کوچک، زیباست و البته قدرتمند

یاسر باقری

اعلام خبر ابتلا به کرونا، همیشه با لبخند یا شکلک خنده (:)) همراه نیست! افرادی که در اجتماعات کوچک زندگی می‌کنند، به محض مواجهه با بیماری ناشی از ویروس کرونا، در برابر دو مخاطره بزرگ قرار می‌گیرند: نگرانی از سرایت بیماری به نزدیکان‌شان؛ و دیگری، امکان طرد شدید اجتماعی.

مخاطرات ویروسی برخلاف سایر مخاطرات اجتماعی، به‌طور طبیعی عامل همبستگی‌ساز نیست، بلکه به معنای واقعی به «فاصله اجتماعی» دامن می‌زند آن‌هم نه در شکل لوکس آن، که از دور، و با تماس تصویری احوالی از یکدیگر بپرسید و تنها فاصله مکانی میان شما ایجاد شده باشد.

در روستاها و شهرهای کوچک یا محله‌های همبسته‌تر که هنوز از اشکال «بی‌تفاوتی اجتماعی» در امان مانده‌اند، در فضای کرونایی، گاه به شدیدترین شکل به فرد و خانواده مبتلا، انزوا و طرد اجتماعی را تحمیل می‌کنند. درحالی‌که در کلان‌شهرها و در طبقات متوسط و مرفه، از وظیفه اخلاقی «اطلاع دادن (بیماری خویش) به افرادی که در دو روز گذشته با آنان مرتبط بوده‌اید» سخن گفته می‌شود، در شهرهای کوچک و مناطق همبسته یا طبقات فرودست‌تر، پنهان‌کاری برای گریز از انگ اجتماعی، حقی اجتماعی تصور می‌شود.

قربانی ویروس در مناطق و گروه‌های مذکور فارغ از اینکه خود سهمی در ابتلای به این بیماری داشته باشد یا خیر، به‌شدت سرزنش می‌شود؛ و خانواده قربانی می‌کوشند تا بیماری فرد را تا حد امکان پنهان نگه دارند و یا نوع بیماری فرد مبتلا را دگرگون جلوه دهند. دلیل این موضوع، نه مسئولیت اخلاقی ضعیف‌تر آنان نسبت به گروه نخست، بلکه فشار اجتماعی بیشتر وارده از سوی جامعه همبسته‌تر است.

در تماس‌های مستمری که طی هفته‌های گذشته، با چندین شهر کوچک در استان‌های جنوبی کشور داشته‌ام، به مرور و طی گفتگوهای مختلف، متوجه تمایزی میان رفتار مردم آن مناطق و مردم ساکن کلان‌شهر نزدیک آن‌ها (شیراز) شدم که گواهی بر داعیه‌های بالاست. در یکی از این شهرها، مجادله‌ای اساسی بر سر علت فوت یکی از افراد وجود داشت؛ خانواده آن فرد، با قوت تمام، ارتباط میان مرگ ایشان و ویروس کرونا را رد می‌کردند؛ در عوض مردم آن شهر با حرارت بسیار از ادله‌هایی برای اثبات ارتباط آن با کرونا سخن می‌گفتند؛ مقامات محلی علت مرگ را کرونا اعلام کردند اما خانواده مصرانه آن را نفی می‌کرد. جستجوی بیشتر نشان داد که خانواده مذکور، به‌شدت به انزوا کشیده شده است و مردم ساکن آپارتمان آن‌ها، به‌شدت مضطرب و نگران شده و حتی برخی از آن‌ها، آن ساختمان را ترک کرده‌اند.37a40b74e5459e2c6d777

مهم‌ترین پتانسیل اجتماع هم‌بسته، توان بسیار بالای آن برای مقررات‌گذاری میان اعضای خویش است

از سوی دیگر، یکی از مقامات محلی یکی از این شهرهای کوچک، با مشکل «ریه سفید» روبرو شد و علی‌رغم آنکه در لحظات آغازین همچون سایر سیاسیون با استاتوس خود، مردم را در جریان ابتلای خویش قرار داد اما بازخوردهای بعدی باعث تکذیب شدید و عقب‌نشینی ایشان شد؛ و علی‌رغم قرنطینه چند هفتگی، همچنان هم ارتباط بیماری خود با کرونا را رد می‌کند!

