش تعامل افراد در جامعه شده دانسته است؛ بر این اساس وی به جای تاکید بر محتوا و معانی الگوهای کنش متقابل آنچه که از این صورت های اجتماعی صادر می شود قابلیت عینی دارد؛و وی معتقد است چون در سطح جوامع با محتواها و تفاسیر متعددی روبرو شده خواسته ایم از طریق صورت های محدود اجتماعی آن را ملاک بررسی رفتارهای زندگی روزمره قرار دهیم. بر این منوال روش شناسی جامعه شناسی زیمل از طریق هندسه اجتماعی تاکید بر انعکاس واقعی صورت های اجتماعی است که قابلیت عینی دارد، همچنین وی این صورت ها را از درون محتواهای زندگی اجتماعی که قابلیت عینیت بیرون کشانده است. علاوه بر این وی خواسته است در روش شناسی این علم رابطه ای بین صورت و محتوا بر قرار کند، صرفاً یک جانبه نباشد، نه تاکید بر عینیت محض نماید نه تاکید بر ذهنیت، بلکه خواسته است پیوند رابطه ای بین عینیت و ذهنیت را در اندیشه های جامعه شناسی خود به عنوان یک امر اجتماعی واقعی فراهم نماید.
جامعه شناسی صوری زیمل با تاکید بر هندسه روابط اجتماعی دو عنصر” فاصله و اعداد”را مورد اهمیت قرار داده است، که افراد در مبحث عنصر “فاصله” اشاره به آن صورت ها و الگوهای تعامل داری می نماید که برای افراد ارزشمند است و برای دستیابی به آن با یکدیگر تعامل دارند، همچنین عنصر “تعداد” در این الگوی هندسی بر نحوه کیفیت روابط و تعاملات اثر گذار است، و حتی موجب افزایش یا محدودیت آزادی افراد می گردد. همچنین فردیت افراد در این عنصر مورد اهمیت قرار می گیرد. زیمل بیان می کند که افزایش اندازه تعداد افراد گروه ممکن است بر روی فاصله افراد اثر گذار نماید. با توجه به این دو عنصر در هندسه روابط اجتماعی خواسته است رابطه میان صورت ها و محتواها را مورد ضرورت قرار دهد.
با توجه به این فرایند وی بحث گروه های دوتایی و سه تایی را در زندگی روزمره اجتماعی بیان می نماید که باعث شکل گیری هسته اساسی علم جامعه شناسی همان فراگردهای چون “همکاری، توافق، تضاد، رقابت، سلطه و….” دانسته است، در گروه های دوتایی این فراگردهای شامل (سرنوشت مشترک، توافق، رازداری، وابستگی به هم و….) می شود. که به محض تفاوت اندازه یا اعداد گروه کلیه صورت های الگوی تعاملات متقابل در سطح رفتارها و فعالیت های زندگی روزمره متفاوت می شود. با توجه به این تغییر اندازه می توان صورت های الگوی تعاملات متقابل در حوزه (ارتباطات، اوضاع رابط بین افراد، تقسیم کار، مشارکت، تداوم گروه، مصالحه یا انصراف، داور یا میانجی، قدرت و بهره کشی و….) بررسی کرد. بر اساس چنین تبیینی و حرکت از سوی گروه های دو نفره به سه نفره زیمل به تحلیل جامعه روبه توسعه صنعتی قرن 19 پرداخته و مباحث تراژدی فرهنگ را بر این اساس بیان و تحلیل می نماید.

