از منظر کشمکش های نسل ها با جامعه، ورود به عاملیت و تشخص یابی شان، یک دسته بندی عینی و مشهود وجود دارد که می توان آن را از دهه پنجاه تا کنون به چهار دسته تقسیم کرد. البته این چهار دسته تقسیم بندی کاملی ندارد، می توان آن را به صورت گروه هایی تصور کرد که ابتدای آن از یک دهه ی خاص شروع می شود، اما امتداد آن می تواند تا امروز و نسل دیگری که اینک در راه است، وجود داشته باشد.
“نسل حاکم-محکوم”
دسته اول، نسل محکوم/حاکم است که تاریخ آن از زندان های دهه ی پنجاه شروع می شود، نسلی که به زندان می رود، ارتباطات بین الملل دارد، انقلاب می کند و می تواند در اوج جوانی، سیاست ورزی کند. این نسل از همان زمان، تا امروز حاکم است و وجود و ذهنیت خود را از همان زمان بر جامعه ی ایرانی حاکم کرده است، هر چند ممکن است تعارضاتی در بین خود داشته و به دوگانگی حاکم/محکوم تداوم بخشیده است. این اوج قدرت نمایی و تشخص نسلی است که می تواند دچار دوگانگی و تعارض در مالکیت جامعه باشد. لذا در پیش روی خود جنگ و حماسه را می بیند، آن را نفی نمی کند و برای حفظ کشوری که مدیریتش را به دست گرفته است، با آن دست به گریبان می شود. هنگام عقد صلح، بسیاری از آنان، هنوز حسرت شهادت دارند.
“نسل سوخته”
دهه هفتاد همراه بود با ظهور نسل دیگری که مسائلش به جای محکومیت و انقلاب، شامل تعاریفی چون جرم و کج روی می شد. این نسل، مشکلات تودرتویی چون مجازات های عاشقانه، نیازمندی های شدید و … دارد، که آن ها را مرحوم ملاقلی پور در روایتهایی از «نسل سوخته» بیان کرده است. نسل سوخته، نسلی است که به جای توجه به آن در برهه های جنگ و سازندگی، در عدم توجه به پیوست های اجتماعی و روابط انسانی، به صورت ناگهانی و عجیبی ظهور می کند. حال این مشکلات در پس خود، نشان از غلفت از نسلی دارد که لازم بوده بیشتر به او توجه شود. این نسل اغلب به عنوان مرید یا مقلد نسل قبل اغلب در خدمت او بوده، مشکلاتش ناشی از نادیده گرفتن وضعیت وجودی اش از سوی خود و جامعه بود که به مرور شروع به پدیدارشدن نمود.
“نسل متولد ماه مهر”
اما نسل دیگری که در همان زمان با «متولد ماه مهر» می شود دید، به تدریج پیدا می شود. عشق های خطرناک، اشتغال و سیاست به تدریج خواست جوانان می شود. اما آن ها بار دیگر با مقاومت روبرو می شوند. به همین دلیل آن ها برای واکنش های بیشتری مجبور هستند به رفتار متفاوتی از رفتاری که نسل قبل تر به صورت مریدان و مطیعان نسل پیشین نشان می دادند. آن ها با سوادترند و در خصوص خودشان نگرش بازاندیشانه ای دارند. به همین جهت ابراز وجود می کنند، تجمع و اعتراض می کنند و گاه تا پرخاش هم پیش می روند. اینها در موسیقی، روابط اجتماعی و کنش سیاسی شان هم مشهود است که مسیر دوم خرداد سعی کرد این گروه را نمایندگی کند. نسل سوم انقلاب اسلامی، نسلی هستند که اگرچه رفتارهای به ظاهر تند و خشنی دارند، اما این رفتارها نشان از سرزندگی، نقادی و نشاط آن ها می دهد.
“نسل مثلن من هم …”
اما این جرم های نادیده گرفته شده، نقدهای ناشنیده و اتفاقات بسیاری که بر سر نسلهای پیشین رخ داده است، موجب می شود، نسل جدیدتر، در بستری از نفی و طرد شروع به رشد کند. اما نسل جدیدتر، در مواجهه با این وضعیت، رفتار متفاوتی دارد. زندگی را جدی نمی گیرد، یأس می ورزد، قهر می کند. نسل «مثلاً من هم»، در تقابل با این که متهم «خس و خاشاک» نامیده شدن است، در مورد خودش جک می گوید، شوخی می کند و نصیحت های بزرگترها را مسخره می کند و دیگر از بازاندیشی و اعتراض هم خبری نیست. رفتاری که از انقلاب، ارادت و نقادی شروع شده است، با عدم تعامل نهادهای سیاسی با این نسل، اینک به بی تفاوتی و ناچارگی می انجامد. از این رو روز به روز خودکشی، قهر و کمدی بیشتر می شود و حالت خیابانی هم به خود می گیرد.
“نسل گوشی لمسی”
آیا نسل های جدیدی که به وجود می آیند، باید خود به تعین و اظهار وجود بپردازند، آن هم با محدودیت و طرد، یا این که با وضعیتی که اینک برای آن ها وجود دارد، آیا نادیده انگاشتن نسل ممکن است؟ نسل جدید، نسلی است که در بطن سرمایه مدنی رشد کرده است، نسلی که سرمایه ای بیش از سواد، روابط اجتماعی و … دارد. آن ها روابط اجتماعی دوستانه ای را با هم خلق کرده اند و می توانند قدرت و همبستگی بالایی برای کشور به ارمغان بیاورند. اما نسل حاکمان پنج دهه ی قبل که برای آن ها خویشتن و رابطه ی اجتماعی تابو بود، بر آن ها سیطره دارند و هنوز ذهن آن ها با ممنوعیت روابط اجتماعی درگیر است. با این حال نسل جدید، با انگشت های خود، دیگری را در گوشی خود حس می کند و این همبستگی اگر در همراهی با نسلهای پیشین شکل نگیرد، ممکن است به مانند اعتراض یا کمدی نسلهای پیشین راه رویارویی و شکاف را برگزیند.۰