انتخابات و آزادی | آنتونیو گرامشی

ترجمه علی معظمی

معنای حقیقی و مشخص برابری بورژوایی رفته رفته در تمام واقعیت عریان خود آشكار می شود و این حقایق حتی از سوی بی‌بصیرت ترین و عقب نگه داشته شده ترین اقشار پرولتاریا نیز قابل فهم اند.بورژوازی كارخانه دار و زمین دار صدها و هزارها روزنامه و مطبوعه دارد: تمام كارخانه های كاغذسازی هم در تملك اوست. پرولتاریا با منابع خود تنها می تواند روزنامه های معدودی چاپ كند. خرابكاری های انجام شده و تهدیدهای باریده بر سر چاپچی هایی كه از احزاب طبقه كارگر كار قبول می كنند، وضعیت فرودست طبقه بی چیز را حتی غریب تر هم كرده است. هیچ كدام از هزاران هزار جریده بورژوازی تاكنون به وسیله پرولتاریا نابود نشده است. با این همه از گروه كوچكی از نشریات طبقه كارگر كه بگذریم، تا امروز این نشریه ها نابود شده اند: ایل لاوراتوره از شهر تریست، ایل پرولتاریو از پولا، لادیفسا از فلورانس، لاگیوستیزیا از رجیوامیلیا و «آوانتی!» در هر دو ویرایش میلان و رم آن. [آوانتی! ارگان حزب سوسیالیست ایتالیا بود].

بورژوازی كارخانه دار و زمین دار ده ها و هزاران سالن سخنرانی تئاتر و سینما در اختیار دارد، كه می تواند حامیانش را در آرامش در آنجا جمع كند و هر تبلیغی كه مفید می پندارد بكند. اما ده ها و صدها بنایی كه در اختیار خانه كارگر و گروه های سوسیالیست و كمونیست بود سوزانده شده اند. حتی خیابان هم از توده های مردم دریغ می شوند: طبیعی ترین جایی كه پرولتاریا می تواند بدون هزینه در آن جمع شود میدان شبیخون و كمین گشته است. طبقه كارگر برای این كه تسلط خود را بر خیابان ها حفظ كند باید روز و شب در آماده باش بماند؛ نه برای كار به كارخانه برود و نه برای آسودن به خانه. یكصد فرد مسلح كه بخشودگی شان برای انجام هر خشونتی كه مرتكب شوند و همراهی نامشروط نیروهای حكومتی در هر جا كه لازم داشته باشند تضمین شده است؛ بی اینكه مجبور به انجام هیچ كار مولدی باشند؛ و قادرند برای انجام نقشه ای سرتاسری هر وقت كه بخواهند به هر جا كه بخواهند بروند، برای محروم كردن و بازداشتن پرولتاریا از آزادی رفت و آمدش و آزادی ملاقات و بحثش كافی است.

پارلمانی كه در چنین شرایطی انتخاب شود چه ارزشی دارد؟چگونه می توان آن را مظهر اراده «آزاد» ملت دانست؟چه نشانی می تواند از جایگاه سیاسی حقیقی طبقات داشته باشد؟

اگر تنها طرح این پرسش ها برای محكومیتی همه جانبه كافی بود، اگر وضعیت آگاهی و انگیزش عمومی معطوف به بنیادهای نظمی جدید كفایت می‌كرد، مبارزه سیاسی مدت ها بود كه به پیروزی طبقه كارگر بر طبقه بورژوا انجامیده بود. طغیان طبقه مستضعف و استثمار شده بر حاكمانش با آزادی و برابری غلط فرضی‌شان، مدت‌ها بود كه رخ داده‌بود.