simmel norbert ellias

جامعه شناسی پیکر بندی نوربرت الیاس( Sociology of Figuration)

نظریه پیکر بندی الیاس که از دهه1980 مطرح شده است، به نام های (آرایشی، شبکه ارتباط اجتماعی، تجسم، شکل دهی، شکل گیری، نمود و….) معنا شده است که این اصطلاح در اندیشه الیاس به صورت های متعدد پیوند میان افراد را مورد بررسی قرار می دهد.« پیوند یا وابستگی متقابلی که شبیه وابستگی مهره های شطرنج است و به نحوی که بر روی صحنه اجتماع و ضد حرکت های مکرری است که توسط تعداد زیادی از افراد صورت می گیرد و آزادی عمل حرکت نخستین بازیگر را محدود می کند. بنابراین جامعه به صورت بافتی در نظر گرفته شده که متحرک و متغیر است و تابع حرکات متقابل افرادی است که آن ها را به هم مرتبط می کند. به این ترتیب از بافت اجتماعی صور متعددی از وابستگی متقابل عبور می کند که در مواردی همدیگری را قطع می کنند. این صورت ها را تجسمی (Figurative) می نامد.» ( توسلی،1391: 208) بر این اساس ریتزر بیان می کند که « شکل نمایی ها فرآیندهایی اجتماعی اند که بیانگر درهم تنیدگی افراد هستند. آن ها ساختارهایی الزام آور و خارجی برای روابط بین انسان ها نیستند و با یکدیگر روابط متقابل دارند. شکل نمایی ها از افرادی تشکیل می شوند که نسبت به هم وابسته و باز هستند. از آن جا که قدرت اهمیتی محوری برای شکل نمایی های اجتماعی دارد،آن ها پیوسته در تغییر و سیلان هستند. شکل نمایی ها ظهور می کنند و تحول می یابند. اما این ظهور و تحول به شیوه هایی عمدتاً مشاهده نشده و برنامه ریزی نشده صورت می گیرد. این واقعیت اهمیتی اساسی برای بحث حاضر دارد که ایده ای شکل نمایی هم برای سطوح خرد و کلان کاربرد دارد و هم برای هر پدیده ی اجتماعی که بین آن دو قطب قرار گرفته است. این مفهوم می تواند در مورد گروه های نسبتاً کوچک و به همان اندازه برای جوامعی به کار می رود که از هزاران یا میلیون ها انسان وابسته به هم تشکیل شده اند. معلمان و دانش آموزان حاضر در یک کلاس، پزشکان و بیماران حاضر در یک مرکز درمانی، مشتریان دایمی در یک میخانه، و کودکان حاضر در یک مهدکودک، همگی شکل نمایی های نسبتاً قابل فهمی را تشکیل می دهند. با این وجود ساکنان یک روستا، یک شهر یا یک کشور نیز شکل نمایی هایی را به وجود می آورند هرچند که در این مورد شکل نمایی ها نمی توانند به صورت مستقیم ادراک شوند، زیرا زنجیرهای وابستگی متقابل که این افراد را به یکدیگر پیوند می دهند، طولانی تر و تمایز یافته تر هستند.» ( ریتزر،1390 : 58-555) به عبارت دیگر پیکر بندی به هر موقعیت و وضعیتی به صورت انضمامی اشاره می کند که وابستگی متقابل از بازی کارت ها تا ملت ها را در برمی گیرد.« پیکر بندی مفهومی با هندسه متغیر است که گروه های کوچک مصداق دارد و هم در جامعه های کلان با هزاران یا میلیون ها فرد در وابستگی متقابل. موضوع آن خواه معلمان و شاگردان یک کلاس درس باشند، پزشکان و بیماران یک مرکز درمانی، مشتریان همیشگی یک چایخانه یا کودکان یک کودکستان، همه در مجموع پیکر بندی های نسبتاً شفافی تشکیل می دهند.» ( هنیش،1389: 126) این حوزه از اندیشه الیاس چیزی جزء نظام کنش متقابل نیست. و حتی شامل ساختارهای اجتماعی هم می گردد. از نگاه افراد هنگامی که به جوامع نگاه می کنیم با یکسری از ساختارها سرو کار داریم، که همانند افراد باید به آن ها نگاه کرد، که به نوعی پیکربندی است. در جامعه شناسی پیکر بندی ما با فضاهای مناسبت در ارتباط روبرو هستیم. در این حوزه وضعیتی از ابعاد زمانی و فضایی