آزادی

liberty

libertty

آزادی در عام‌ترین معنا، حالت فراغت و رهایی و اختیار بدون هیچ گونه قید و بندی می‌باشد. یعنی منقاد کسی نبودن، گرفتار و دربند نبودن و باری بر دوش نداشتن. گروهی گفته‌اند: آزادی، وجود شرایط یا فرصت‌هایی است که برای رشد استعدادهای آدمی ضرورت دارد. هابز معتقد است آزاده کسی است که در دست یازیدن به کارهایی که توانایی و فهم انجام دادن آن‌ها را دارد، چیزی مانعش نباشد تا کاری را که می‌خواهد انجام دهد. لذا در تفاوت میان شهروندان آزاد و بردگان می‌گوید:

«انسان آزاد فقط به دولت خدمت می‌کند، ولی بردگان علاوه بر آن، در خدمت یک شهروند هم هستند».

هگل معتقد است آزادی به معنای مثبت یعنی سرور و فرمانروای خویش بودن؛ و بر معنای منفی، بنده و فرمانبردار کس دیگری نبودن و با یکدیگر فرق نداشتن است. وی می‌گوید:

«آزادی، توانایی انجام چیزی است که ما به خواست خود می‌خواهیم انجام دهیم و البته در اجتماعی محقّق می‌شود که در آن، آن‌چه قانون و رسم تجویز می‌نماید، با آن‌چه وجدان فردی حکم می‌کند هماهنگ و موافق باشد».

وُلتر می‌گوید:

«آزادی آن است که به جز قانون از چیزی پیروی نشود و همه باید در برابر قانون مساوی باشند».

بنابراین می‌توان گفت «آزادی» عبارت است از: رهایی و عدم اسارت و نداشتن قید و بند در حدود قانون و عدم تخطّی و تجاوز به حقوق دیگران، به عبارت دیگر آزادی یعنی این‌که شخص بتواند با توجّه به قوانین و مقررات به حق کسی تجاوز ننماید و مانع آزادی دیگران نشود، هرگونه که میل اوست و می‌خواهد زندگی نماید.

آزادی را نباید با بی‌بند و باری، لاقیدی، هرج و مرج و عنان گسیختگی یکی دانست؛ به این معنی که هر کس مجاز نیست آن‌چه را که می‌خواهد به دست آورد یا هر آن‌چه می‌خواهد انجام بدهد، بلکه باید در چارچوب قانون بوده و باعث لطمه‌ به منافع یا سلب آزادی از دیگران نگردد. لذا این که آزادی یک معنای هیجانی، پسندیده و نیرومند دارد، فی‌ نفسه همیشه چیز خوبی نیست؛ و بسته به این است که فرد در انجام چه کاری آزاد باشد چون آزادی خود یک ارزش است و باید برای ارزش و خواست‌های دیگر نیز هم چون برابری، عدالت یا امنیت، راه باز کند. بنابراین قانون ضرورتاً دشمن آزادی کسی نیست، بلکه رعایت مقررات و قوانین که نحوه ارتباط شخص با جامعه و افراد آن را تعیین می‌کند از جمله واجبات است. چرا که مفهوم آزادی متعالی و سازنده، امر نظم و انتظام مستتر است و آزادی بدون انتظام درونی و برونی، نوعی هرج و مرج است، که این با ذات و آثار آن مغایر است.

نکته‌ دیگر در مورد آزادی، این است که آزادی انسان با پدیده‌ها و امور اجتماعی ارتباط نزدیکی دارد و چون این امور در جریان زمان و جامعه‌های مختلف، شکل‌ها و محتواهای متفاوت دارند، لذا آزادی نیز از حیث ماهیّت و کیفیّت، انواع و ارزش‌های متفاوت پیدا می‌کند؛ و چون در طبیعت، محیط زیست و امور تن و روان و جامعه، آزادی مطلق وجود ندارد، آزادی نسبی بوده و وجود حدّ و مرز و قلمرو مطلوب و سنجیده برای آن قابل توجیه می‌باشد و اصلاً در بستر آزادی مطلوب و نسبی است که مشارکت حسّی، فکری و عملی افراد جامعه با مؤسسات و سازمان‌های اجتماعی پیوند خورده و فراهم می‌آید.

مهم‌ترین آزادی‌هایی که در اعلامیه حقوق بشر روی آن تاکید شده آزادی عقیده و مذهب، آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی اجتماعات و آزادی مسافرت است. این آزادی‌ها در اصول عقاید احزاب سیاسی و برنامه ها و هدف های مورد ادعای اکثریت قریب به اتفاق دولت‌ها گنجانده شده و کشورهای عضو سازمان ملل متحد نیز با تصویب اعلامیه حقوق بشر آن را پذ یرفته اند، ولی بر اساس آخرین بررسی‌ها که از طرف سازمان های بین المللی به عمل آمده است، بیش از یک صد کشور عضو سازمان ملل متحد عملاً این اصول را مراعات نمی کنند.

خروج از نسخه موبایل