دانشگاه و فقدان امور فرهنگی

محمد زینالی اناری (پژوهشگر اجتماعی)

onlineClass1

پیش از این که کرونا بر جامعه‌ی ایرانی مستولی شود، زندگی روزمره در تمام عرصه ها جریان داشت. به زعم مشکلات عمومی مردم ناشی از مسائل سیاسی و اقتصادی و محدودیت‌هایی که دانشجویان در دانشگاه و زندگی شخصی خود احساس می‌کنند، یک شکل رسمی از زندگی برای تمام اعضای جامعه و همچنین برای دانشجویان تمهید شده بود. اما اینک کرونا آمده، نظم و تمهیدات رایج را بر هم زده و بسیاری از امور و اجتماعات را به تعلیق برده است. یعنی هنوز امید همگان بر این است که برخی امور و اجتماعات اساسی مجدداً و با خاتمه‌ی کرونا احیا خواهند شد. با این حال ایام سیطره ی کرونا مدام طولانی تر و تشدید می‌شود، یعنی بازگشت به دوران طلایی پیش از کرونا مدت‌ها در رویاهای ما خواهد بود و جز رواج واکسنِ آن، هیچ امیدی برای احیای اجتماعات و تجمعات وجود ندارد.

تمام امید ما این است که این دوران تمام شود، ولی وقتی این امر رخ نمی‌دهد، تکلیف ما چه خواهد بود؟ بهتر است سوال را به صورت شفاف‌تری بپرسیم. چه چیزی در وضعیت حاضر مفقود شده که قرار است با گذر زمان و اتمام دوره‌ی کرونایی به سویش باز گردیم؟ در این اجتماعات دانشگاهی چه چیزی وجود داشت که اینک می‌تواند به مسئله یا دغدغه‌ی دانشجویان و دانشگاهیان تبدیل شود؟ آیا اصلا چنین چیزی دغدغه یا دل مشغولی دانشجویان، اساتید و حتی سیاستگذاران دانشگاه هست یا نه؟ با رواج چنین دورانی چه اتفاقی می‌افتد و دانشگاه و جامعه چه فرصت‌هایی را از دست می‌دهند؟ چگونه می‌توان راه کارهایی برای اجتماعات گم شده در دانشگاه جست؟

سنت دانشگاه مجازی

«دانشگاه مجازی» استعاره‌ای است که در سال‌های گذشته و در توصیف معنای دانشگاه‌های جدید متکی بر فناوری اطلاعات شکل گرفته است؛ دانشگاهی که فاقد فضای فیزیکی بوده و به صورت غیرحضوری برگزار میشود. اما نکته ی آن این است که ارتباط حضوری را عین حقیقت و ارتباط با فاصله و به واسطه ی ابزارهای اطلاعاتی را عین مجاز می داند. این در حالی است که می توان شکل دیگری به جای جفت معنایی حقیقی و مجازی استفاده کرد که بیان کننده ی ماهیت امر باشد. واژه ی دانشگاه غیر حضوری هم نمی تواند حق مطلب را ادار کند. اما موضوع اساسی این است که دانشگاه های امروز، در برابر موج های جدیدی از فعالیت قرار می گیرند که نیاز است به بازتعریف فضا و ارتباطات خود بپردازند وتکیه بر فعالیت حضوری آن را محدود میکند.

این سنت در ایران، ولو به دلایلی دیگر از پیش شکل گرفته است. دروس دانشگاه‌های پیام نور، بیشتر به‌صورت غیرحضوری برگزار می‌شد و در خصوص اتخاذ رویکردهای بدیل دانشگاهی تجربه‌ی موفقی محسوب می‌شود. اما تفاوت در این است که امروزه دانشگاه‌هایی که کلاس‌های حضوری برگزار می‌کردند، به دنبال بدیل‌های این کلاس‌ها هستند، در حالی که دانشگاه‌های پیام نور، بیشتر بر اساس کتاب‌های اختصاصی خود تفاوت داشتند و نه بر اساس تبدیل کلاس‌‌های حضوری به کلاس‌های مجازی. با این حال و به زعم تفاوت رویکرد دانشگاه‌های پیام نور یا برخی برنامه‌های درسی غیرحضوری در دانشگاه‌ها، می‌توان فرصت‌ها و تهدید‌های دانشگاه‌های مجازی، غیرحضوری یا دانشگاه در شرایط کرونا را در ایران در نظر گرفت. چرا که علاوه بر مشکلات آن، تجربه‌ای ناآزموده هم نیست.
اما با ورود کرونا صورت مسئله تغییر کرد و دانشگاه‌ها مجبور شدند برای رسیدن به حقیقت، این مجاز را انتخاب کنند. در غیر این صورت و با احتمال امکان ناپذیری آموزش حضوری، دانشگاه‌ها مجبور به تعطیلی می‌شدند. مگر این که از روش‌هایی که سال‌های قبل به‌صورت دانشگاه مجازی درآن‌ها تعریف شده بود، در این دوران استفاده می‌کردند. باری، دانشگاه‌ها در ایام کرونا توانستند از تمهیداتی که پیشتر به قصد کلاس‌های مجازی و برخی دوره‌های غیررسمی و بین‌المللی در نظر گرفته بودند، در بحبوحه‌ی کرونا استفاده کنند. همین موجب شد که نظام آموزش عالی، علی رغم وجود مشکلات و تنگناهای مربوط به فضاهای اتخاذ شده، بتواند کلاس‌های آموزشی خود را در این فضا پیگیری کند.