به صورت متغیر مطرح است که در آن چه اتفاق می افتد روی همه افرادی که در آن درگیر هستند اثر می گذارد، همه این ها به سهم خود با اعمالشان در تغییر دادن این وضعیت سهیم هستند. بنابراین « به برکت تفکر پیکربندی امکان آن هست که مشروط شدگی اجتماعی ای را از بین برد، مشروط شدگی که عامل انفجار و دو قطبی شدن ذهنی تصویر انسان است و ما را بی وقفه وادار می کند که از انسان دو تصویری موازی بسازیم: یکی تصویر انسان ها به مثابه افراد، دیگری تصویر انسان ها به مثابه جامعه ها اصطلاح پیکر بندی برای ساختن ابزار مفهومی انعطاف پذیری به کار می آید که به کمک آن می توان از فشار اجتماعی کاست که ما مجبور طوری فکر کنیم و حرف بزنیم که انگار ” فرد” و ” جامعه” دو تصویر متفاوت و مضافاً دشمن اند. » ( همان: 128)
نظریه فگورایتیو الیاس در چهار بخش اصلی می توان مورد بررسی قرار داد.« اول: با توجه به شبکه های ارتباط انسانی به ارزیابی نظریه الیاس در مورد زندگی اجتماعی می توان پرداخت. و از این طریق در مورد جایگاه ورزش در حیطه اوقات فراغت بحث کرد.دوم:به روند شکل گیری تمدن و کاربرد آن در توصیف ورزشی کردن مسابقات اشاره کرد.سوم: در این نظریه می توان به این امر پرداخت که جامعه شناسان طرفدار نظریه فرایند اجتماعی شدن با توجه به روند شکل گیری تمدن، رفتارهای مخرب و اوباش گریانه موجود در فوتبال کنونی را توصیف می کنند. چهارم: بررسی اهمیت و تاثیر به کارگیری جامعه شناسی فیگورایتیو در ورزش را مورد اهمیت قرار می دهد.» ( رحمتی،1388: 136)
با توجه به این اصول از جامعه شناسی پیکر بندی وی تحلیلی جذاب و بدیع از ریشه های تاریخی فرایند توسعه و اشکال کنش متقابل اجتماعی و هویت اجتماعی جوامع جدید ارائه می دهد. دست کم می توان 5 خصیصه را برای آن ذکر کرد. « نخست: اینکه جامعه ها از انسان هایی ترکیب شده اند که درگیر یک کنش بین المللی هستند. برآیند ترکیب کنش های انسانی وابسته به آرایش های متفاوتی است که از روابط آن ها شکل می گیرد. این آرایش ها مدام در حال تغییرند و در فرایند این تغییر، با شیوه های متنوعی نظم پیدا می کنند. برخی از این نظم ها کمتر ماندگارند و برخی بیشتر. به هر حال،برآیندهای کنش انسانی، اغلب بدون برنامه و ناخواسته است و تحولات درازمدت، حاصل آرایش های برنامه ریزی نشده طولانی مدت است. بنابراین وظیفه جامعه شناسان این است که به تحلیل و تشریح جنبه های فنی تغییر کنش بین المللی انسانی به نمونه های ناخواسته زندگی اجتماعی بپردازند که ضرورتاً در دوره های زمانی کوتاه یا دراز مدت اتفاق می افتد.اصل دوم: مرتبط به این است که انسان ها تنها از طریق وابستگی متقابل خود با دیگران به عنوان بخشی از شبکه های روابط اجتماعی یا به تعبیری که الیاس معمولاً به کار می برد.آرایش ها قابل شناخت هستند نه از طریق تلقی آن ها به عنوان موجوداتی که با یک هویت خود مختار با یکدیگر در کنش متقابل قرار می گیرند. و یا با چیزی به نام “جامعه” ارتباط می یابند. الیاس می گویند ما ذاتاً اجتماعی هستیم و تنها از طریق روابط خود با دیگران موجودیت می یابیم. و ساختار شاکله یا طبیعت ثانوی خود را گسترش می دهیم. یک اصل مهم در اینجاست که مطالعه فرایند توسعه و تحول اجتماعی که الیاس آن را ” تکوین اجتماعی” می نامد ضرورتاً با تحلیل ” تکوین روانی” یعنی فرایند توسعه روانشناختی و تحول و تغییر در ساختار شخصیتی یا شاکله ای که مبنا و همگام تغییرات اجتماعی است مرتبط است.