موج خصوصیسازی گسترده کشور، خصوصاً از دهه هفتاد به بعد، بسیاری از حوزههای کشور را تحتالشعاع خود قرار داده و در موارد زیادی با استحاله آن حوزهها، اهداف آنها را نیز تغییر داده است. سیر گسترش کمی دانشگاهها قابلتأمل است. در ابتدای دهه ۴۰، حدود ۱۳ دانشگاه در کشور فعالیت میکرده است. این رقم در ابتدای دهه ۵۰، به ۱۵۶ دانشگاه و تا انتهای دهه ۶۰، به ۲۰۸ دانشگاه رسیده است اما با توجه به سیاستهای گسترش دانشگاهها، این رقم در سال ۱۳۹۴ به ۲۸۰۰ دانشگاه میرسد. در این یادداشت بهصورت مشخص نهاد آموزش عالی و دانشگاه را بهعنوان یکی از مهمترین نهادهای تأثیرگذار در توسعه اجتماعی-اقتصادی کشور و همچنین یکی از ابزارهای کم کردن نابرابری بررسی خواهیم نمود.
در شرایطی که هزینههای دانشگاه را دولت تأمین میکنند نمیتوان انتظار داشت که دانشگاه بهعنوان نهادی مستقل بتواند، در شرایط کنونی ایفای نقش کند. با این پیشفرض آشنا، دولتها یکی پس از دیگری، کوچکسازی خود را از آموزش عمومی و عالی شروع کردند. اما چیزی که شاهد آن بودیم این است که دانشگاهها در مقام سیاستی همچنان دولتی ماندند، اما تبدیل به بازاری اقتصادی برای دولتها شدند. نهادی که قرار بود به تحرک اجتماعی و کم کردن فاصلههای طبقاتی کمک کند، تبدیل به بازاری شد که تنها شرط ورود به آن برخورداری از شرایط مالی است.
طبق گفته وزیر فعلی آموزشوپرورش ایران، ۸۵ درصد از ظرفیت دانشگاههای موجود نیازی به شرکت در کنکور ندارد. طبق این گفته، در بهترین حالت فقط ۱۵ درصد از دانشجویان میتوانند رایگان در دانشگاههای دولتی تحصیل کنند. جلوتر به این گفته وزیر بازمیگردیم. در آخرین آمار وزارت علوم، دانشجویان روزانه تنها ۷ درصد جمعیت کل دانشگاهها را تشکیل میدهند (خبر آنلاین). دانشجویان روزانه، به اسم تحصیل رایگان مشغول به تحصیل هستند، اما هر ترم باید بابت خدمات رفاهی دانشگاه هزینه پرداخت نمایند. خدمات رفاهی شامل هزینه خوابگاه و تغذیه میشود که هرساله حدوداً ۱۰ درصد به مبلغ آن افزوده میشود. صندوق رفاه دانشجویی که ذیل وزارت علوم فعالیت میکند، وظیفه اعلام هزینههای خوابگاه و تغذیه را بصورت سراسری بر عهده دارد.
به سخن وزیر فعلی آموزشوپرورش بازمیگردیم. زمانی که از استحاله هدف آموزش عمومی و عالی در بازار صحبت میکنیم، میتوان کلاسهای تقویتی، تستی و کنکوری از اول ابتدایی تا انتهای دوره متوسطه را یادآوری کرد که دانشآموزان را از آموختن علمِ کاربردی به سمت یادگیری فنون کنکوری، از همان ابتدای مسیر تحصیلی، هدایت میکند. آموزشگاههایی که هزینههای بالایی را طلب میکنند که در توان بسیاری از افراد نیست و خروجی آن به تیتر خبری «۶۰% پذیرفتهشدگانِ دو دانشگاه دولتی شهر تهران متعلق به سه دهک بالای درآمدی جامعه» منجر میشود. بهبیاندیگر افراد ثروتمند جامعه، بهواسطه برخورداری مالی، کرسیهای دانشگاه را میربایند. کرسیهایی که داوطلبان عضو دهکهای پایین جامعه سهمی از آن ندارند، چرا که از برخورداری شرط اولیه آن یعنی شرایط مالی مناسب بیبهرهاند.
