جامعه جنسیت زده و خشونت خانگی در دوران قرنطینگی

الهام مرادی نژاد (کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی)

Gender based violence in quarantine

کرونا به‌عنوان یک ویروس مسری در جهان پهنه گستراند. راه‌حل این بیماری نه درمان بلکه تکیه‌بر قرنطینگی خانگی است. با تأکید بر قرنطینگی وزارت بهداشت خشونت خانگی را مطرح و از افراد درخواست کرد در صورت ملاحظه خشونت خانگی با تلفن‌های اورژانس تماس بگیرند. اطلاعات حاکی از آن است که به گفته مدیرکل بهزیستی برخی از استان‌ها تعداد تماس‌های مربوط به خشونت خانگی در دوران قرنطینه ۷ برابر بیشتر از قبل بوده است.

نوشتار حاضر به دنبال آن است چرایی افزایش خشونت خانگی در دوران قرنطینگی ناشی از بیماری را تبیین کند به این جهت ابتدا به‌مرور خشونت و روند بازتولید آن پرداخته سپس به تبیین‌هایی دراین‌ارتباط اشاره خواهد شد.

بسیاری معتقدند خانه و خانواده حریم خصوصی آنان است خشونت نیز در این حریم رخ می‌دهد به همین دلیل خشونت را امری خصوصی و یک اختیار تلقی می­کنند. اگرچه این نگرش سال‌ها از یک‌جهت باعث عادی‌سازی خشونت به‌عنوان بخشی از ارتباط خانوادگی شد از جهت دیگر در تفکر زنان و مردان این حق به مردان داده شد که کتک یا عملی که از نگاه تحلیلگران یک خشونت تلقی می‌شود به‌واسطه جنسیت و مرد بودن حق آنان و یک رفتار طبیعی مختص مردان نگریسته شود. اما ازآنجایی‌که زن تنها در ارتباط با نقش همسری تعریف نمی‌شود اثرات خشونت برزنان درنهایت به خانواده و سپس جامعه سرایت می‌کند بنابراین این مسئله باری بر دوش جامعه خواهد بود و یک مسئله اجتماعی تلقی می‌شود.

الگوی ارتباطی نابرابر در محیط خانواده (گفتمان پدرسالارانه)

خشونت در محیط خانواده ممکن است متوجه مردان نیز باشد اما ازآنجاکه گفتمان مردانه تسلط بیشتری دارد امکان بروز خشم از سوی مردان بیش از زنان است. آنچه در طول تاریخ بازتولید کننده خشونت مردان علیه زنان بوده ویژگی‌های طبیعی و زیستی مردانه است. این گفتمان مسلط به دلیل اشترک بین نسل‌های مذکر در طول تاریخ بازتولید شده و مهم‌ترین عامل در تداوم خشونت است. به نظر می‌رسد کرونا توانسته است ماهیت روابط نابرابر و از بالا به پایین در محیط خانوادگی را به شکلی عریان کند که به‌عنوان مسئله جدی خانواده توجهات را جلب کند تلاش نهادهای رسمی برای آگاهی از این اتفاق دالی بر این ادعا است.

یادگیری اجتماعی

منظور از یادگیری اجتماعی آموزش ارزش‌های جنسیتی و الگوهای رفتاری مردانه و زنانه در بین افراد است یادگیری به صورتی است که از مردان اغلب رفتارهای خشن انتظار می‌رود و اغلب الگوی رفتار منعطف را مختص زنان می‌داند. در جوامع سنتی که مرد محورند رفتار خشن دارای ارزش است و در بسیاری مواقع نشانه مردانگی و وجهه افتخارآمیزی دارد. این اتفاق باعث شد مردان کنترل بر رفتار زنان را نشانه اقتدار و دال بر مدیریت و قدرت خود بدانند (آبرو و ناموس نمودی از کنترل مردان بر رفتار زنان است).

