تصور غالب این است که چهرهها و ستارههای مشهور یا همان سلبریتیها، روی مردم عادی تأثیرگذار هستند، اما در روزگار شبکههای اجتماعی و دنیایی که بر محور لایک و کامنت میچرخد- دستکم در ایران – به نظر این قضیه برعکس شده است. حالا این توده مردم عادی هستند که به سلبریتیها فرم میدهند و برایشان تعیین میکنند که درباره چه چیزی حرف بزنند و از چه چیزی حرف نزنند.
اغلب افراد عادی؛ بیشتر همانها که گاه با لشکرکشی به صفحه فلان بازیگر یا داور خارجی او را به فحش میکشند، با کامنتباران صفحات سلبریتیها و فرستادن هزاران پیام به دایرکتشان از آنها میخواهند درباره فلان موضوع ابراز همدردی کنند و واکنش نشان بدهند یا اگر واکنشی متفاوت گرفتند یا چیزی نگفتند یا حتی اصلا به اینترنت دسترسی نداشتند که بنویسند، آماج انواع فحشها و توهینها قرار میگیرند.
نتیجه کار این شده است که حالا در صفحات سلبریتیها، فرقی نمیکند بازیگر باشند یا ورزشکار یا چهرههایی که بهخاطر دندانها یا دماغ یا فحشهایشان مشهور شدهاند، با هر سطحی از سواد و اطلاعات، واکنش به هر چیزی را میبینیم؛ از ابراز نظر درباره دعوای دو شهر بر سر تقسیمات کشوری و مسئله آب و محیطزیست در شهری دیگر تا ترکیب تیمملی در جامجهانی و دیدار ترامپ و کیمجونگ اون!
فرمول واکنش هم ساده است و نیاز به هیچ اطلاعات و تخصصی ندارد، به این شکل؛ انتقاد و گلایه از مسئولان با چاشنی توصیههای سادهانگارانهای درباره اینکه چرا به فکر مردم نیستید. بعضیها آن را با تأسفخوردن به حال مسئولان بیان میکنند و بعضی با نفرین و «خدا لعنتتون کنه» و…!
از میان این سلبریتیها هم غالبا کسی به خودش زحمت نمیدهد از افراد مطلع بپرسد یا حداقل خودش کمی جستوجو کند که مثلا در دعوای مردم دو شهر بر سر تقسیمات استانی (که حتی متخصصان موضوع هم ماندهاند که قضیه را چطور حلوفصل کنند) صرفا به دلیل یک هشتگ، طرف مردم یک شهر را نگیرد و خواستههای مردم شهر دیگر را به هیچ حساب نکند، چون دربارهاش هیچ چیزی نشنیده است.
یا وقتی مشکل آب در شهری رخ میدهد، پیگیر شوند و بپرسند آیا آب هست و به مردم نمیدهند یا اگر آب نیست، مشکل و مانع نرسیدنش چیست و اگر جایی اعتراضی رخ میدهد و گلولهای شلیک میشود به محض شنیدن خبر صدای گلوله، با ترکیب کلمات خون و کشتن هشتگ نسازند، کمی صبر کنند و درباره موضوعی تا این اندازه مهم و حساس بعد از گرفتن اطلاعات دقیق و شفاف واکنش نشان دهند.
مثلا درباره همین موضوع اخیر مشکل آب در خرمشهر، دوستی در توییتر اینطور نوشت: «من که بچه خوزستانم با شناختی که از شرایط منطقه دارم خیلی محتاط اطلاعرسانی میکنم، فعال سیاسی و سلبریتیمون از تو تهران جنازه هم دیده».
جالب آنکه طبق خبرهای رسمی و تأییدشده خبرنگاران معتمد محلی، در پی شلیک گلوله در شب اعتراضی خرمشهر، ۱۰ پلیس مجروح شدند و یک شهروند! شلیک گلوله را هم فردی شروع کرده که نه از نیروهای پلیس بوده و نه در میان معترضان به مسئله آب.
همه این واکنشهای احساسی و هیجانی در شرایطی است که خیلی از سلبریتیها سطح دسترسیشان به مسئولان و متخصصان و افراد مطلع بالاست؛ کافی است با آنها تماس بگیرند و جزئیات را بپرسند. تردیدی نیست که پاسخ خواهند گرفت یا حداقل در جریان مشکلات و کارهای در حال انجام یا انجامنشده قرار میگیرند یا حتی شاید پاسخ نگیرند، ولی دستکم برای گرفتن اطلاعات تلاش کردهاند و در ادامه نتیجه را به اطلاع مخاطبانشان هم برسانند. (البته این انتقاد به بسیاری از خبرنگاران فعال در توییتر هم وارد است که صرفا برای همراهی با موج، بیآنکه پیگیر اطلاعات دقیق بشوند شروع میکنند به واکنش نشاندادن و…)
اما به نظر این کار زحمتش زیاد است و لایک زیادی هم به همراه نخواهد داشت. پس همه در اینستاگرام یا توییتر سروته قضیه را با یک ویدئو یا عکس و یک هشتگ و دوتا انتقاد و ابراز تأسف هم میآورند تا به خیالی بشوند سلبریتی یا هنرمند مردمی، به همین راحتی. بدون آنکه به عواقب و نتایج کارشان فکر کنند.
اما واقعیت این است که اسم این کار چیزی نیست جز پوپولیسم و کسی که به چنین کاری دست میزند، یک پوپولیست معمولی است که صرفا باب طبع توده کاربران شبکههای اجتماعی و دنبالکنندگانش (فالوئرها) عمل میکند. در حقیقت این فالوئرها هستند که با لایک و کامنتهایشان به او شکل و جهت دادهاند.