حقوق شهروندی زنان و موانع تحقق آن

فاطمه نظیری

femeinism

مارشال شهروندی را در تکامل سه حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی می داند. حقوق مدنی به آزادی بیان و اندیشه و آزادی های فردی اطلاق می شود. منظور از حقوق سیاسی، حق مشارکت در روندهای سیاسی است و حقوق اجتماعی عبارت است از حق برخورداری از حداقل رفاه و امنیت اقتصادی مانند آموزش، بهداشت و تامین اجتماعی. وی شهروندی را حق همه­ی اعضای یک جامعه فارغ از جنسیت­شان می داند و معتقد است تمام شهروندان در حقوق و وظایف اعطا شده با یکدیگر برابر هستند.

بنابراین برای بررسی میزان تحقق حقوق شهروندی زنان باید میزان تحقق حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی آنان را در جامعه سنجید. آنچه مسلم است زنان در ایران دارای موقعیت برابر با مردان نیستند و این امر سبب می گردد حقوق شهروندی آنان به طور کامل محقق نشود.

آگاهی و مشارکت دو عامل مهم در احقاق حقوق زنان محسوب می شود و تا هنگامی که زنان نسبت به قوانین و حقوق خودشان آگاهی لازم را نداشته باشند و بستر لازم برای مشارکت و حضور در جامعه فراهم نباشد، نمی توانند به حقوق شهروندی خود دست یابند. عوامل مهمی در ایران باعث به وجود آمدن این وضعیت شده است؛ از مهم ترین آن­ها می توان به ساختار سیاسی مردسالار اشاره کرد. در این ساختار قدرت به انحصار مردان درآمده است و گویی سیاست یک هویت مردانه دارد. در چنین نظامی تفکیک شغل براساس جنسیت صورت می گیرد و زنان در خانه و با وظایف خانه­داری به انقیاد در می آیند. به همین جهت زنان فرصت مشارکت در جامعه را از دست می دهند و به دلیل انقیاد آگاهی لازم نسبت به حقوق خود را کسب نمی کنند. عامل دیگری که در به وجود آوردن این وضعیت و تداوم آن نقش دارد مربوط به اندیشه خود زنان است. به این معنی که زنان خود را باور ندارند و تفکیک کار جنسیتی را می پذیرند و احساس بی ارزش بودن می کنند و گمان می برند در حوزه­ی عمومی اضافی هستند و حتی دیگر زنان را از مشارکت در جامعه و آگاهی نسبت به حقوق خود، منع می کنند. در واقع می توان گفت در چنین حالتی زنان خود سازنده و تداوم بخش جامعه­ی مردسالار هستند. هرچند این امر نیز محصول جامعه­ی مردسالار است که زنان در آن علیه یکدیگر هستند و قوانین مردسالار را پذیرفته و علیه هم نیز به کار می برند. در چنین وضعیتی آموزش نقش اساسی و مهمی را در پایان دادن به این وضع و آگاهی بخشی به زنان ایفا می کند. از طریق آموزش زنان می توانند به قوانین و حقوق خود آگاه شوند و نسبت به تغییر وضعیت موجود فعالانه اقدام کنند؛ چرا که بهبود وضعیت زنان صرفا در گرو تغییر قوانین نیست بلکه باید این اعتقاد به برابری در جامعه نهادینه شود و این امر صرفا از طریق تغییر قوانین و ساختارها میسر نمی شود. این امر بیش از بیش نقش آموزش را در تغییر ذهنیت افراد جامعه اعم از زنان و مردان آشکار می کند.

منابع:

تونی فیتزپتریک، نظریه رفاه
آسیب شناسی مشارکت زنان در جامعه معاصر ایران، محسن خلیلی.

خروج از نسخه موبایل