حقیقت این است كه كلمات و تبلیغات برای شوراندن توده ها یا تعیین شرایط لازم و كافی برای بنیاد نهادن نظمی جدید كافی نیستند. روند تاریخی از خلال دیالكتیكی حقیقی به انجام می رسد: این امر نه از طریق آموزش یا جدل لفظی بلكه از راه از جاكنی قاهرانه وضعیت بی چون و چرای روابط تحقق می یابد، روابطی كه در نهایت وضوح خود برای بخش اعظم توده مردم آشكارند. مسلم است كه استعفای اجباری اعضای سوسیالیست شوراهای شهر بیشتر از دو سال تبلیغات عوام فریبانه حزب سوسیالیست مفهوم دیكتاتوری پرولتاریا را روشن كرده است. مسلم است كه فاشیسم، در چند ماه، به طور تجربی به روشن شدن ایده كمونیسم بین الملل در آگاهی پرولتاریا كمك بیشتری كرده است تا دو سال انتشار آوانتی! و تمام آنچه ناشران آن كرده اند. مسلم است كه این انتخابات مشخصاً پارلمان و همه دیگر نهادهای بورژوایی را از ذهنیت مردم ریشه كن خواهد كرد، و مسلم است كه آنها نظام انتخاباتی فوق العاده دیگری را خواهند ساخت، نظامی كه در آن اراده مردم و ایده آل های جدید آزادی و برابری محقق می شوند و از حمایتی قطعی برخوردار می گردند، نظامی كه از نظر تاریخی حتمی و مقاومت ناپذیر است.

به همین دلیل است كه حزب كمونیست از شركت در انتخابات خودداری نمی‌كند. زیرا حزب تجربه این انتخابات را در نهایت تأثیر و نیروی آموزنده خود می‌خواهد. چرا كه حزب كمونیست تنها حزب پیش قراولان پرولتاریا نیست. بلكه حزب توده های وسیع است. حتی بی بصیرت ترین و عقب نگه داشته شده‌ترین آنها. حزب كمونیست می خواهد كه به توهم دموكراتیك سوسیالیست ها حتی در عمیق ترین لایه های آن برسد و آن را بشكند. آیا انتخابات، آن گونه كه آزادی و برابری مخصوص بورژوا دموكراسی آن را به نمایش می گذارند، حتی یك نماینده به طبقه كارگر خواهد داد؟ اگر چنین شود همین یك تن نماینده تمام این طبقه مستضعف خواهد بود. همه طبقه كارگر صدای او را خواهند شنید. خروشی كه این تنها نماینده، به فرمان حزب پرولتاریا، برمی آورد از سوی همه طبقه پذیرفته می شود و به اجرا گذاشته خواهد شد.چنین وضعیتی به نحوی اجتناب ناپذیر برآمدن نهادهای انتخاباتی جدید را موجب خواهد شد. نهادهایی كه خود را در برابر پارلمان قرار می دهند و جایگزین آن می شوند: هیچ لایه مردمی نیز افسوس پارلمان را نخواهد خورد و برای آن نخواهد جنگید. روند حقیقی این ماجرا هم اكنون در روسیه رخ داده است. كاملاً قابل فهم است كه چرا دولت شوروی، چند ماه نگذشته از انقلاب نوامبر، باید شورای قانون اساسی را تشكیل می داد. اگر این شورا تشكیل نمی یافت ، بسیاری از لایه های مردمی در روسیه حامی پارلمانتاریسم می ماندند. با این وجود انحلال پارلمان هیچ ناخشنودی یا شورشی برنینگیخت. امروز حتی برای عقب نگه داشته شده ترین توده های دهقانی [در روسیه] مشخص است كه اگر شورای قانون اساسی بر اساس فهرست منتخبان احزابی تشكیل شده بود كه دیگر جایگاه ویژه خود را دارا نیستند،این نهاد دیگر نماینده مردم نمی بود _ نماینده منافع اكثریت ملت نمی بود. بلشویك ها می خواستند این تجربه به انجام برسد. آنها می خواستند آگاهی مردم بر اساس الگوی ماتریالیستی شكل بگیرد. آنها نمی خواستند هیچ توهم مبهم یا حسرت باری در میان توده ها باقی بماند.

بیایید این فرضیه انقلابی را برگیریم كه طغیان مردمی پارلمان بعدی را برخواهد چید و آن را با كنگره نمایندگان كارگران و دهقانان جایگزین خواهد كرد.

مطمئناً حتی فیلیپو توراتی هم دیگر نخواهد توانست ادعا كند كه دموكراسی بورژوایی «شهر» و شوروی «قبیله» است…

مطلب حاضر مقاله ای است كه گرامشی آن را در هفته نامه «نظم نوین» به تاریخ ۲۱ آوریل ۱۹۲۱ منتشر كرده است. بر گرفته از روزنامه شرق، پنجشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۲

خروج از نسخه موبایل