خلاصه كتاب نظريه های رفاه جديد اثر تونی فيتزپتريك (فصل چهارم)

صفورا افشارزاده

New Welfare Teory
سرچشمه ايمني ها :

در عين حال بسياري از نا ايمني ها واقعي از زيرا بنا به نظر نژتاس وقتي خبري را به عنوان واقعي تعريف مي كنيم ، خود به خود به واقعي تبديل مي شود مثلا ترسهايي كه درباره ي آسيب پذيري كودكان وجود دارد و پدر مابي افراطي مي كشد و كودكان را به مرور آسيب پذير تر ميكند .

چرا نگراني از نا امني و خطر و اضطراب در ساليان اخير اهميت يافته است ؟ دنيا خطر خيز تر شده است يا ما با به دست آوردن آگاهي از خطرها عصبي تر شده ايم ؟ پاسخ به اين سوال با دشواري هايي رو به روست چون ما دنيا را از طريق رشته اي از آينه هاي منعكس كننده مي نگريم كه به همان اندازه كه روشنگرند چيزها را وارونه جلوه مي دهند اما در كل نا ايمني منجر به عدم اطمينان نسبت به آينده + عدم توانايي كنترل آينده اما مشكل در اين است كه ما توصيف هاي بسياري در باب عدم اطمينان داريم و همچنين راههاي متفاوتي براي مقابله با نا ايمني ها . در اين فصل طرحي از توصيفات محافظه كاران ، سوسيال دموكرات ها ،و نو راديكاليسم تفسير مي شود تا دك كنيم كه سياست هاي اجتماعي قرن 21 در معرض چه خطرهايي است .

نا ايمني / وجوه اقتصادي : سرچشمه از نا ايمني ها مي گيرد كه شامل انحرافاتي است كه از طريق نيروهاي استبداد گرا به خطا بر مناسبات بازار عمل شده است ؛ اين سخنان بيانگر اين است كه مناسبات بازار بيانگر طبيعت انساني است و به همه افراد اجازه مي دهد از طريق دست نامريي ترجيحات خود را بر بازار جامه بپوشانند . دولت يكي از آن نيرو هايي است كه از طريق برنامه ي دخالتگرانه و رفاه گرا بر انگيخته ميشود تا سياستمداران و ديوانسالاران را معتقد كند كه خواهند توانست با به كار بستن فنون مدزيتي ، معمار جامعه اي مساوات طلب باشد . محافظه كاران ميگويند تاثير اجتناب ناپذير اين برنامه ها گرفتن قدرت تصميم گيري بازيگران بازار مثلا در ارتباط با عرضه كنندگان و مصرف كنندگان كالاهاست زيرا دايره آزادي انتخاب آنها تنگ مي شود و بعلاوه به سبب سطوح افراطي ماليتها انگيزه هاي آنها تنزل ميشود . از كساني كه درآمد كافي ندارند يا فاقد كارند دعوت به كار ميشود تا به دولت وابسته شوند تا به مدد پرداختهاي انتقالي محل ماليت هايي كه ديگران ميپردازند ، درآمد آنها به طور مصنوعي افزايش مي يابد .

اتحاديه هاي كارگري نيز به سمت تلاش براي افزايش بهاي كار به ميزاني كه كارفرمايان تاب تحمل آن را ندارند ، ازديگر نبروهاي اتبداد براي حاصل اين امر = بازارها شفاف نمي مانند ، يعني كارگران به خود بهايي بيش از شغل هاشون ميدهند در نتيجه سطح مطلوب كار آيي سقوط مي كند بر اين پايه اشتراكي گرايي سرچشمه اصلي نا ايمني هاست زيرا روندهاي پيش بيني ناپذير و خود سرانه بر بازار تحميل ميكند .

و به اين ترتيب دولت رفاه ، بخصوص از لحاظ تلاشي كه براي ” آزاد كردن ” مردم از بازار ، تابع كردن مردم نسبت به هوس بازي هاي سازمانه و مديران متمركز و تمركز گرا و لطمه زدن به مالكيت فردي و خود_كارآيي افراد از طريق اقدامات باز توزيعي صورت ميدهد خطا كار است .

