آیا شما جزو کسانی هستید که دچار تفکرات قالبی هستند؟ درباره رفتار قالبی چقدر آگاهید؟ برای پاسخ به این سوال از خودتان بپرسید آخرین باری که درباره کسی بدگویی کردید چه زمانی بوده؟ آخرین مرتبه ای که با فرضیات شخصیتان، به ارزیابی دیگران پرداختید چه زمانی بوده؟ دیروز؟ هفته گذشته؟ در یک ماه اخیر چندبار این کار را انجام داده اید؟ آیا از افراد با هویت های شغلی، اجتماعی، سنی، انتظار رفتارهای خاصی دارید که محصور در قالبی ویژه باشد؟ چقدر فرضیات و انتظارات شما از دیگران متصلب و خشک و چه میزان منعطف و نرم است؟
Stereotype یا تفکر قالبی از جمله مباحث مشترک جامعهشناسی و روانشناسی است و دلالت بر نظرات از پیش تعیین شده درباره شیوه های رفتاری افراد و گروه ها دارد. تفکر قالبی سبب می شود درباره یک فرد با یک شغل خاص، انتظار یک رفتار مشخص و از پیش تعیین شده داشته باشیم. انتظارات ما از آن فرد در چارچوب معینی قرار دارد و هرگونه رفتار خارج از آن چارچوب سبب می شود درباره او قضاوت منفی داشته باشیم. حتی اگر آن رفتارها برخلاف عقل و اخلاق نبوده باشد، او را متهم می کنیم. در اغلب موارد پشت سر او بدگویی خواهیم کرد.
تفکر قالبی درباره گروهها عبارت است از اینکه درباره آن گروه فرضهای سادهانگارانه، اغراقشده یا تحقیرآمیز داشته باشیم. در ذهن ما، هر فردی که عضوی از آن گروه باشد، الزاما مشمول صفاتی می شود که از قبل به آن گروه نسبت داده ایم. اینها درواقع کلیشه های ذهنی ماست که انتظار داریم افراد براساس آنها رفتار کنند. اگر براساس این کلیشه ها رفتار نکنند در ذهن ما امتیاز منفی میگیرند. ما آنها را تخریب می کنیم و درباره شان بدگویی خواهیم کرد.
[bs-quote quote=”قضاوت درباره افراد براساس نوع لباس، جزو مشهورترین ذهنیتهای قالبی است.” style=”default” align=”left”][/bs-quote]
قضاوت درباره افراد براساس نوع لباس، جزو مشهورترین ذهنیتهای قالبی است. مثلا انتطار داریم مردی که استاد دانشگاه است همواره کت و شلوار بپوشد. اگر روزی او را در پیاده رو با لباس غیررسمی مانند شلوار جین ببینیم، ذهنیت قالبی ما بلافاصله فعال می شود و مقام و ارزش او را کم میکند. از نظر ذهن قالبی ما، نامناسب و زشت است که یک استاد دانشگاه شلوار جین بپوشد حتی در محیط غیرکاری اش! لباس غیررسمی مانند پیراهن آستین کوتاه “برازنده” او نیست. ذهن قالبی باید و نبایدهایی تعریف می کند که اغلب توجیه عقلانی یا اخلاقی ندارد. اغلب نمیتوان مبنای بی طرفانه ای برای این تفکرات قالبی یافت.
اگر دقت کنیم هیچ دلیل عقلانی برای این نبایدها نداریم. اینها همه ذهن قالبی ماست که فعال شده است و ما را در مسیر قضاوتهای غلط هدایت می کند. درواقع تفکرات قالبی مانند یک زندان عمل می کند. بدون آنکه متوجه شویم ما را تحت اختیار خود دارد و به ما فرمان می دهد چه چیز را خیر بدانیم و چه چیز را شر بنامیم. انسانهای دچار تفکر قالبی زندانی قالبهای ذهنی هستند که همچون سلول آنها را حبس کرده است.
