«انقلاب» گاهی برای توصیف هر تغییر بنیادی، خواه خشونت آمیز و ناگهانی باشد یا نباشد، به کار می رود. به همین معناست که درباره ی «انقلاب صنعتی» یا «انقلاب علمی» سخن می گوییم. گاهی تغییر بنیادی در حکومت را که از انتخاب رخ می دهد و مصادره ی خشونت آمیز قدرت نیست انقلاب می خوانند. برای مثال، «انقلاب نازی» در آلمان پیروزی هیتلر در انتخابات ۱۹۳۳ به وقوع پیوست.
در اکثر انقلاب ها، مصادره ی قدرت بستگی به قیام توده های شهری یا دهقانان روستایی دارد. وقتی می گوییم «انقلاب» معمولا مقصود ما همین قیام هاست. اما در بعضی موارد نیز گروه های مردمی نقش چندانی ندارند در حالی که یک فرد یا گروه نخبه ی کوچکی قدرت را در دست می گیرد و تغییرات سیاسی گسترده ای را به اجرا می گذارد (مثل انقلاب ترکیه در زمان آتاتورک در ۱۹۲۱، یا انقلاب مصر به رهبری ناصر در ۱۹۵۲). این رویدادها را غالباً «انقلاب های نخبگان» یا «انقلاب از بالا» می نامند.
انقلاب ها برد و دامنه ی متفاوتی دارند. انقلاب هایی که فقط نهادهای حکومت را تغییر می دهند، گاهی «انقلاب های سیاسی» نامیده می شوند. انقلاب هایی که توزیع ثروت و منزلت در جامعه را تغییر می دهند_مثلا با لغو امتیازهای اشراف_ غالبا «انقلاب های اجتماعی» یا «انقلاب کبیر» نامیده می شوند. وقتی گروه هایی که می کوشند برای تغییرات بنیادی قدرت را به دست بگیرند ناکام می مانند، آنها را «انقلاب های ناموفق» می نامند، مثل انقلاب ۱۸۴۸ در آلمان.
به بیان دقیق، انقلاب فرایند است نه رویداد. در مرحله ی آغازین این فرایند انتقاد از دولت بالا می گیرد و مخالفان سعی می کنند پشتیبانانی پیدا کنند. سپس دوره ی منازعه میان حکومت و مخالفان آغاز می شود؛ این دوره ممکن است شامل جنگ چریکی طولانی مدت یا فورا ناگهانی نا آرامی های توده ای باشد.
اگر حکومت سقوط کند، دوره ای در پی می آید که رهبران انقلاب به ستیز با یکدیگر و با وفاداران رژیم پیشین می پردازند؛ و غالبا دره ای از «ترور» داخل یعلیه مخالفان انقلاب همراه است. انقلاب موفقیت آمیز سپس به تحکیم و تثبیت قدرت و بناسازی نهادهای سیاسی جدید می انجامد. چون این فرایند ممکن است ده ها سال طول بکشد، تاریخ انقلاب را غالبا نمی توان به دقت تعیین کرد. اما برای سهولت معمولاً زمان سقوط رژیم پیشین را تاریخ انقلاب ذکر می کنند_انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه و انقلاب کمونیستی ۱۹۴۹ در چین بر همین مبنا تاریخ گذاری شده اند_ اگر چه مبارزه های انقلابی و بازسازی دولت ممکن است چند دهه ی بعد نیز ادامه داشته باشد.
مفهوم انقلاب به معنای تغییری بنیادی، قطعاً مفهوم مدرنی است. از یونان باستان تا عصر رنسانس «انقلاب» به معنی حرکت گردشی بوده است، مثل انقلاب یا گردش سیارات، در سیاست، اصطلاح «انقلاب» نیز حاکی از الگوی چرخشی، و حرکت از اشراف سالاری به دموکراسی و به خودکامگی دوباره به اشراف سالاری و چرخه ی بی پایان این انقلاب ها بوده است. فقط در قرن هجدهم، و خصوصاً پس از انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه، اصطلاح «انقلاب» برای اطلاق به تغییر بنیادی و دائمی، و نه چرخه ای، به کار رفت.
منبع: فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم / ویلیام آوتوِیت ، تام باتامور / ترجمه حسن چاوشیان / نشر نی / ص ۱۲۷