نا ايمني فرهنگي : متضمن به خطر افتادن ثبات نظم و هويت اجتماعي است . غالب دست راستيها به ايمني هاي مكاني اعتقاد دارند كه با نسبت ، خانواده ، محله و ملت يكسان ميپندارندشان ، زيرا همين عوامل محتواي ترجيحات و اقدامات را مي سازند و از همين رو معرف بنيان فرهنگي جامعه مبتني بر بازار محسوب ميشوند ؛ غير از اقليت سهل انگار اختيار گرايان كه افسانه آزادي را رها مي كنند .

محافظه كاران : مكان از سوي هصول ليبرالي و سوسياليستي در معرض تهديد قرار گرفته است . پيوستگي ها به خانواده و همسايگان و محله نيز به سبب دخالت دولت در حوزه ي خصوصي و لطمه زدن به آنها از طريق ديكته كردن مركزي امور آسيب ميبينند.

و نهايتا آنكه غرور هويت ملي هم به واسطه ملي گرايي سست و آشفته بيشتر ليبراليستها و سوسياليستها تزلزل ميشود .غافل از آنكه آن گروهي كه ما به آن تعلق داريم عمدتا گروهي ملي است نه گروه مبتني بر خصوصيات افقي مثل طبقه و جنسيت .

از نگاه محافظه كاران ملت هم از درون تهديد ميشوند (به واسطه آنهايي كه به سبب اخلاقيات دولترفاه به بي احترامي به اقتدار ، مالكيت و قانون تشويق مي شوند ) و هم از بيرون ( از طريق كساني كه از سنت هاي ملي مخنلف مي آيند و هويت ما را يا از راه ادغام دولتها و تشكيل تشكيل حاكميت هاي جديد تنزل مي كنند يا از طريق قوميت هاي چند گانه كه بر اثر مهاجرت ها و ادغام هاي زياده از حد سريع فرنگهاي غريبه ايجاد مي شوند . به ط.ر كلي محافظه كاران ” اشتراك ليبرال / سوسياليست ” را به تكامل نا ايمني هاي اقتصادي ، فرهنگي ميدانند ، محكوم ميكنند .

به نظر آنها ، ايمني فقط ميتواند در صورت به دور افكندن اين گونه اشتراك گرايي و جايگزين كردن آن با جامعه اي مبتني بر بازار و متكي بر حكومت قانون ، تشويق مردم بر خود پسندگي و …… ؛ و از ميان برداشتن كم و بيش موانع عملكرد نيروهاي بازار است . و در سطح فرهنگي به اين معناست كه جامعه ، از طريق آموزش و اجتماعي سازي موثر در طريق ميراث و سنت هاي فرهنگي خود به حركت درآيد .

بدين ترتيب از نظر محافظه كاران ايمني از درآميختن اقتصاد آزاد+ثبات فرهنگي و ملي به دست مي آيد .

سوسيال دموكراسی : نابساماني و عدم انسجام احتمالي آن ناشي از هدف هايي متناقض است كه مطرح مي كند . انعطاف پذيري در اقتصاد همراه با ثبات فرهنگي ملي ، مقررات زدايي از اولي همراه با مقررات گذاري بر دومي ؛ زيرا مساله اين است كه نيروهاي بازار به مجرد رها شدن نميتوان به آساني تحت كنترل گرفت ، و از همين رو ممكن است باعث اختللالهاي فرهنگي شوند كه بي توسل به سياست هاي دخالتگرانه كه محافظه كاران مدرن از دست زدن به آنها اكراه دارند نمي توان از عوارض آنها بركنار ماند . سوسيال دموكرات سعي دارد توصيفي جايگزين براي ايمني ده ايمني پيشنهاد كند . در اين توصيف بازار آزاد است كه باعث نا ايمني است ، زيرا در عالم واقع عرصه و تقاضا نوسان عمده دارد و پيش بيني ناپذير است .