در ادامه بررسی، مصادیق متعددی آشکار شد که فشار اجتماعی در محیط‌های کوچک و هم‌بسته را به‌شدت نمایش می‌داد: از فاصله‌گرفتن شدید مردم با افراد مشکوک به کرونا تا دختران مجردی که تصور می‌کردند اظهار بیماری خود (به دلیل آثار ماندگار بیماری کرونا) می‌تواند به نقطه ضعفی برای آنان بدل شود که به تجرد قطعی آنان منتهی می‌شود! با بررسی ابتدایی و مقایسه محدود میان گروه‌های مختلف به نظر می‌رسد این موضوع تاحدی در میان گروه‌های اقتصادی-اجتماعی متوسط و فرادست در آن مناطق تضعیف می‌شود اما همچنان امری تعیین‌کننده باقی می‌ماند.

این موضوع در اجتماعات همبسته و کوچک، گزاره‌ی مثل‌وارِ «آن‌گونه با من رفتار می‌شود که انگار جذام دارم» را به یاد می‌آورد که گویا یادگاری از این نوع مخاطره اجتماعی در تاریخ کشورمان است؛ و پیامد آن تعمیق فاصله اجتماعی (به معنای واقعی آن) میان افراد است. کرونا آموزگار مهمی شده است برای آموزش «بی‌تفاوتی اجتماعی»: «اگر فردی بر زمین افتاده بود، اگر فردی رنجور و بیمار بود… باید از او فاصله گرفت!»

اجتماعات کوچک هم‌بسته از نظر پیش‌گیری از بیماری همه‌گیر بسیار قوی عمل می‌کنند اما در حوزه درمان هنوز نه. در این زمینه باید آگاهی‌بخشی کرد

بخش زیادی از اخلاق اجتماعی امروز محصول مخاطرات تاریخی است که بر ما و اجدادمان گذشته است، همان‌گونه که گفته می‌شود بخش زیادی از ژنوم امروز ما محصول مواجهه با ویروس‌ها در تاریخ بشریت است؛ اما نکته اساسی در این است که نباید منفعلانه به تغییراتی تن دهیم که صرفا به بقای فردی‌مان می‌انجامد، بلکه باید به فکر بقای حیات اجتماعی‌مان هم باشیم. این موضوع تنها توصیه‌ای اخلاقی نیست؛ و نکته عجیب ماجرا آن است که گویا کلید عبور از بحران کرونا، نه در نزد سیاست‌گذاران رسمی کشور که در همین جوامع کوچک همبسته است. این جوامع همان‌گونه که چنین کمر بر تخریب خویش بسته‌اند، پتانسیل بالایی برای مراقبت از اعضای خود دارند. پرسش اساسی در اینجا آن است که با وجود فشارهای اجتماعی فوق آیا همچنان می‌توان به پتانسیل جامعه همبسته امیدوار بود؟ پاسخ قطعا مثبت است.

مهمترین پتانسیل اجتماع هم‌بسته از منظر موضوع مورد بحث، توان بسیار بالای آن برای مقررات‌گذاری میان اعضای خویش است. در شرایطی که رئیس دولت از آغاز بر عدم لزوم تدابیر سخت‌گیرانه، تاکید داشت، در شهرهای کوچک، کوشش‌هایی برای محدود کردن آمدوشدهای درون و برون شهری اتفاق افتاد؛ برخی از مردم داوطلبانه با خودروی شخصی خویش ورودی شهر را مسدود کردند؛ مسیر تفرج‌گاه‌های برون‌شهری با تلی از خاک بسته شد. اصناف در همکاری گسترده به تعطیلی مغازه‌ها اقدام کردند؛ ابزارهای مردمی در خدمت ضدعفونی‌کردن شهر، روستا یا محله قرار گرفت. در یکی از این شهرها، برخی از جوانان در کانال‌های و پیج‌های محلی با افتخار شهر خود را پیرو رعایت تدابیر سخت‌گیرانه در ووهان چین می‌دانستند و آن را تشویق می‌کردند. البته این گونه نیست که همه گروه‌ها از این رویکردها حمایت کردند؛ اما غالب افرادی که به شدتِ اپیدمی باور داشتند، در انتظار سیاست‌های دولتی نماندند و فعالانه و مشارکتی به مقررات خاص شهر، روستا یا حتی محله خود اقدام کردند.

