تابستان شد و باز هم “فرهنگ مصرف آب”!

محمدرضا تهمک

Unwater1

آدرس غلط دادن و فرافکنی مسائل کشور و جابجایی واقعیت ها (تبدیل کردن مسأله حداقلی به مسأله حداکثری و برعکس) از وظایف دستگاه فرهنگی و رسانه ای سیستم های ایدئولوژیک است. چندسالی است رویکرد فرهنگ گرا/زده که در آکادمی و میان برخی روشنفکران و رسانه های عمومی جا باز کرده و غالباً با سیستم سیاسی کشور همدست و هم منفعت است تلاش می کند از دولت (state) سلب مسئولیت کند. نگرش فرهنگ گرا/زده – و نه نگرش فرهنگی که یکی از عوامل را فرهنگ می داند – ریشه همه مسائل جامعه را به فرهنگ یا تاریخ فرهنگی جامعه ربط می دهد، کلاف سر درگمی می سازد که نهایتاً مردم و فرهنگ شان مقصرند.

یکی از این تبلیغات مربوط به بحران آب و فرهنگ مصرف آب توسط شهروندان است. این موضوعی ساده است که بیش از ۹۰ درصد مصرف آب ایران در بخش کشاورزی و دامداری و تنها کمتر از ۱۰ درصد آن مربوط به بخش مصارف خانگی (اعم از شهری و روستایی) و صنعتی است. حدود ۳۰ درصد از آب بخش کشاورزی (نزدیک به ۳ برابر کل مصارف خانگی) به دلیل روشهای نادرست انتقال آب تا زمین و نگهداری و آبیاری اراضی هدر می رود. و اینها همه به خاطر مدیریت نادرست منابع آبی کشور است. گرمایش جهانی و پیامدهای آن چون به هم خوردن چرخه بارش ها و … درست است و غیرقابل چشم پوشی، اما نباید فراموش کرد که میزان آب و بارش که در طبیعت ثابت است. آنچه مسأله ساز می شود نوع مواجهه با منابع آبی و مدیریت آب است؛ سیستم مدیریتی بی کفایتی که در معنای تخصصی کلمه، عزمی برای اداره سرزمین ندارد.

هر روز اخبار متفاوتی راجع به بهره برداری نامناسب از منابع آب سطحی و زیرزمینی و پیامدهای آن همچون خشکیدن یا کم آبی قناتها و رودهایی چون زاینده رود و دشت های کشور منتشر می شود. اکنون از میان ۶۱۲ دشت وسیع کشور حدود ۶۵ درصد آنها با مشکل کم آبی مواجه اند. در همین سال هایی که تمدن کاریزی و پارادایسی ایران این باغچه خاورمیانه درحال خشکیدن بوده است، بیخ گوشمان کشور خشک امارات با مدیریت درست نه تنها کمبود آب کشورش را جبران کرده بلکه اکنون صادرکننده آب شیرین شده است.

در مورد ایران، شاید حیاتی ترین مولفه اثرگذار بهم خوردن شدید نسبت و توزیع جغرافیایی نادرست جمعیت کشور (متمرکز کردن آنها در چند کلانشهر بویژه تهران) و مدیریت نادرست این مسأله و منابع آبی مورد نیاز آنها است. همانطور که در نمودارهای زیر برای دوره ۸۵ ساله ۱۳۰۰ تا ۱۳۸۵ خ مشاهده می شود، با ۷ برابر شدن جمعیت کشور (از ۱۰ میلیون به ۷۰ میلیون) متقابلاً سرانه آب تجدیدشونده کشور نیز به یک هفتم کاهش می یابد (از ۱۳۵۰۰ لیتر به کمتر از ۲۰۰۰ لیتر)! به الطبع، وقتی جمعیت چنین افزایشی یافت هم برای مصارف میوه و سبزیجات و محصولات دامی این جمعیت و هم برای اشتغال در روستاها و شهرهای کوچک و حواشی شهرهای بزرگ باید کشاورزی و دامداری گسترش یابد، و برای چنین جمعیتی نیازمند برداشت منابع آبی خارج از توان بازیابی و بهم خوردن پایداری آنها است. همچنین است در مورد ساخت وساز مسکن و شهرسازی و … (مانند ایجاد پارکها و …) برای این جمعیت انبوه. بگذریم از روشهای نادرست برداشت آب و … و این که در خود ایجاد پارکها و فضای سبز نیز اقتصاد سیاسی شرکتهای طراحی و نگهداری آنها که دارای رانت اند نیز در تداوم مواردی چون کشت چمن که آب زیادی می طلبد – و اکنون در برخی کشورهای پرآب اروپا هم کاهش یافته یا متوقف شده – مؤثر است.

از وبسایت پژوهشکده تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظام

بر این اساس، با آنکه نیک می دانیم در وضعیت شکننده محیطی ایران قطعاً باید در مصارف آب خانگی نیز مراقب بود، اما مسأله اصلی آب در ایران نه از مدیریت در سطح خرد بلکه آنچه مسأله را به بحران تبدیل کرده است مدیریت ناکارآمد سطح کلان کشور است، که مثل دیگر عرصه ها که از جامعه عقب مانده ناکارآمدی اش در این زمینه را نیز نشان داده است. اما دستگاه تبلیغاتی آن مادام با بی شرمی – که یکی از سرمایه هایشان نیز همین بی شرمی شان است – همه چیز را به گردن فرهنگ جامعه و رعایت نکردن مردم می اندازد. سیستم بی کفایتی که بارها دیده ایم نه تنها توان مدیریت بحران ها را ندارد بلکه خود این سیستم مدیریتی برای این تمدن چندهزارساله  به یک بحران تبدیل شده است و مایه آبروریزی.

خروج از نسخه موبایل