فرهنگ دانشگاهی

به صورتی که گفته شد، علی‌رغم وجود مشکلات و تنگناهای مربوط به فضاهای اتخاذ شده، آموزش عالی توانسته است که کلاس‌های درسی خود را در فضای اینترنتی پیگیری کند. دانشگاه‌ها با تأمین فضای لازم، توانستند نیازهای آموزشی دانشجویان را تدارک دیده و در فضاهای آموزش مجازی در خدمت دانشجویان قرار گیرند. این ها یک نکته‌ی مثبت در کارنامه‌ی آموزشی دانشگاه‌های ایرانی است که، به زعم مشکلات، توانستند در عصر کرونا دچار رکود و ورشکستگی نشده و به بقای خود ادامه دهند. اما نکته‌ی مهم همین جا است که آیا «دانش+گاه» فقط محدود به کلاس‌های درس است؟

شاید بتوان گفت که آموزش عالی دقیقا همین است. اما با اشاره‌ای که در مقدمه به تمهیدات پیش از کرونا شد، باید به رویه‌ی رایج و قواعد دانشگاهی در ایران بازگشت و دید که «امر روزمره» در دانشگاه به چه صورت بود که اینک تقلیل آن به اجرای صرف برنامه‌های آموزشی از طریق سامانه‌های اینترنتی به مسئله تبدیل می‌شود. این که دانشگاه‌ها پیشتر صاحب فرایندها و روال‌هایی بودند که زندگی دانشگاهی را تعریف می‌کرد. از خلال همین، زیست دانشجویی و فرهنگ دانشگاهی شکل می‌گرفت، چیزی که امروز فقدان آن به شدت محسوس است.

اما لازم است که کمی بیشتر به امر روزمره و فرهنگ دانشگاهی پرداخت. دانشگاه علاوه بر این که یک خرده نظام آموزشی است، در درون خود دارای سازمان اجتماعی نیز هست. یعنی فرایند آموزش، نه صرفا متکی بر برنامه‌های کلاسی، که در درون یک سری رسوم و قواعد اجتماعی صورت می‌گرفت. رسوم و قواعدی که اینک به سبب کرونا از فضای زندگی دانشگاهی رخت بربسته است. در درون همین قواعد و رسوم، دانشجو علاوه بر این که به تحصیل می‌پرداخت، دوران گذار اجتماعی خود را نیز طی می‌کرد. دورانی که او را از نقطه نظر ذهنیتی و شخصیتی از شرایط پیشین متفاوت داشته و او را برای وارد شدن به جامعه و شکل‌گیری فردیت جدیدش مهیا می‌سازد. اما باید دید که این تجربه چقدر اهمیت دارد که فقدان آن هم اهمیتی داشته باشد.

همان‌طور که گفته شد، ورود به میدان دانشگاهی، یک تجربه‌ی آموزشی صرف برای دانشجویان نبود و آن‌ها در ذیل این میدان، در عرصه‌های مختلفی مشارکت می‌جستند. هر کدام از این عرصه‌ها برای او تجربه‌ها و گام‌هایی برای برداشته مهیا می‌ساختند. حضور دانشجویان در خوابگاه‌های دانشجویی می‌توانست آنان را در استقلال از زندگی خانوادگی تقویت کند. دانشجویان در خلال روابط اجتماعی موجود در خوابگاه و سایر اجتماعات دانشجویی، قواعد اعتماد و ارتباط را می آزمودند. به این گونه در عرصه‌های مسابقات ورزشی و انجمنی درخشیده و قواعد رقابتی و کار تیمی را می‌آموختند. ازخلال نشریات دانشگاهی و مسائل سیاسی و اجتماعی مربوط به حوزه‌ی صنفی و علمی در یک عرصه ی عمومی میان دانشگاهیان مشارکت و مطالبه‌گری می‌کردند. دانشجویان فعال و پیشرو، ابتکارات علمی خود را در انجمن‌های علمی و مسابقات میان دانشگاهی به عرصه گذاشته و سایر دانشگاهیان را به سوی ابداعات و خلاقیت‌های بیشتر فرا می‌خواندند. به همین صورت اردوها، برنامه‌های فراغت و فضاهای کالبدی برای آن‌ها دربر دارنده‌ی تجربه‌های روزانه در مسیر پخته‌شدن و فارغ‌التحصیل شدن می‌گذاشت.

