همه دشمنان قلم

دکتر عباس نعیمی جورشری (جامعه شناس)

Berbaldia Leioa irudia pen international day

اگر بپذیریم که قلم نمادی جدی برای اندیشیدن و انتقال اندیشه است آنگاه می توان در باب دشمنان آن نیز سخن گفت. درباب همه آنها که در زمره تهدیدگران تفکر قرار می گیرند. اما آیا می توان برای قلم دشمن و تهدید در نظر گرفت؟ بلی! از این حیث که قلم و اندیشه با تغییر ذهن و رفتار، به ساختارهای اجتماعی و زیست سیاسی و اقتصادی جهت می دهد. این امر موجد منافع نو و از بین برنده منافع دیگری است اینگونه دشمنان و تهدیدگران قلم پدیدار می شوند که به نظر می رسد در سطوح زیر قابل ارزیابی باشند :

١. “نهادهای قدرت” به عنوان شاخص ترین تهدیدگران قلم در جهان شناخته می شوند. تفکر و قلم آنجا که به افشاگری می پردازند، منافع اصحاب سیاست را به خطر می اندازند. روشنفکران و نظریه پردازان منبع ایجاد جنبش های اجتماعی فراوانی بوده اند که به تحولات سیاسی انجامیده است. تحولاتی که منافع سیاسی را تغییر داده است. از این جهت یکی از مهمترین منابع تهدید قلم در جهان، حکومت ها هستند. آلمان نازی و شوروی کمونیستی، دو نمونه شاخص بودند که بیشترین تهدید را علیه قلم رقم زدند.

٢. “بنگاه های اقتصادی” در چند وجه می توانند منبع تهدید علیه قلم شمرده شوند.

٢.١. در سطح کلان با دستگاه های سیاسی در هم تنیده هستند و تفکری که به تضعیف منافع مالی آنها بیانجامد را حذف می کنند. ابزارهای مالی که در اختیار دارند به ابزار سرکوب ملحق می شود. تخریب محیط زیست در جهت منفعت طلبی بنگاه ها از این دسته است.
٢.٢. بنگاه های اقتصادی در سطح متوسط و خرد نیز می توانند منبع تهدید باشند. کالایی سازی دانش از جمله این موارد است که در جهت منافع مالی به تاسیس دانشگاه های بی کیفیت و صدور مدرک مبادرت می نمایند. آنها تهدیدگران تفکر و قلم هستند.

٣. “دانشگاه و دانشگاهیان” به طرز پارادوکسیکال سومین منبع تهدید علیه قلم هستند. نهادی که بناست مهمترین پایگاه تفکر و قلم باشد دچار کژکارکرد می شود و به نقیض خود می انجامد. این تهدید دو شکل دارد:

٣.١. شیوه های متصلب آموزشی است که یک دانشجوی کپی کار و مقلد تربیت می کند. فارغ التحصیلانی که توان و دانش یک متخصص را ندارند. اینگونه نهاد دانشگاه به یک تهدید علیه خود مبدل می شود.
٣.٢. تهدید دوم مربوط به مافیای گروه های دانشگاهی، حسادتها و زیرآب زنی هایی است که بین اساتید وجود دارد. به واسطه این روحیه، ورود نیروهای علمی جدید و متبحر بسیار دشوار می شود زیرا اعضای هیات علمی حلقه را تنگ نگه می‌دارند. آنها حضور یا ورود یک استاد خلاق و قوی را خطری برای خود می دانند که ضعفهایشان را هویدا می کند. آنها علیه او کارشکنی می کنند تا از حلقه حذف شود یا اساسا وارد حلقه نشود. در کشورهای توسعه نیافته همچون ایران این فساد بیشتر است. براین اساس تنوع و چرخش نخبگان که لازمه تفکر و قلم قدرتمند است در نهاد علمی دانشگاه کمتر رخ می دهد. آنها تهدیدگران تفکر و قلم هستند.

۴. “لمپن‌های رسانه‌ای” منبع دیگر تهدید علیه قلم هستند. آنها پول می گیرند و مجیز می گویند. آنها پول می گیرند و فحش می دهند. مستمر در حال رصد دیگران هستند تا با زد و بند، پست دریافت کنند یا با باج گیری، درآمدی برای خود ایجاد کنند. تخریب رقبا از طریق انتشار اخبار زرد شایع ترین ابزار لمپن های رسانه ای است. آنها جایگاه قلم را به فحاشی فرو می کاهند. رسالت قلم را که روشنگری به نفع منافع عمومی، ترویج دانش و ارتقای معدل فرهنگی اجتماع است، زائل می نمایند. آنها تهدیدگران تفکر و قلم هستند.

۵. “نمایش دهنده‌ها” منبع نوظهور تهدید هستند که در جهان مجازی و شبکه های اجتماعی زیست می کنند. سلبریتی ها و خرده سلبریتی ها، شومن ها، “شاخ” های مجازی و… مخاطب را به موضوعات عمدتا سطحی هدایت می کنند. دغدغه هایی ایجاد می کنند که کمتر ارتباطی به تفکر و قلم دارد. سلبریتی هایی که ازدواج و طلاق‌شان تبدیل به گفتگوی همگانی و مساله روز می شود و شاخ های مجازی که با انواع چالش ها و حرکات نامتعارف میلیون ها مخاطب دارند. بقای آنها در گرو لایکها و کامنتهایی است که دریافت می کنند. آنها بطور بالقوه تهدید علیه تفکر و قلم نیستند اما هنگامی که تبدیل به “مرجع اجتماعی” و الگوهای فکری و رفتاری می شوند، تهدیدی جدی برای اندیشه خواهند بود.

۶. می توان بر این پنج گروه، رده ششمی نیز افزود به نام “توده“. جمعیتی بزرگ که مخاطب پنج محور فوق است. در سبد مصرف آنها کالاهای فکری کمتری به چشم می خورد. هدیه دادن یا هدیه گرفتن کتاب جزو انتخاب هایشان نیست. دغدغه ای درباره مسائل اجتماعی ندارند و از صحبت کردن در این‌باره بیزارند. آنها اطلاعات دقیقی درباره “رل” زدن فلان خرده سلبریتی دارند اما از متفکران، روشنفکران و محققان کشورشان بی اطلاع هستند. آیا انها نیز تهدیدگران تفکر و قلم نیستند؟ هستند.

در یک جمع بندی، اگر پیامبران را اصلاح گران اجتماعی جهان کهن بدانیم، روشنفکران و اصحاب تعقل، پیامبران جهان مدرن هستند. آنها راهبران فکری جامعه می باشند که با چراغهایی در دست راه را روشن می کنند. حضور آنها از هر طیفی و با هر نظریه ای مغتنم است. این تنوع اندیشه به تضارب آرا می انجامد و اندیشه را به شکل دیالکتیکی حرکت می بخشد. از این حیث حرکت رو به جلوی هر جامعه ای _تا حدود بسیار زیادی_ به ضریب اثرگذاری نخبگان فکری اش مربوط است. جایگاه متفکران در یک جامعه و اینکه چقدر محترم شمرده می شوند ارتباط مستقیم دارد با روند توسعه در آن جامعه. نخبگان تفکر و قلم که ناگزیر از رویارویی با منابع تهدید ششگانه هستند. ای رویارویی گریزناپذیر است.

خروج از نسخه موبایل