خلاصه كتاب نظريه های رفاه جديد اثر تونی فيتزپتريك (فصل پنجم)

طاهره داودوندی

New Welfare Teory
اطلاعات و جامعه

نويسنده در اين فصل مي کوشد تا نقش انقلاب در فناوري هاي ارتباطي بر سياست اجتماعي را بررسي کند. در ابتدا پاتريک با اشاره به نظريه کاستلز و لش مي کوشد تا تفاوت جامعه اطلاعاتي را با جامعه پيشا اطلاعاتي بيان کند. سپس به محروميت و مطروديت اجتماعي در تقسيم ديجيتالي مي پردازد و نظريه پردازي مي کند.

جامعه اطلاعاتي : ديدگاه کاستلز و لش

در اين که آيا ما اکنون در جامعه اطلاعاتي زندگي مي کنيم يا نه اختلاف نظر اساسي وجود دارد. به هر حال کاستلز و لش از مدافعان نظريه جامعه اطلاعاتي هستند. به عقيده کاستلز ما اکنون در” جامعه ي شبکه اي ” زندگي مي کنيم ، شکلي که جامعه در عصر اطلاعات به خود گرفته است.

شش ويژگي جامعه شبکه اي از نظر کاستلز

1-  ما وارد مقطع تکنولوژيکي جديدي شده ايم که حول محور ميکرو الکترونيک ، فناوري هاي اطلاعاتي و ارتباطي و مهندسي ژنتيک متمرکز است. فناوري هاي ارتباطي مظهر تغييري بزرگتر از انقلاب صنعتي است. چنانکه اينترنت به ابزاري همگاني براي انتقال اطلاعات پويا و متقابل تبديل شده است.

2-  ما در اقتصادي نو زندگي مي کنيم که داراي سه وجه است.
الف) اقتصادي اطلاعاتي که داراي ظرفيت زيادي براي توليد آگاهي است.
ب ) اقتصادي جهاني است . به اين معنا که کانون آن يعني فعاليت هاي استراتژيکي ظرفيت آن را دارد که به منزله يک واحد در مقياس کره ي زمين کار کند.

3-  اقتصاد شبکه اي است. يعني شبکه هاي اطلاعاتي موسسات. موسسات سوداگري بزرگ و کوچک همگي به شکلي فزاينده بر پايه راهبردي فعاليت مي کنند که بر تغيير اتحادها و مشارکت ها با توجه به وضع خاص، روند کار ، زمان و مکان هر توليد مبتني است و بر سهيم شدن در اطلاعات تکيه دارد. در اين زمان صوري جديدي از کار و اشتغال پديد آمده است که گرد مفهوم انعطاف پذيري مي چرخد.

4-    فرهنگ عمدتاٌ گرد يک نظام يکپارچه رسانه هاي الکترونيکي که فقط شامل اينترنت نيست ، سازمان يافته است.

5-  پيدايش ساختار اجتماعي نو با تغيير شکل زمان و مکان ارتباط دارد. زمان بي زمان و فشرده شده است. چنان که يک نقل و انتقال پولي را در يک چشم به هم زدن انجام مي دهيم . مکان نيز پويا شده است.

6-  گردش جهاني ثروت ، ارتباطات ، و اطلاعات ،حاکميت دولت را در معرض تهديد قرار داده است و مشروعيت آن را به سبب وابستگي آن به سياست هاي رسانه اي متزلزل کرده است.

به هر حال کاستلز نتيجه ميگيرد که يک جامعه شبکه اي تقسيم بندي اجتماعي را گسترده تر مي کند و در همان حال توانايي ما را براي اصلاح اين تقسيم بندي ها کاهش مي دهد. در اينجا نياز به دولت رفاهي است که از پيگيري جامعه و اقتصادي آمرانه دست شويد.

لش نيز در اين مور آخر با کاستلز موافق است و مي گويد در جامعه شبکه هاي اطلاعاتي همه جا در درون همه جاي ديگر قرار دارد لذا نقد اطلاعات همواره درون جريان خود اطلاعات صورت مي گيرد. در واقع کار لش تلاش براي فرا رفتن از سنت نظريه انتقادي و نيز نتيجه محتوم آن يعني پساساختارگرايي (که متضمن خطي بودن ايدئولوژي و گفتمان اند) است.

نقد کاستلز و لش

اول اينکه لش هرگونه اشاره به آنچه را که در رهيافت نظري او نمي گنجد، کنار مي گذارد. مثال: او ميگويد که مالکيت نمونه ها جايگزين مالکيت دارايي هاي مادي شده است، و در اين راه تمايزي ساده انديشانه بين رسانه هاي قديم و جديد قائل مي شود.  اما اين همان تفکر ثنويت باورانه اي را احيا مي کند که ديگران به خاطر استفاده از آن محکوم کرده است.

دوم اينکه اگر جامعه ي ما اطلاعاتي باشد ، روايت هاي قديمي نظريه انتقادي در اين رهگذر زايد نمي شود. کاستلز و هيمانن معتقدند که الگوي فنلاندي نشان ميدهد موفقيت اقتصادي را در فناوري هاي اطلاعاتي چگونه مي تواند با سطوحي ممتاز از عدالت اجتماعي و برابري همراه شود. برخلاف آنچه به نظر ميرسد که دولت رفاه با يک جامعه اطلاعاتي سازگار نيست. اما فاقد چارچوبي است که طيف هاي گوناگون نظامهاي اطلاعاتي-رفاهي را و دلايل موفقيت الگوي فنلاندي را نشان دهد.