در سیستمهای سرمایهداری، دانشگاهها در راه رسیدن به هدف بازار، مسیر علمی و پژوهشی خود را مشخص میکنند. این مسیر بهصورت مشخص با اقدامات پژوهشی شناخت نیازهای بازار و امکانهای پیشروی در آن، در مقام مشاور بازار بهمنظور پیشبرد سیاستهای آن و همچنین سرمایهگذاری بر نیروی متخصص مورد هدف دانشگاه انجام میشود. اما آنچه در ایران با آن روبرو هستیم، رونوشتی ناقص و متناقض از نسخه سرمایهداری است. دانشگاههای ایرانی برای درآمدزایی، تنها کالایی که در اختیار دارد، آموزش است. در فضایی که مدرک، فضیلت است و هویت بسیاری قرار است با آن شناخته شود، این کالا میتواند مشتریان زیادی داشته باشد. اما نظارتی بر کیفیت این آموزش نیز نمیشود زیرا مسئله مهم در این میان، ماهیت و محتوای آموزش نیست. علاوه بر هزینههای دانشجویان روزانه، هزینههای دانشجویان شبانه دانشگاهها نیز بسیار بالا است که هر ترم نیز بالاتر میرود. ماجرا برای دانشجویان پردیس هم همین است. به هزینههای پردیس دانشگاههای برتر کشور نگاهی بیندازیم. این آمار از سایت دانشگاهها برداشته شده و مربوط به هزینه تحصیل در پردیس رشتههای علوم انسانی هست.
مقطع | کارشناسی ارشد | دکتری | دکتری | |
دانشگاه | نیمسال | کل | نیمسال | کل |
علامه طباطبائی | ۵۰.۰۰۰.۰۰۰ | ۲۰۰.۰۰۰.۰۰۰ | ۸۲.۵۰۰.۰۰۰ | ۶۶۰.۰۰۰.۰۰۰ |
تهران | ۳۳.۲۳۶.۲۸۰ | ثبت نشده | ثبت نشده | ۷۴۷.۸۱۶.۳۰۰ |
شهید بهشتی | ۲۰.۶۹۸.۰۰۰ | ۲۳۶.۵۴۴.۰۰۰ | ۸۴.۶۷۲.۰۰۰
نوبت دوم |
۶۷۷.۳۷۶.۰۰۰
نوبت دوم |
*اعداد به ریال میباشد
فضا را تصور کنید؛ دانشجو، هزینه بالایی را برای تحصیل خود میپردازد، پس انتظار دارد همچون کالاهای دیگر بدون دردسر و باکیفیت از آن کالا استفاده کند و مدرک خود را بگیرد. پس در اولین گام، پروسههای ارزیابی کیفیتی دانشگاه، جایگاه خود را از دست داده و ارزش علمی، به ضد ارزش تبدیل میشود. تغییر استانداردهای کیفیتی آکادمیک، به آنسو هدایت میشود که اساتیدی که همچنان بر کیفیت کار و عهد آموزشی خود وفادار هستند، توسط دانشجویان تحت فشار قرارگرفته و سازمانها نیز بهمنظور بازاریابی بیشتر برای محصول آموزشی خود و جذب دانشجویان بیشتر، بهجای همراهی با استاد، او را تحت فشار قرار داده و بهمرور آنها را در گروه اساتید ناکارآمد قرار میدهند. مثالهای زیادی را میتوان نام برد که در سالهای گذشته، به همین دلیل، یا مجبور به تغییر رویه درسی خود شده، یا عطای تدریس بیکیفیت را به لقایش بخشیده و از سیستم آموزشی کنار گذاشته شدهاند.
در مورد تغییر استانداردها، مکدونالدیزه شدن را از عباس کاظمی قرض میگیرم. مکدونالدی شدن به این معنا است که همه اقشار جامعه بتوانند کالایی را خیلی سریع و بهصورت استاندارد شده و با مشخصههای یکسان دریافت کنند که البته از سطح کیفی بالایی نیز برخوردار نیست. این تغییر استانداردها بهجایی رسیده است که از نزدیک به ۵ میلیون دانشجوی فعلی، فارغالتحصیلانی با مدرک لیسانس و فوقلیسانس و دکتری تحویل جامعه داده میشود که از دانشی در سطح مدرکشان، برخوردار نیستند. بیکیفیتی آموزش تا آنجاست که وزارت علوم در توجیه طرح موسوم به کارورزی، دلیل خود را مهارت نداشتن دانشجویانی مطرح میکند که ذیل سیلابسهای تعریفشده خودش، بیش از ۴ سال آموزش دیدهاند.