اصل سوم: این است که زندگی اجتماعی انسان ها از طریق بررسی دوره های ارتباطی آن ها و نه دوره های حکومت ها فهم و درک می شود. مثلاً الیاس می گوید به جای تلقی قدرت به عنوان چیزی یا عاملی که اشخاص، گروه ها یا نهادها در مراتب بالا یا پایین در اختیار دارند باید به دوره ها و دایره های روابط مربوط به قدرت با تغییرات مداوم ” تعادل ها” یا ” نسبت ها” قدرت میان افراد و واحدهای اجتماعی بیندیشیم.اصل چهارم: این اصل است که جامعه های انسانی تنها باید از طریق تلقی آن ها به عنوان ترکیب هایی از فرایندهای درازمدت تغییر و توسعه درک و فهم شوند، نه به عنوان شرایط یا حکومت های بدون زمان و نامحدود. او در این زمینه از عقب نشینی جامعه شناسان به محدوده زمان حاضر سخن می گوید. جامعه شناسی الیاس به رغم انکار او قبل از هر چیز یک جامعه شناسی تاریخی است. زیرا او معتقد است که جامعه شناسی باید از جنبه تاریخی فرایندهای اجتماعی دور نگه دارند. اصل پنجم: این است که اندیشه های اجتماعی در زمینه های مورد مطالعه، پیوسته با جنبه های اجتماعی و احساسی درگیر و در واقع بخش یا زایده ای از آن ها است. در مقایسه با علوم طبیعی، این واقعیت که جامعه شناسان انسان های وابسته به یکدیگر را مورد مطالعه قرار می دهند. به آن معنا است که خود نیز جزئی از موضوع مورد مطالعه اند و بنابراین، نمی توانند از درگیر شدن کم یا زیاد در پژوهش یا نظریه پردازی خود دروی گزینند. آگاهی های علمی- اجتماعی در جامعه ای که متعلق به آن و نه جدای از آن اند رشد می یابند. البته در عین حال این درگیری اغلب مانع یک درک دقیق از زندگی اجتماعی و بویژه نوعی از آن می شود که می تواند مسائل اجتماعی ناشی از ویژگی های روابط انسان ها با یکدیگر را حل کند یا بر آن ها فایق آید. تعدادی از نتایج ناشی از کاربرد این اصول مانند اهمیت شکل گیری حکومت در توسعه اجتماعی، مفهوم علم به عنوان یک نهاد اجتماعی و تاکید بر ارتباط میان تغییرات اجتماعی و توسعه روانشناختی یا به تعبیر خود الیاس ” تکوین اجتماعی” و تکوین روانی اغلب به عنوان رابطی میان دو سطح خرد و کلان تحلیل جامعه شناختی تلقی شده اند و مورد استناد قرار گرفته اند.» ( مجدالدین،1383: 36-134)
با توجه به این اصول و ویژگی ها فرایند جامعه شناسی پیکربندی الیاس این گونه است که جامعه را شبکه ای به هم پیوسته یا به گونه ای تارهای در هم تنیده از انسان هایی در نظر گرفته است که به هم وابسته هستند و به هم تشبیه می شوند. بنابرای تجسم، شکل نمایی، نمود،آرایش و صورت و… یک مفهوم کلی و الگویی در جامعه است که بتوان انسان های وابسته به هم را به عنوان گروهی در نظر گرفت که گروه و هویتی را بوجود می آورند. به عنوان مثال خانواده ها، مجتمع های تفریحی، محیط های کاری را می توان تجسم کرد که در آن تعادل قدرت و تنش های متفاوت مورد مشاهده می باشد. بنابراین حیطه جامعه شناسی تجسم یا پیکربندی الیاس هم با تقسیم ساختارها به مثابه فضای اقتصادی یا فضای فرهنگی و یا نوعی دوگانگی میان نظریه های ساختاری و کنش متقابل جامعه که با هم مخالف هستند روبرو هستیم. بر این اساس وی اشاره به انسان بسته و تفسیرهای مردمانی می کند که انسان را متمایز از جامعه بزرگتر یا در تحلیلی متقابل متمایز در جامعه بزرگتر می پندارند. در مقابل وی اشاره به مردم باز می کند، بنابراین انسان ها در میان خودشان فرایندهای صورت بندی شده ای هستند. پس الیاس رابطه بین فرد و جامعه را رد می کند و در عوض رابط بین مردمی که به عنان افراد ادراک می شوند و مردمی که به عنوان جوامع ادراک می شوند می پردازد.
