در نظام آموزشی ما نه هیچ معلمی از شروع دوباره مدارس ابراز خوشحالی می کند و نه هیچ دانش آموزی علاقه خاصی به حضور دوباره در آن صف ها و کلاس های کسالت بار دارد. خود همین امر نشان می دهد که چنین مکانی چقدر از کارکرد و هدفی که برای آن شکل گرفته است فاصله دارد.
مدرسه در جامعه ما به مانند همه مکان و نهادهای عمومی، مکانی خشن و آزار دهنده است.
در اغلب مدارس انواع خشونت ها اعمم از فیزیکی و کلامی با میزان بسیار بالایی جریان دارد، خشونت میان دانش آموزان، خشونت میان معلم و دانش آموز و خشونت میان مدیر و معاونان و دانش آموزان امری رایج در اکثر مدارس پسرانه کشور است.
متون درسی ناکارامدی که نشان می دهد، طراحان این دروس کاملا با جو حاکم بر نظام آموزشی و مدارس کاملا بیگانه هستند و به مانند صدا و سیما بر ساز ناکوک خود می دمند و اندک توجهی به نداشتن مخاطب و عدم برقراری ارتباط معلم و دانش آموز با این دروس بی فایده و گاها آزار دهنده ندارند.
در مدارس ما هنوز که هنوز است به جایگاه مهم و کانونی درسی مهمی مانند هنر هیچ توجهی صورت نمی گیرد و زنگ های هنر با همان ترسیم کوزه و سیب، آنهم توسط معلم های بیگانه با هنر که صرفا برای هماهنگ کردن ساعت تدریس شان این واحد را پذیرفته اند پر می شود.
هنوز در هیچ مدرسه ای واحد درسی به نام داستان، شعر نمایش نامه و رمان خوانی وجود ندارد و هنوز هیچ معلم و کتابی نه تنها سعی در پرورش قوه تخیل دانش آموزان نمی کند بلکه کم کم این قوه آنها را کور کرده و از بین می برد.
هنوز در هیچکدام از واحدهای درسی و مدارس ما چیزی از زیبایی و زیبایی شناسی به دانش آموزان آموزش داده نمی شود و کمتر فارغ التحصیلی از مدارس ما وجود دارد که با حداقلی از هنرهای نمایشی و تجسمی آشنایی داشته باشد.
هنوز در هیچ مدرسه کشور ما کلاس فراگیری ( هر چند مقدماتی) تئاتر، سینما و موسیقی وجود ندارد و دانش آموز فارغ التحصیل ما اندک درکی از هنر تئاتر، موسیقی و سینما ندارد و کاملا آمادگی این را دارد که هر آشغالی را به عنوان سینما و موسیقی بپذیرد ( به این دلیل تعجبی ندارد که پرفروش ترین فیلم های سینمای ایران چارچنگولی، هزار پا، بمبئی سلام ، اخراجی ها و امثالهم باشد و کسی بیضایی و تقوایی ها را نشناسد و کیارستمی در فرانسه و ژاپن به مراتب از سرزمین مادری خودش شناخته شده تر باشد …تعجبی ندارد که در چنین جامعه ای تتلو و بیمارانی شبیه او با ایجاد سر و صداهای آزار دهنده خود را اهالی موسیقی معرفی کنند و بزرگان موسیقی کشور مهجور و گمنام فعالیت کنند)
در مدارس ما هنوز تنها راه سریع اصلی تربیت پیروی از منطق “خفه شو” است.
منطق خفه شو در مدرسه توسط مدیر ، و معلم تنها منطق سهل و آسان برای به سکوت واداشتن و اداره دانش آموزان محسوب می شود. (منطقی که قبل از مدرسه در خانواده و پس از مدرسه در پادگان سربازی و محل کار هم با آن مواجه است)
حال در جامعه انتظار داریم افرادی که از کودکی توسط تمام نهادهای آموزشی و فرهنگی تحقیر شده و با بدترین شیوه های ابراز خشونت کلامی رشد کرده اند افرادی اخلاق مدار، نوع دوست و مسئولیت پذیر باشند.
شیوه رقابت کنکوری و تست زنی حاکم بر نظام آموزشی باعث می شود در مدارس به جای تاکید بر کار گروهی و جمعی بر کار فردی و برترجویی تاکید زیادی صورت گیرد و دانش آموزان را به افرادی حسود در مقابل یکدیگر بدل کند.
در مدارس ما دروسی مانند علوم تجربی، زیست شناسی، شیمی، فیزیک، ریاضیات و عربی به عنوان مهمترین دروس از همان اول ابتدایی در ذهن کودکان حکاکی می شود. آنها از همان ابتدایی یاد می گیرند که شناخت مردمک چشم و زندگی انواع کرم ها و حلزون ها و اهرم و جرم و ایکس به علاوه ایگرگ و هذا تلمیذ و امثالهم از شعر حافظ و سعدی و ادبیات مهمتر است. آنها از همان ابتدایی یاد می گیرند که تاریخ و فرهنگ و اجتماعی و فلسفه و جامعه شناسی و هنر دروس اضافی و به درد نخوری هستند که صرفا برای پر کردن ساعات خالی شان در برنامه درسی گنجانده شده اند.
دانش آموزان تا گرفتن دیپلم نه واحد درسی به نام وظایف و حقوق شهروندی دارند و نه از چرایی وجود قانون چیزی می دانند و نه با مفهوم شهروند و تفاوت آن با فرد آشنا می شوند. آنها نه از دوست داشتن انسانها نه از چگونگی برقراری ارتباط با حیوانات چیزی می آموزند و نه واحد درسی به نام چرایی حفاظت از محیط زیست و طبیعت دارند