از سوی دیگر، به دلیل قراردادی بودن بسیاری از استادان و روند طولانی رسمی شدن آنها، اساتیدی محافظهکار در فضای دانشگاهی تدریس میکنند که مجبور به تبعیت از استانداردهای جدید دانشگاهی هستند. بخشی دیگر از استادان هم که بهدور از فضای آکادمیک و علمی، آنچنان در ورطه مقالهنویسی و رزومهسازی غرق گشتهاند که رسالت علمی خود که آموزش نسلی دیگر است را فراموش کردهاند. پروژههای پژوهشی درآمدزا را نیز نباید از قلم انداخت که دانشگاه و استادان را به پیمانکارانی برای نهادهای حاکمیتی و دولتی تبدیل کرده است. (خبرگزاری مهر)
قانعیراد و همکارانش، تغییرات رابطه نسل جدید دانشگاهیان را اینگونه برمیشمارند. تولیدات دانشگاهی بیشتر شده است، اما هدف این تولیدات، نه نفس دانش و علم، بلکه کسب امتیاز و ارتقای دانشگاهی است و همکاریهای شکلگرفته در قالب کتاب و مقاله اغلب صوری و به آن فرهنگ جدید رزومهسازی میگوید. در نسل اول استادان، امکان بیشتری برای شاگردپروری و شکلگیری مفهوم استاد وجود داشته، اما در فضای فعلی و با تغییر آییننامههای ارتقای استادان و افزایش میزان دانشجویان، در دسترس بودن استاد به یکی از مهمترین مسائل دانشجویان تبدیل شده است. تعاملات میان استاد و دانشجو کاهش یافته و شکل رابطهی میان آنها منفعتگرایانه و سودگرایانه شده است. از یک سو دیگر هدف تحقیقات، کشف حقیقت نیست و از سوی دیگر، دانشجویان نیز بیشتر نمرهگرا و مدرکگرا شدهاند. و درنهایت، فرهنگ آییننامهای ارتقاء، جای فرهنگ آرمانی دانشگاهی را گرفته و همه اینها موجب سلطه فرهنگ بازاری در بین نسل جدید دانشگاهیان شده است.
درنهایت پیامدهای منفی تجاری شدن دانشگاهها را میتوان از کتاب حکایت دانشگاه نوشته حسن محدثی به امانت گرفت. او از افزایش نابرابری اجتماعی، مدرکگرایی، ناتوانی در آفرینش علمی، گسست دانشگاه از جامعه و ناتوانی در کاربردی کردن علم، ابتذال و فساد دانشگاه نام میبرد. محدثی معتقد است که مدرک بهعنوان کالایی گرانقیمت در حال عرضه به بازار هست و دورههای شبانه در دانشگاههای دولتی این فرصت را در اختیار اقشار مرفه قرار داده است. قشر محروم که روزی قرار بود از دروازه دانشگاه با نابرابری انتخاب نکرده خویش بجنگد، محرومتر از پیش میشود. گرفتن مدرک به خاطر مدرک به هدفی همگانی تبدیلشده است. فرایندهای آموزشی و پژوهشی دانشگاه استانداردهای خود را از دست دادهاند و در حال صوری شدن و مناسکی شدن هستند، بهعبارت دیگر مدرکمحوری جایگزین دانشمحوری شده است. تغییر معیار ورود به دانشگاه از صلاحیت علمی به پول، باعث شده که افراد بدون داشتن صلاحیت به آن وارد شوند. از آنسو، به دلیل هزینههای بالای استخدام هیئت علمی، اکثر دانشگاهها از اساتید مدعو استفاده میکنند که حقوق پایینتری دارند. هزینههای بالای زندگی، خصوصاً در کلانشهرها باعث شده که اکثر اساتید در طول هفته با مشاغل دیگری نیز درگیر باشند. از این رو مطالعه، تحقیق، پژوهش و حتی ترجمه از دستور کار زندگی علمی آنان خارج میشود. این صورتبندی وضعیت را میتوان شروع فساد دانشگاهی دانست. دانشجویی که برای مدرک آمده است و هزینه آن را پرداخت میکند، به دنبال آن است که بدون زحمت و دستیابی به شایستگی لازم هر چه سریعتر به آن برسد و در این راه از همه ابزارها و راهکارها استفاده میکند. در این میان استاد سختگیر مورد مؤاخذه قرار گرفته و عملاً پایبندی به حرفهای به استانداردهای علمی دانشگاهی، به ضد ارزش تبدیل میشود. روابط جای ضوابط نشسته و انواع راهبردهای فسادآمیز را بین رابطه استاد-دانشجو شکل میدهد که مصادیق آن را به راحتی در همین حوالی میتوان دید.
منابع:
- آییننامه داخلی دانشگاهها: دانشجویان دوره روزانه هم باید پول بدهند/خبر آنلاین/کد خبر: ۸۱۲۵۷۰
- پروژه بازی دانشگاه و دولت؛ قدرتیابی بوروکراتها. میثم مهدیار / خبرگزاری مهر/ ۸ اسفند ۹۷/ کد خبر: ۴۵۵۳۵۰۸
- محدثی، حسن (۱۳۹۲)، حکایت دانشگاه، تهران؛ پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
- عباس کاظمی (۱۳۹۷)، دانشگاه؛ از نردبان تا سایبان، تهران؛ پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
- قانعی راد، محمد امین؛ ملکی، امیر؛ محمدی، زهرا (۱۳۹۳)، مطالعه دگرگونی فرهنگی در سه نسل دانشگاهی؛ (مطالعه موردی: اساتید علوم اجتماعی دانشگاههای تهران)، بهار، دوره پانزدهم، شماره ۱