مشکل اصلي در استعاره شبکه نهفته است: از يک سو به معناي نوعي الگوي اجتماعي ريزوماتيک است که در آن ثبات جايش را به جريان و حرکت و قدرت مادي جايش را به بازنمايي فرهنگي مي دهد. اما در عين حال مي تواند شامل گره هايي باشد که از قضا عامل ثبات باشند در واقع کاستلز با دو روايت از شبکه( يکي سلسله مراتبي و ديگري ريزوماتيک) کار مي کند. به عقيده پاتريک يک دولت رفاه “فعال” و متشکل از شبکه هاي اطلاعاتي آن اندازه که کاستلز و هيمانن القا مي کنند عصاي جادو و رافع همه مشکلات نيست. اين معنا ما را بيشتر متوجه سنن قديم تر فکري مي کنند. بنابراين يک جامعه اطلاعاتي جامعه اي است که صور هنوز زنده سلسله مراتب صنعتي شکل مي گيرد فارغ از اغراق گويي هاي کاستلز درباره ي دشواري اقدام جمعي.

شمول(بهره مندي) ، عدم شمول (محروميت)

ناريس به تفاوت دسترسي ها اشاره دارد و مي گويد به نسبتي که فناوري ها گسترش ميابد،ناچار خواهيم بود کمتر بر “نابرابري مطلق در دسترسي” و بيشتر بر”نابرابري در استفاده” متمرکز شويم . بنابراين وقتي داده هاي ناظر بر طبقه بندي اجتماعي در ارتباط با اينترنت  در کنار هم قرار گيرد، همگي شاخص هاي معمولي به دست آمده حاکي از آن خواهند بود که استفاده از اين تکنولوژي ها و دسترسي به آن ها براي صاحبان درآمد فراهم تر از افراد کم درآمد ، افراد برخوردار از مزاياي حرفه اي بيشتر از افراد محروم و براي مردان بيشتر از زنان فراهم است. بنا به نظريه انتقادي تکنولوژي هاي ارتباطي و اطلاعاتي دريافت کننده منفعل تحولات اجتماعي نيستند بلکه فضاهاي منزلتي هستند براي کساني که “اول به آنها دست يابند” . در عصر اطلاعات يک منطقه هميشه و همزمان فضايي براي شمول و عدم شمول است و هريک از ما مناطقي چندگانه از شمول و عدم شمول را اشغال ميکنيم.

مدل اسپينگ-اندرسون : انواع دولت هاي رفاهي

نقش

ليبرال

سوسيال دموکراسي

محافظه کار

خانواده

حاشيه اي

حاشيه اي

مرکزي

بازار

مرکزي

حاشيه اي

حاشيه اي

دولت

حاشيه اي

مرکزي

حاشيه اي

شيوه حمايت

فردي

همگاني

خويشاوندي،مشارکت محلي ،خانواده

کانون اصلي حمايت

بازار

دولت

خانواده

مثال

آمريکا

سوئد

آلمان

نظام ليبرال: کاملاٌ فردگرايانه است. فضايي مبتني بر بازار که مساعدت دولت تنها کمک هايي حداقل است. در اين جا تأکيد بر استحقاق فردي است. حقوق اجتماعي به ندرت حضور دارد.

نظام محافظه کار: تأکيد شديد بر اشتغال با الگوي «مرد نان آور خانه» است. بيمه اجتماعي اجباري بر پايه تقسيم بندي هاي شغلي سازمان داده مي شود.

سوسيال دموکراسي : سطوح مزايا بالاست. نابرابري و فقر اندک است. آزمون استطاعت مالي اين جا اهميت ندارد. و حقوق اجتماعي شهروندان ملاک همه چيز است.

انواع نظام هاي اطلاعاتي- رفاهي:

نظام اطلاعاتي– رفاهي سوسيال دموکراسي: مانند سوسيال دموکراسي هاي اسکانديناوي که از دهه 1990 شروع به کاهش مزايا و سخت کردن شرايط استحقاق کردند.که اين دوره مقارن با انفجار تکنولوژي هاي اطلاعاتي بود.

نظام اطلاعاتي– رفاهي محافظه کار: از لحاظ ديجيتالي وضعيت دوگانه اي دارد يعهني هرگاه اين تکنولوژي ها باعث تهديد انسجام اجتماعي و بهره وري رقابتي اقتصاد شوند در مقابل آن مقاومت ميکنند اما تعهد آنها به برابري کمتر از نظام سوسيال دموکراتيک است. نابرابري جنسيتي در اين کشورها عموميت دارد.

نظام اطلاعاتي- رفاهي ليبرال:  وجه مميز اين تکنولوژي ها پيروي از اصول رقابت بازار ، فردگرايي اقتصادي، و مسئوليت اجتماعي است.

آموزش ، سلامت  و فناوري اجتماعي

در خاتمه پاتريک به برسي نقش تکنولوژي هاي اطلاعاتي و ارتباطي در سه مقوله بالا مي پردازد و چنين نتيجه مي گيرد که هرچند اين تکنولوژي ها مزيت هايي بسيار را در عرصه آموزش و بهداشت دارند ( مثل آموزش از راه دور و درمان از راه دور) اما ما را از اشکالي از همبستگي تعاملي و مساوات طلبانه که جامعه شبکه اي مي طلبد ، دور مي کند. تا زماني که تکنولوژي هاي اطلاعاتي و ارتباطي صرفاٌ به منزله ابزاري کارآمدتر براي عرضه خدمات رفاهي قلمداد شود ، به جاي برانداختن بروکراسي هاي وبري مدرنيت صنعتي آن ها را تقويت مي کند.

برای دسترسی به خلاصه کتاب، خلاصه نظریه رفاه جدید را باز کنید.

خروج از نسخه موبایل