عبارت ويرانگري خلاق “شومپتر” بيانگر ديناميسم بازارهاست ، بجز آنكه خلاقيت را غالبا فقط مي توان در يرداشتهاي نظري و تاريخي آنها مشاهده كرده براي بيشتر كساني كه در معرض تجربه كردن توفان هاي ويرانگرانه و ابداعات اقتصادي ويرانگرانه قرار مي گيرند احساس ايمني كمتري وجود دارد بنابراين به بازارها بايد نوعي ثبات داد كه خود نمي توانند تامين كننده ان باشند و به مردم بايد نوعي ضمانت درآمدي داد كه وقتي بازارها فرو ميريزند بر آن متكي باشند ، در همين جا جاذبه دولت رفاه كنيزي مي رسيم مي رسيم كه از يك طرف بازار را تثبيت مي كند و از طرف ديگر تامين كننده حقوق اجتماعي در خارج از محدوده بازار است .

 پس براي سويال دموكراتها ، نا ايمني از گزارش ذاتي سرمايه داري براي برنده شدن كامل – دست اندازي ببر چيزها سر چشمه ميگيرد ، گرايشي كه همه را نابود مي كند مگر آنكه از طريق قشر بندي هاي سياسي كه ضمانت كننده ي نمايي ان دولت دموكراتيك خنثي مي شود . بر عكس در جامعه اي كه خير عمومي و آزادي فردي توازن باشد يعني براي بخش عمومي نقشي نيرومند فراهم باشد ، يعني بيمه اجتماعي مقامي برتر از بيمه خصوصي داشته باشد و تمايز بين اقتصاد و فرهنگ كمتر از وجودي پنداشتن محافظه كاران مدرن باشد ايمني در حال مداوم است با اين جزييات سنت سوسيال دموكراسي از دول خود اين سنت در معرض حمله قرار گرفته است .

سوسيال دموكراسي (NDS) ، چون دولت رفاه كينزي تا فراخناي امكانات خود رفته پس دخالت اقتصادي از تقاضا به عرضه و دخالت رفاهي از حقوق متصل به به تكاليف           معطوف شود . بر همين پايه برخي از وجوه محافظه كارانه چون استقلال پذيرفته شده است . اما به جاي آنكه اين پذيرش به معناي ترك مساعدتهاي دولت يا تامين اعتبارات در قالب پدر مابي جديد باشد مفهومي از ” توانا سازي ” از طريق دولت مطرح شده است . به اين معنا كه مردم را بايد قادر ساخت تا مهارتهاي خود را با اقتصاد جديد و جهاني محور همساز كنند .

گفتمان خطرها :

اصطلاحي كه به مثابه بديلي براي دو گانگي هاي متفاوت مثل ماترياليست/ايده آليست ، سوژه/  ابژه به كار مي رود عبارت گفتمان است در حوزه خطر و نا ايمني اين نوع رهيافت را وان لون تيبن كرده است .

 رديابي و امنيت به مثابه منشا و خاستگاه ، نه فقط غير ممكن ، بلكه غير لازم است . اين رديابي في نفسه نوعي جعل واقعيت است . در جامعه خطر پذير آنچه ما داريم كلا اثرهاي واقعيت است كه به اندازه ي كافي واقعي از .

بنابراين گرچه مي توانيم از واقعيت خطرها صحبت كنيم ، همواره بايد به ياد داشته باشيم كه واقعيت خود ، يك گفتمان اجتماعي است و و ضعيتي مقدم بر جامعه يا مستقل از آن نيست قدرت اين استقلال از اين انديشه سرچشمه مي گيرد كه هيچ چيزي نمي تواند از تماس اجتماع بر كنار باشد . حتي بارزترين خطراتي كه ظاهرا به نظر ميرسد از مكاني خارج از جامعه مي آيد مثل زلزله ها بسته به ميزان تطببيق اجتماعات انساني به آنها خطرناك يا بي خطرند !

طبيعت تابع روندهايي است موجد اثراتي خارق العاده اند اما اين كه آيا اين اثرات خطرناكند يا نه بستگي دارد به اقدامات جمعي ما و دريافتي كه از خود به عنوان موجوداتي اجتماعي داريم .

نظام زيستي به سبب چندين قرن فعاليت صنعتي ما ديگر در وضعي خالص واقع نيست برخي تا آنجا مي روند كه بگويند طبيعت ديگر وجود ندارد و اين يك سازه فرهنگي است كه درست در لحظه ناپديد شدن طبيعت كشف شده است .

برای دسترسی به خلاصه کتاب، خلاصه نظریه رفاه جدید را باز کنید.

خروج از نسخه موبایل