 

عوامل اثرگذار برافزایش خشونت در دوران قرنطینگی

حذف زنان از جامعه و تنفیذ مسئولیت‌های اجتماعی به مردان:

هر چه زندگی بشر دچار تحولات و رشد جریان‌های فکری و تمدنی شد زنان وابسته‌تر و متکی‌تر به مردان شناخته شدند اغلب در طول تاریخ‌زن به‌عنوان موجود مستقل که دارای تمایلات و توانمندی‌هایی است که می‌تواند در اجتماع آن‌ها را بروز دهد شناخته‌نشده است. در برآیند نهایی زنان افرادی تعریف شدند که توانمندی آنان در حوزه خصوصی زندگی است و در عرصه اجتماع توان حضور ندارند. اغلب مردان به‌عنوان دلیر، جوانمرد، فداکار، شجاع شناخته می‌شوند. به‌این‌ترتیب آن‌ها می‌توانند قهرمان در یک جامعه باشند زنان هم می‌توانند قهرمان باشند اما یک مادر قهرمان یا یک همسر قهرمان.

حذف زن از حضور در اجتماع در مقابل گسترده کردن بار مسئولیت مردان در عرصه اجتماع به‌عنوان فردی که می‌تواند در عرصه عمومی باشد از چند جهت ممکن است باعث خشونت در دوران قرنطینگی باشد از طرفی او را به‌عنوان فردی پروش یافته که در جامعه دارای جایگاه است امروز در شرایط کرونایی برای مدت طولانی از جامعه و جایگاه همیشگی فاصله گرفته است و در محیط خانواده پتانسیل نظارت و کنترل بر رفتار را دارا است. از طرفی ازدیاد مسئولیت مردان نشان می‌دهد جامعه نابرابر که با حذف زن، حضور مرد را در حوزه مسئولیت‌های اجتماعی گسترده کرد نابرابری هم در حق مردان داشته است و با دادن مسئولیت‌های مختلف بار سنگینی از ناکامی‌ها را به اسم او در محیط خانه و خانواده تمام می‌کند. برای مردانی که مدیریت امنیت خانواده نیز به عهده آنان است سخت و طاقت‌فرسا می‌شود. همچنان که در محیط‌های سنتی او باید یک همسر تأمین‌کننده، یک پدر حمایت‌کننده، یک پسر موظف یا یک برادر پشتیبان و حتی به لحاظ قومی پیونددهنده باشد تنفیذ این اختیارات مختلف و کاستن نقش زن به مادری و همسری درنهایت با یک جنس آسیب‌پذیر و خشن ما را مواجه خواهد کرد این وضعیت بیشتر خود را در شرایط بحرانی که بار مسئولیت دوچندان می­شود و تنها از جنس برتر انتظار کنترل می‌رود دوچندان می­شود

 

تغییر الگوی ارتباطی خانواده (کم شدن فاصله ارتباطی)

 اغلب از ایجاد حدی از فاصله معطوف موقعیت جهت بهبود روابط در زندگی خانوادگی یاد می­شود. در مطالعه‌ای (فسایی، ۱۳۹۲) زنان و مردان بیان کردند اینکه مدام برکنار همسرشان نیستند باعث جلوگیری از روزمره شدن علاقه آن‌ها شده است، خوداتکایی و انعطاف در تصمیم‌گیری‌ها همچنین بازیابی خود در خلوت ازجمله پیامدهای مثبت فاصله در رابطه زناشویی‌ عنوان کرده‌اند. اغلب خشونت زمانی آشکار می‌شود که فاصله‌ای معطوف به موقعیت وجود ندارد و حضور فیزیکی مدام در کنار یکدیگر نیازهای متفاوت را بیشتر آشکار می‌کند و افراد را از حداقل استقلال دور می‌کند. باوجود قرنطینگی حداقل فاصله در رابطه با همسر و خانواده سلب شده است حضور مدام فیزیکی در کنار یکدیگر به‌ویژه در روابط و الگوهای رفتاری که گفتمان مردسالارانه تقویت‌شده است و مردان کنترل بر رفتار دیگران را ممکن است نمودی از اقتدار بدانند سطح کنترل رفتارها و جروبحث تصمیم‌گیری در خانواده را بالا می‌برد حداقل فرد امنیت فکری و خلوت با خود را از دست می‌دهد.