دانشجویان در یک دنیای ارتباطی در میان استادان، هم اتاقی‌ها و هم مشرب‌ها، دوستان و افرادی که با آنان رقابت کرده، با الگوها و افراد پیشرو و مجریان مراسم‌ها ارتباط داشته و از خلال این ارتباطات به شخصیت وجودی و منش دانشگاهی خود ارتقا می‌یافتند.  زندگی روزمره‌ی دانشجویان، آن‌ها را در چین میدان و کردارهایی پرتاب کرده و به تدریج از آن ها شخصیت‌های دانشگاهی و نیروی انسانی را می‌ساخت. آن ها در جریان امر روزمره و تعامل با افراد و الگوها و قواعد اعلای نظام دانشگاهی به دیگری تعمیم یافته یا اگو بدل می‌شدند.

اما اینک که کرونا مانند اختاپوسی بر سراسر امور اجتماعی و فرهنگی در جامعه و متعاقباً بر قواعد کردار و ارتباطات نزدیک دانشگاه‌ها چنگ انداخته است، چگونه می‌توان این ارتباطات را جست و در عرصه‌های دانشگاهی پخته شد و تعالی شخصیت یافت.

فقدان فرهنگ

در دوره‌ی کرونا، به اصطلاح سورن کیرکگور، فرهنگ دانشگاهی که امکان گرفتن امر نامحدود ذهنی در رسوم رایج زندگی دانشگاهی بود،  باعدم امکانیت مواجه شده است. او مجموعه‌ای از نومیدی‌های حاصل از بیکرانگی و کرانمندی و همچنین امکان و ضرورت را بر می‌شمارد. نومیدی ناشی از بیکرانگی به دلیل  فقدان کرانمندی، ناشی از کرانمندی به دلیل فقدان بیکرانگی و همچنین نومیدی حاصل از امکان به دلیل فقدان ضرورت و ضرورت به دلیل فقدان امکان.
آن‌چه امروز بر امر روزمره در خرده نظام آموزشی می‌گذرد یک سری چنین مسائلی است که باعث می‌شود دانشگاه با فقدان فرهنگ مواجه شود. امکان حضور در فضای دانشگاه که ضرورتی برای برقراری ارتباطات است وجود ندارد. ارتباطاتی که فرصت‌های بی‌شماری برای دانشجو می‌دهد، به حداقل خود تقلیل یافته است. وقتی علی رغم رسوم و قواعد دانشگاهی، ضرورت ارتباطات از دوردست لازم شده و کرانمندی‌های حضور فیزیکی در فضاهای صمیمانه‌ی دانشگاه به دنیای بیکران دوردست ها تبدیل می‌شود که  فرصت‌های اعتماد، ارتباط و عرصه‌ی عمومی و جدال ابتکارات را از دست دانشجویان می‌گیرد.
به طور کل امور فرهنگی که بخشی از دانشگاه بوده و با اجتماعات دانشجویی و زیست روزمره‌ی دانشگاهی سر و کار داشته، در رکود مطلق به سر می برد. اجتماعاتی که نه فقط به کردار و رسوم می انجامد، بلکه ذهنیت و خاطره ی دانشجویان در دانشگاه را بر می سازد. دانشگاه از فضایی رویایی و دوستانه به یک امر روباطیک و دانشجو از یک انسان حاوی ارتباطات شهودی به رباطی انتزاعی تبدیل میشود. چرا که امور فرهنگی دانشگاه نتوانسته است پا به پای امور آموزشی بدیلی برای خود در عصر کرونایی بیابد.

