اسطورۀ روشنفکر پاکدست: نقدِ درون ماندگار یا تولید اخبار جنجالی!

آرش حیدری

Intelectual

انگاره: تصور خام و پوکی وجود دارد که روشنفکر بر فراز جامعه ایستاده است و آگاهی‌بخشی می کند. چنین ژست و فیگوری موجب می شود که نوعی بیرون بودگیِ خیالی برای روشنفکر متصور شویم. روشنفکری که بیرون میایستد، برای مثال از دولت حقوق نمی گیرد، وام نمیگیرد، آن گوشه نشسته است و تباهی جهان را نظاره می کند و گاه فریادی می زند که «آه ای خلق خام ببینید نکبتی که در آن غوطه می خورید را…». این موضع پیامبر گونه بیرونی خیالی را تصور می کند و خودش را در آن بیرون جای می دهد. همین موضع خیالی موجب می شود که به اصطلاح هر آنچه درونِ این وضعیت است را به یک چوب براند و از موضعی استعلایی بر هرچه در این درونِ «متعفن» اتفاق می افتد مویه کند و خشم آلود بر سرش فریاد بکشد، بیآنکه تفاوت های درون را برجسته سازد و مفهوم مقاومت را در این تفاوت ها جای دهد. این روشنفکر متوهم توجه ندارد که هیچ بیرونی وجود ندارد، همه چیز در درون است. به اصطلاح همه در درون یک وضعیت هستیم. هیچ نقطه ای بیرون از بانک وجود ندارد، هیچ بدنی برون از نظم سلامت و بیمارستان وجود ندارد، هیچ هویتی بیرون از نظم حقوقی وجود ندارد. همه چیز درون است و هول بزرگ وضعیتِ سرمایه داری دقیقاً همینجا است لذا مقاومت در برابر آن هم دقیقاً در همین درون ممکن می شود و در تفاوت ها و نقاط شکنندۀ همین درون. قدرت و مقاومت درون همین وضعیت اند. فقط یک ذهن الکن اسطوره‌ای می تواند مقاومت را بیرون تصور کند و قدرت را در درون. همه چیز در همین وضعیت زیرپایمان است با تفاوت هایی که در همین درون وجود دارند. اگر چنین باشد آنگاه ژست بیرون ایستادن چیزی جز یک توهم اسطوره ای نیست. مسئلۀ مقاومت این نیست که بیرونی را تصویر کنیم بعد هر آن کس و هر آن چیز در درون بود را با ژستی اخلاقی فحش دهیم. مسئله اینجا است که ما همه در درون هستیم، درونِ فرایند قسط دادن، حقوق گرفتن، کارمند بودن، کارگر بودن، در کارخانه-کارگاه، دادگاه، بیمارستان، آزانس مسکن، بانک، خیابان و… بودن. پرسش اینجا است که در این درون چگونه باید مقاومت کرد نه اینکه خود را بیرون فرض کرد و توهم نقد برداشت. افرادی که بیرون خیالی را تصویر می کنند و بعد از سبک زندگیِ خود همچون یک بیرونِ پاک که به اصطلاح نه وام می گیرد، نه حقوق دولتی می گیرد، نه در دانشگاه است، نه در… مثال می آورند صادقانه رفتار نمی کنند و حقیقت را کتمان می کنند. این ریاکاری از آنجا است که طیفی از این مدعیان، به تعبیر دوستی، چند نسل قبل رانت اشراف زادگیشان را گرفته اند و در حال بازتولیدش هستند و اصطلاحاً «هفت نسل بعدشان هم نیازی به پول نخواهد داشت» پس می توانند ژست بیرون بودگی بگیرند، پی شغل و درآمد نروند، وام نگیرند، حقوق نگیرند، قسط ندهند و البته بابت آن میراثِ اشراف زادگی گیر اجاره خانه و ایاب و ذهاب و خرج روزمره شان هم نیفتند. هیچ بیرونی وجود ندارد همه در درون وضعیتیم و ترسیم مقاومت تنها زمانی ممکن است که درونماندگار بحث کنیم. این بیرونِ خیالی توهماتی عجیب تولید می کند. برای مثال بیایید به این گزاره که شعاری زیبا هم هست توجه کنیم «هرآنکه درونِ وضعیتِ امپریالیستی-کاپیتالیستی بایستد و از فرودستان حرف بزند شیاد است» آنگاه تکلیف اسپیواک یکی از بنیانگذاران این حوزه که اتفاقاً از دانشگاه های مستقر در «مقر امپریالیسم» هم حقوق می گیرد چیست؟ آیا اسپیواک شیاد است؟ تکلیف آدورنو و هورکهایمر چیست؟ تکلیف طیف بزرگی از متفکرانِ رادیکالی که سرمایه داری را با تمام وجود نقد می کنند چیست؟ از فوکو بگیرید تا بدیو و دولوز و… . اگر این گزارۀ ساده گرایانه درست باشد آنگاه همۀ این افرادی که دارند حقوقشان را از شهریه های دانشجویان می گیرند و سرمایه‌داری را نقد می کنند مشتی خونخوار هستند و ریاکار. ماجرا اینجا است که این گزارۀ «هر کس در درون با ایستد و نقد کند» اساساً کاذب است. بیرونی وجود ندارد، هرچه هست درون است. ماجرا این است که ما چه موضعی را در درون اتخاذ می کنیم و چگونه در هندسۀ درون تغییر ایجاد می کنیم نه اینکه چرا برای مثال داریم از دانشگاه حقوق می گیریم و یا شهریه می گیریم و… . ماجرا نقطۀ استقرار است نه اینکه چرا در درون هستیم. وقتی در یک فرایند نقادی نتوانیم موقعیت ساختاری یک منتقد دانشگاهی که از دانشگاه حقوق می گیرد و برای برگزاری چند کلاس فوق برنامه شهریه هم دریافت می کند را از موقعیتِ آقازادۀ رانت خوار، ابربدهکار بانکی، زمین‌خوار ، کارتلهای کنکوری و… تفکیک کنیم در موضعی متوهمانه جای داریم چون پیامدهایشان را ساده لوحانه یکی گرفته ایم. درونی که همۀ ما در آن گیر افتاده‌ایم یکدست نیست، این درون واجد تفاوتهایی بسگانه است. اگر بیرونی وجود نداشته باشد (که قطعاً ندارد) همه چیز در درون است و در همین درون مقاومت، نقد و… ممکن می‌شود.

خروج از نسخه موبایل