واقعیت این است که تقریبا همه انسان ها بنا به محیط تربیتی که در آن رشد می کنند در معرض تفکرات قالبی قرار دارند. محیط اجتماعی شامل خانواده، همسالان و هم بازیها، مدرسه، رسانه و… در کار تولید و بازتولید تفکرات قالبی هستند. آنها این قالبها را در ذهن ما نهادینه می کنند بدون اینکه دلیل عقلانی و اخلاقی قدرتمندی برای آن داشته باشند. این تفکرات قالبی بخشی از شخصیت افراد می شود که در روانشناسی آن را وجه “کنترل کننده” می نامند و به مفهوم “دیگری تعمیم یافته” در جامعه شناسی مربوط است.
تفکر قالبی، رفتارهای قالبی تولید می کند. افراد دارای تفکر قالبی، دارای گستره شخصیتی محدودی هستند. به لحاظ اخلاقی نیز عموما دچار تنگ نظری، بدبینی و کینهتوزی می باشند. آنها نوعی احساس تحقیر شدگی پنهان دارند که با تخریب دیگران خود را تسکین می دهند. بدگویی و تخریب دیگران به لحاظ روانشناسی نوعی مکانیزم دفاعی منفی است که برای التیام آن حس حقارت و ناچیزپنداری درونی به کار گرفته می شود.
مجددا به ابتدای یادداشت برگردید. مجددا به سوالات ابتدایی پاسخ دهید. اگر شما چنین تجربیاتی دارید، دچار تفکر قالبی هستید. ابتدا نسبت به وجود آن آگاه شوید. سپس درون خودتان شجاعانه با آن مواجه شوید. شما می توانید اصلاحش کنید.
راه حل چیست؟
در مقابل تفکر قالبی، کلیدواژه دیگری قرار دارد تحت عنوان “شخصیت توسعه یافته”. شخصیت توسعه یافته یک تعبیر جامعه شناختی-روانشناختی است به معنای رها شدن از تفکر قالبی و گسترش تفکر در ابعاد مختلف زندگی.
افرادی که دارای شخصیت توسعه یافته هستند، فارغ از انتظارات از پیش تعیین شده دیگران و باورهای کلیشه ای، در عرصه های مختلف شرکت می کنند. عیار آنها در بد و خوب و مثبت و منفی امور، نه تفکرات قالبی بلکه کارکردهای عقلانی است. شخصیت توسعه یافته بیش از آنکه به دیگران بپردازد، در پی ارتقای خود است. بیش از آنکه تمرکزش بر دیگران باشد، بر خود متمرکز است. در این “خودتمرکزی” به خود انتقادی مشغول است و بطور کوشا به اصلاح خود همت دارد. برخلاف تفکر قالبی که “دگرمرکزی” دارد و به انتقاد از دیگری اشتغال دارد، شخصیت توسعه یافته از نوعی فرهنگ دموکراتیک برخوردار است یعنی انبساط ارزشی و هنجاری دارد. عیار او در ارزشگذاری و قضاوتها، عقل خودبنیاد است و اخلاق اجتماعی. او نسبت به خطر تفکرات قالبی مطلع است.
شخصیت توسعه یافته، نه خود را در قالبهای رفتاری حبس می کند و نه درباره دیگران قضاوتهای قالبی انجام می دهد. او از رفتارهای تنگنظرانه درباره دیگران پرهیز دارد و خواهان خیر عمومی است. دائما در حال کوشش برای بهبود کیفیت زندگی خویش و دیگران است. دارای هدف مشخصی می باشد و نگاهش به زندگی تکاملی است. بر همین اساس حوزه های مختلف شناختی را تجربه می کنند.
از این حیث جامعه توسعه یافته دارای مردمانی است با شخصیت توسعه یافته. لذا می توان تفکر قالبی را یک پارامتر ضدتوسعه دانست. از این حیث ضرورت است همه ما برای تغییر تفکرات قالبی در جهت شخصیت توسعه یافته اقدام کنیم.