اضطراب و ناامنی هستی‌شناسی (از دست رفتن معنا و پوچ‌انگاری زندگی)

شیوه مرگ و روایت‌های مختلف از نحوه دفن افراد شکل این پدیده و نحوه مواجهه با آن را مخاطره‌آمیزتر از هر پدیده‌ای دیگر نشان می‌دهد. روایت‌هایی که هرکدام رنجی عمیق برجای می‌گذارد و این پیام رادارند که هرلحظه ممکن است مرگی ناعادلانه و بی‌رحم در انتظار باشد.

 ناامنی هستی‌شناسی آن است که بیش از هر چیز انسان را از روال عادی زندگی و جهان اجتماعی ارتباطات متداول جدا کرده و هرلحظه با رشد ممتد خود او به درکی مخاطره‌آمیز و ناامنی از ادامه زندگی سوق می‌دهد این تناقض مهمی در زندگی بشر ایجاد خواهد کرد چراکه او برحسب عادت بسیاری از امور را طبیعی و عادی می‌شمارد اما در این حادثه باید بسیاری از امور عادی تعلل کند جوامعی که دارای ساخت‌های قدرتمند هنجاری هستند تحول شگرفی ایجاد خواهد کرد ساخت‌هایی که به انسجام‌های ناشی از آشنایی و پیوندهای نزدیک و آداب متکی‌اند بیشتر دچار تحول می‌شوند (به‌عنوان‌مثال آداب که بر پیوندهای قومی و محلی متکی‌اند مراسم سوگ در مناطقی مانند لرستان و سایر مناطق غربی که ساخت پیوند هنجاری آن بالاست).

بحث

خشونت خانگی مسئله‌ای است که سال‌ها در محیط خانواده وجود داشته و بیشتر زنان و کودکان را برحسب گفتمان پدرسالارانه مورد سرکوب قرار داده است اما بیماری کرونا توانسته این مسئله را عریان‌تر و جدی‌تر نمایان کند. بنابراین همان‌گونه که در رخداد اخیر نهادهای مختلف لزوم اطلاع خشونت خانگی و بررسی آن را موردتوجه قراردادند لازم است این پدیده را پس‌ازاین حادثه نیز موردتوجه قرار دهند و ازآنجایی‌که بخش مهمی از رشد گفتمان پدرسالارانه در محیط خانواده و نهادهای آموزشی انجام می‌شود لازم است از طریق نهاد آموزشی و مطالب و محتوای کتب درسی جنسیت را معیاری ارزشمند قرار ندهند چراکه نسل‌های مختلفی باید این بار و پیامدهای منفیان را به دوش بکشند.

 ارزش زدایی از خشونت به‌عنوان نمود مردانگی و شجاعت در جامعه به‌ویژه در جوامعی که تک جنسیتی هستند و مردان در جامعه قدرت حضور دارند امری لازم است تا در شرایطی این‌چنین این پدیده به شکل عمیق‌تری به‌عنوان واکنش طبیعی و حق به جانبه بروز پیدا نکند و از طریق آن شاهد تبدیل خانواده به محیطی برای جدال قدرت نباشیم

زنان اگرچه در دوران مختلف زندگی مورد انواع خشونت قرارگرفته‌اند اما به علت برتری مردانه در محیط خانوادگی خود نیز پاسدار و بازتولید کننده این رابطه ناعادلانه بوده‌اند. عدم آگاهی زنان از حق فردی حتی پس از تشکیل زندگی مشترک شاید سخت‌ترین و یا مهم‌ترین قدم در بهبودی این وضعیت است باور به اینکه آزار جسمی و ذهنی یک رفتاری ظالمانه است در بین ابتدا زنان و سپس جامعه گام مهمی در جهت مقابله با این مشکل است.

در ارتباط با بیماری کرونا به‌صورت اهداف کوتاه‌مدت می­توان از کمک‌های مالی به خانواده‌ها توسط نهادهای دولتی جهت کاهش تنش‌ها و ناامنی‌های اقتصادی کاست تا واکنش به مشکلات اقتصادی به شکل خشم بروز نکند. همچنین می‌توان با کاستن از سطح خبرهای مربوط به بیماری و روایت‌های مرگ افراد ناامنی در محیط خانواده را کاهش داد.

خروج از نسخه موبایل