عرصه های فرهنگی و دانشجویی که می تواند دانشجویان را در یک سری قواعد و اصول اخلاقی و اجتماعی ارتقا دهد، حذف شده و دانشگاه را به دانشگاهی بدون اجتماعات، امر دانشگاهی را به امری تقلیل یافته به آموزش و فاقد روح و فاقد کرانه های اخلاقی لازم برای شخصیت و منش دانشجویی ساخته است. در واقع دانشگاه دیگر نه با دانشجو که به سبب حیات دانشگاهی این هویت را می یابد،  با جوانان خانه نشین و پرسه زن شبکه مواجه است. سوال این است که در چنین شرایطی که دانشگاه نه با کنشگر دانشگاهی، که صرفا با یادگیرنده مواجه است چگونه می‌تواند آموزش را در غیاب روح و فرهنگ خود به سوژه‌های دانشگاهی انتقال دهد؟

مشکل دیگر ازاین جا شکل می‌گیرد که با مرگ فرهنگ دانشگاهی، حتی در عالم بعد از کرونا، در تمامی تجربه‌های سینه به سینه‌ی دانشجویان از امر فرهنگی، خاطرات اجتماعات دانشگاهی و ایده های تعمیم یافته شکاف شکل گرفته و دانشجویان دوران پس از کرونا در غیاب سنت های دانشجویی وارد این فضا خواهند شد. وقتی کسی نباشد که به ورودی های جدید یکی دو سال بعد انگیزه، روح و فوت و فن یاد بدهد، دیگر فرهنگی به سادگی شکل نخواهد گرفت. دیگر دانشگاه به یک دانشگاه بی خاطره و بی روح تبدیل خواهد شد.

فرهنگ دانشگاه در مخاطره

انسان، بدون رسوم اجتماعی و تجربه های ارتباطی چیزی جز زندگی نباتی نیست. بدون گفت و گو و داشتن آئین و خاطره دیگر زندگی‌ای وجود ندارد. تصور دوران کرونا در غیاب شبکه‌های اجتماعی مهیب است. یعنی زمانی که دانشجویان هیچ امکان ارتباط و جنبندگی و ایده‌پردازی نداشته باشند. هم اینک تمام ارتباطات و اجتماعات دانشجویی، به همراه سایر اجتماعات و ارتباطات عمومی در جامعه‌ی ایرانی به شبکه‌های اجتماعی‌ای که بدیلی برای بعد فیزیکی اجتماعات هستند کوچ کرده‌اند. دانشجویان به همراه سایر گروه‌ها و افراد مستغرق در شبکه‌های اجتماعی، شعر می‌گویند، خاطره نقل می‌کنند و هر از گاهی کمپین‌های مدنی راه انداخته و یا در اعتراضات و اجتماعات (استوری‌های تعمیم‌یافته اینستاگرام) عمومی شرکت می‌کنند.

آن‌چه که در این شبکه‌ها ساخته و پرداخته می‌شود، ساختار اجتماعی و دیگری مسلطی است که از سوی بخش مدنی و حاشیه‌های مختلف آن در شبکه‌های اجتماعی یا به بیان بهتر، در اجتماعات خارج از دانشگاه بنیان می‌یابد. قواعد و کردارهایی که نه در حد و شأن دانشگاه، که در لابه‌لای امور سیاسی و فرهنگ فراغت موجود در شبکه‌های اجتماعی شاکله‌ی خود را می‌یابند. فرایندهایی که با امور آموزشی دانشگاه هماهنگ نبوده و مسیر ارتقای شخصیت و تعالی رفتار و آداب دانشجویی را در تعریف خود نداشته، چه بسا بر آن آثار مخرب ومنفی هم بگذارد. این در صورتی است که فرهنگ حاشیه در امور مدنی، سیاسی و فراغتی سالم و سازگار با جامعه شکل بگیرد. اینک دیگر به جای دانشجو، با تداوم تجربه‌ی خانگی جوان و پرسه‌زنی شبکه‌های فراغتی در حال حضور و روزمرگی در اجتماعات غیررسمی غیردانشگاهی مواجه هستیم.  به طوری که می‌توان گفت اینک با دانشگاه منهای دانشجو یا به جرأت اگر بتوان گفت با دانشگاه منهای دانشگاه مواجه شده‌ایم.

این‌ها در حالی رخ می‌دهند که دانشگاه می‌توانست به همراه سایر فضاهای جدیدی که طراحی شده است، پروفایل و هویت دانشجویی برای ارتباطات غیرحضوری ارائه کرده و از طریق سامانه‌ها و فروم‌های راهنمای تحصیلی فضاهای آموزشی بیشتری برای او ارائه دهد که از همین فضاهای مرتبط دانشجویان با هم گفت‌و‌گو کرده و بتوانند در اجتماعات دانشگاهی هویت‌یابی کنند. همین فضاها می‌توانند در جهت برگزاری همایش‌ها و جشنواره‌ها فرصت‌های غیرحضوری بیافرینند، کما این که برخی سازمان‌ها و مؤسسات رسمی دولتی توانسته‌اند با استفاده از فضاهای این چنین، جای خالی اجتماعات حضوری خود را  در دوران کرونا پر کنند.

خروج از نسخه موبایل