الیاس از طریق جامعه شناسی پیکربندی خود می خواهد حوزه ورزش را تفسیر و تشریح نماید. به نظر وی جامعه شناسان باید از نظر روش شناسیخود را همانند انسان هایی در برابر انسان های دیگر قلمداد کنند، و در بازی با دیگران درگیر شوند. الیاس همچون بوردیو برای توضیح مفاهیم کلیدی خود مدل های بازی مثل ورق بازی یا مسابقه فوتبال را به کار می گیرد.وی در حوزه جامعه شناسی پیکر بندی برای روشن شدن معنا اشاره به شکل نمودی می کند که می توان در هنگام ورود بازیگران بیشتر به بازی این امر را مورد بررسی قرار داد. « با اضافه شدن به تعداد بازیگران، شکل نمود بغرنج تر و پیچیده تر می شود. در دومین الگویی که الیاس از بازی ارائه می دهد، بازیگر قوی تر و قدرتمند تر همزمان با چند بازیگر ضعیف تر بازی می کند. با آنکه بازیگران ضعیف تر بایکدیگر ارتباط برقرار نمی کنند، ظرفیت و توانمندی بازیگر قوی تر برای کنترل و مهار هر بازی ممکن است به واسطه این واقعیت که وی باید در آن واحد چند بازی را هدایت کند،  تضعیف شود. روشن است که بازیگر تنها قادر است در تعدادی بازی های محدودی به طور همزمان مشارکت موثر داشته باشد. دومین مورد علیه بازیگر قوی تر اتحادی تشکیل بدهند و هم آهنگ عمل کنند، در نزد آن ها توانایی کنترل و مهار بازیگر شاخص افزایش می یابد. با این همه چنانچه تضادها و تنش های درونی گریبان گیر این ائتلاف بشود، نتیجه ممکن آن خواهد بود آن ها از آنچه به طور فردی بروز می دادند نیز کمتر بشود. مدل بعدی دو گروهی می پردازد که از توان قدرت بالنسبه برابری برخوردارند. شاید در نظر گرفتن و تصور یک ورزش تیمی مانند فوتبال بتواند به خواننده در فهم این مدل کمک کند درست مانند دومین مورد از مدل بازی های دو نفره، هیچ طرفی به طور مطلق و کامل نمی تواند حرکات و تاکتیک های طرف مقابل را پیش بینی کند، و از این رو هیچ طرفی به راحتی نمی تواند جریان بازی را کنترل و مهار کند. درک و فهم حرکات هر بازیکن چه زمانی که حرکت وی به تنهایی در نظر گرفته شود و چه زمانی که حرکت وی در ارتباط با دیگر اعضای تیم مورد نظر قرار گیرد، شکلی غیر ممکن به خود می گیرد. برای درک صحیح هر حرکت باید آن را در ارتباط با کل جریان بازی در نظر گرفت. الیاس گروه سوی از مدل های چند قشری را نیز معرفی می کند که تعداد بازیگران آن نمونه قبلی نیز به مراتب بیشتر است. تصور یافتن یک نمونه و مثال هم سنگ ورزشی برای این مدل کار بسیار سختی است. چرا که این مدل مشابه فرایندهای بغرنج اجتماعی است. الیاس درباره این مدل ها می نویسد که با افزایش تعداد و شمار بازیگران در یک بازی، جریان بازی برای هر فرد بازیگر شکلی غامض تر پیدا می کند. هر فرد بازیگر،فارغ از اینکه قدرت و توانمندی وی تا چه حد است، توانایی اش برای کنترل و مهار مسیر و جریان بازی کاهش می یابد» (هیوز،1379: 25-224)
با توجه به این امر الیاس در جریان اصلی جامعه شناسی، ورزش و فعالیت های اوقات فراغت را در سه حیطه خاص مطرح می کند.« ابتدا وی همان طور که قبلاً بیان شد استعاره های ورزشی را در تجسم انسانی متصور می سازد. دوم تمرکز او بر وابستگی اجتماعی ما را ترغیب می کند که ورزش را در کنار سایر قلمروهای تحقیقات جامعه شناختی بگنجانیم. سوم الیاس ورزش و اوقات فراغت را در طیف اوقات فراغت که فعالیت انسانی را به ورای کار به ازای درآمد گسترش می دهد قرار می دهد. این سه دسته تعیین کننده ی طیف اوقات فراغت تنش ها میان روزمرگی و غیر روزمرگی را برجسته می سازد. اول اینکه روزمرگی های اوقات فراغت بیش از سایر موارد روزمره شده اند، و شامل اهمیت دادن به