روزی پادشاهی از رعایای خود خواست هر کس قدری شیر در دیگی که به درب خانه او میآورند بریزد تا آن را بین افراد فقیر تقسیم کنند. وقتی دیگ آماده شد شاه برای چشیدن طعم شیر درب آن را برداشت اما با دیگی از آب مواجه شد، تمامی رعایا با خیال اینکه نفر قبلی در دیگ شیر ریخته، بهجای سهم خود آب ریخته بودند تا…
ادامه نوشته