بنابراین جوامع هم‌بسته از این توانایی برخوردارند که بدون توجه به سیاست‌های دولت‌ها (که آغشته به انواع ملاحظات سیاسی است) برای خویش مقررات خاص بگذارند و امکان ورود ویروس به اجتماع خود را کاهش دهند؛ می‌توان منطقا انتظار داشت که آنان بتوانند با تدابیر خاص پس از ابتلاء یکی از اعضا، با مراقبت ویژه و محافظت‌شده از فرد بیمار، مانع از تسری بیشتر آن شوند؛ اما نه‌تنها شواهد تاییدگر چندانی در این زمینه وجود ندارد، بلکه شواهد موجود حاکی از طرد اجتماعی فرد و خانواده مبتلاست. در توضیح این دوگانگی می‌توان چنین گفت که اقدامات جوامع مذکور صرفا پیشگیرانه است، نه درمانی؛ و از همین منظر، یک بیمار، بیشتر تهدید تلقی می‌شود تا قربانیِ نیازمند به مراقبت.

اجتماع هم‌بسته در شرایط کنونی برای رویکرد پیشگیرانه، اطلاعات مناسب و موثقی در اختیار دارد اما در مورد مراقبت‌های درمانی، اطلاعات روشنی ندارد: گویا با یک بیماری به‌شدت واگیر روبرو شده است که نه درمان مطمئنی دارد و نه پیامدهای درازمدت آن بر کسی روشن است. بنابراین در برابر فضای ابهام‌آلود عدم‌قطعیت، ابتدایی‌ترین اقدام، طرد اجتماعی است. نباید فراموش کرد که همبستگی و طرد همجواری شدیدی دارند؛ و اتفاقا در غالب موارد، جوامع همبسته‌تر از آموزه‌های سخت‌گیرانه‌تر و بیشتری برخوردارند که عدم‌رعایت هر یک از آن‌ها می‌تواند به طرد شدید از آن اجتماع بیانجامد. بدین ترتیب در موضوع مقابله با ویروس کرونا، طرد اجتماعی به مانع مهمی در برابر ایفای نقش مهم جوامع هم‌بسته بدل شده است. به نظر می‌رسد تضعیف این مانع، بیش از هر چیز در گرو تقویت دانش مراقبتی است. با توجه به اینکه شیوه‌های درمانی سنتی (و حتی درمان‌های شیمیایی) در این زمینه کارساز نیستند، توصیه‌های دقیق‌تری که بتوانند بدون سرایت به اطرافیان، به مراقبت خانگی مبتلایان کمک کنند، ممکن است مصونیتی برای سایر اعضای اجتماع ایجاد کند که به همدلی بیشتر با قربانی منتهی شود و سازوکار طرد اجتماعی تضعیف شود.

نکته پایانی اینکه با توجه به شرایط کنونی کشور که نظام سیاست‌گذاری دولتی چنان با ملاحظات غیراجتماعی عجین شده که از بنیاد سیاست‌های نااجتماعی تولید می‌کند، تمرکز بر اجتماعات کوچک‌تر هم‌بسته می‌تواند مهمترین راهکار برای برون‌رفت از دشواری‌های اجتماعی باشد؛ با این حال همان‌طور که گفته شد، پیش‌نیاز این کار ارائه آموزش‌های ساده و دقیق مراقبتی به گروه‌های محلی است.

خروج از نسخه موبایل