نیازهای زیست شناختی و کارهای روزمرگی خانگی هستند. دوم فعالیت های اوقات فراغت واسط که انجام وظایف را همراه با تحقق خود ترکیب می کند. برای مثال کار اختیاری یا خصوصی فعالیت های مذهبی یا خود ارتقایی( از خواندن روزنامه گرفته تا تحصیلات بزرگسالان). سوم اینکه فعالیت های اوقات فراغت جنبه های غیر روزمرگی طیف می باشند. و شامل سرگرمی های مربوط به معاشرت، فعالیت های اطواری یا همراه با بازی و به دست آوردن آرامش، به صورت کمتر تخصصی( مانند حمام آفتاب) می باشند.» (جیولیونوتی،1391: 12-211) بر این اساس در جامعه شناسی پیکربندی الیاس افراد مدام در حال تعامل هستند و در عین حال افراد چیزهایی را هدف و قصد می کنند، اما در فضاء و محیطی غیر قصد شده زیرا در این محیط ها مجموعه ای از قواعد ها وجود دارد که خود فضاء و محیط از این قوانین و قواعد باید پیروی کنند. به عنوان مثال « در بازی فوتبال، افراد ضمن اینکه با تیم مقابل در مبارزه هستند با خودشان هم مبارزه می کنند، به عبارت رایج تر رقابت می کنند.این رقابت فردی و گروهی در جریان مستمر حمله و دفاع و ساکن کردن و تحرک بخشیدن انجام می گیرد، سیالیتی زیبا به فوتبال می بخشد. نوربرت الیاس برآن است که سیالیتی که در جامعه شناسی فیگوراتیو وی وجود دارد به مقدار بسیاری از فوتبال گرفته شده است» ( اباذری،1381: 22)
بر این اساس الیاس زندگی اجتماعی را به نوعی بازی تشبیه می کند،که این الگوهای بازی بیانگر وارد شدن مردم در شبکه ای از روابط است، که آنان را به یکدیگر پیوند می دهد. صرفاً وابسته بودن افراد در این شبکه ها مرتبط با اعمال آگاهانه آن ها نیست، بلکه وابستگی های متقابل غیر عمدی می باشد و بنیاد هر نوع کنش متقابل عمومی است. «بر این اساس جامعه شناسی پیکربندی شبکه های روابط متغیر انسانی در طول تاریخ را بر پایه همین مفاهیم بررسی می کند. از این حیث می توان گفت نقطه شروعی برای جامعه قابل تصور نیست زیرا مردم مدام در گیر روابط تغییر یابنده با یکدیگر هستند. با توجه به این امر مفهوم پیکر بندی ناظر بر شبکه های به هم پیوسته و متداخل است که کنش افراد را به یکدیگر متصل کرده هم آن ها را به انجام کارهایی قادر می سازند و هم از انجام کارهایی باز می دارد. » ( کریکن،1386: 46) با توجه به این مباحث در جامعه شناسی پیکربندی مفهوم فرد و جامعه مطلق نیستند، حتی نوعی تیپ آرمانی و یا نوعی ساخت نظری نمی باشند بلکه همانند مردم واقعی هستند که می توان در بازی خصوصاً بازی فوتبال همانطور که در سطور قبل بیان کردیم  تشبیه کرد.

مؤخره

جامعه شناسی پیکربندی الیاس با اصطلاحات متعددی ترجمه شده است. الیاس در این حوزه به روابط بین افراد اشاره می کند. او این روابط میان افراد را در قالب کلیت و بافت هایی در نظر می گیرد، که این بافت ها قابل تحرک و جابه جایی است؛ این تحرک ناشی از روابط متقابل بین افراد در آن بافت می باشد. بنابراین جامعه متشکل از بافت های متعددی است که می توان آن را در قالب پیکره های متعددی در سطح جهان یافت.الیاس این پیکره ها را به عنوعی فرایند اجتماعی دانسته که روابط افراد را بر اساس این فرایندها باعث شده جامعه شکل گیرد.این فرایندها باعث شکل گیری جوامع می شود و منجربه بوجود آمدن روابط متقابل افراد خواهد شد. در مفهوم پیکربندی انسان هم به مثابه فرد و هم به مثابه جامعه در نظر گرفته شده است.یعنی این عبارت به عنوان یک ابزار مفهومی و انعطاف پذیر هم روابط بین افراد و هم روابط متقابل افراد با گروه ها و هم گروه ها بایکدیگر را که باعث شکل گیری جامعه دانسته است، مورد بررسی قرار داده است.
الیاس قدرت را در این پیکره های اجتماعی که باعث تغییر و تحول و حتی تکوین می شود، در قالب فرایند تاریخی متمدن شدن مورد ضرورت قرار داده است. وی این پیکره ها را، در سطح خرد و کلان که باعث وابسته شدن افراد جامعه دانسته؛ بنابراین جامعه شناسی پیکر بندی به درک زنجیره های وابستگی متقابل افراد در سطح زمان می پردازد؛ و جامعه پذیری افراد را در طی فرایند تاریخی مورد تحلیل و تبیین قرار می دهد.
الیاس بحث تغییر را در روابط میان افراد در قالب هندسه متغیر در سطح گروه های کوچک تا کلان که باعث شکل گیری زنجیره وابستگی متقابل افراد است بیان می کند.
سطح تحلیل جامعه شناسی پیکربندی الیاس کنش متقابل است که می توان هم در بین افراد و هم در بین جوامع مشاهده کرد. وی در جامعه شناسی پیکر بندی خود در بحث کنش متقابل تاکید بر فضاء ها می کند که در فضای مناسبات انسانی روابط خاصی حاکم است همچنین زمان هم در این ارتباطات و کنش ها بسیار مهم است، پس با توجه به زمان و فضاء باید به زنجیره وابستگی متقابل افراد و روابط خاص متقابل افراد در جامعه مورد توجه قرار داد.
الیاس در نظریه پیکربندی خود هم توجه به شبکه های ارتباطی انسان می نماید،و هم شکل گیری فرایند جامعه پذیری را در یک بستر فرایند تاریخی( تمدن) بررسی کرده و هم این نمودها یا شکل نمایی ها رادر سطح پدیده های اجتماعی بررسی می نماید. در این نظریه با توجه به کنش متقابل اجتماعی و فرایند توسعه می توان هویت اجتماعی جوامع را مورد بررسی قرار دارد.
به نظر وی جامعه از افرادی شکل گرفته که کنش متقابل دارند و این کنش متقابل دارای آرایش ها و نمودهای متفاوت ناشی از اشکال روابط بین افراد است. به نظر وی این اشکال و پیکر ها در حال تغییر منظم هستند که این تغییر باعث توسعه جامعه می شود؛ پس هدف جامعه شناسی تحلیل و تشریح جنبه های فنی تغییر کنش افراد در تمام سطوح است که ممکن است ناخواسته و برنامه ریزی شده هم نباشد. بنابراین جامعه شناسی دارای نوعی سیالیت و تحرک است.
الیاس در نظریه پیکربندی خود وابستگی متقابل بین افراد را در قالب پیکره ها شناسایی می نماید، و نه از طریق برداشت روابط بین افراد. بر این اساس جامعه متشکل از ارتباط متقابل بین انسان ها است؛ و فرایند توسعه و تحول اجتماعی جامعه از طریق روابط انسان ها با یکدیگر  شکل می گیرد، که به نوعی فرایند جامعه پذیری است؛ و این فرایند در قالب تکوین و تکامل اجتماعی همراه با با تکوین روانی در طی تاریخ هویت اجتماعی جامعه را بوجود می آورد؛ همچنین الیاس فرایند اجتماعی شدن را در دوره های ارتباطی بررسی می نماید.
جامعه شناسی پیکربندی الیاس خواسته است که انسان ها را به نوعی وابسته با یکدیگر در نظر گیرد، که به عنوان گروهی باعث ایجاد و هویت خاص شده که می توان در بین گروه ها تعادل قدرت و تنش ها را به صورت متفاوت مشاهده کرد. بر این اساس حیطه جامعه شناسی پیکر بندی الیاس از طریق تقسیم ساختارها به فضاء های مختلف است؛ همچنین در این فضاء ها باید اشاره به انسان های باز کرد که در میان خودشان دارای فرایندهای ارتباطی صورت بندی شده ای هستند.

نتیجه گیری

با توجه به مباحث بیان شده در سطور بالا برخی از نقاط اشتراک این دو اندیشمند را به صورت گزاره ای در سطور ذیل بیان می کنیم.

منابع

خروج از نسخه موبایل