شهروندی در زمانه‌ی عسرت*

Arab Spring Revolutions In Progress

ناجنبش و نظامیان در خاورمیانه

امروز با تحریف برآخت[ابژه]‌‌های تاریخ‌نگاری اکنون با متن‌های تفلسف‌ورزانه مکانیسم قدرت برآمده ‌از «جنگ جنگ تا پیروزی» پنهان شده است. این امر باعث تحریف بحث «شهروندی» در ایران شده است. چون درکی از تفاوت‌های میان برآخت «رعیت»، «مردم» و «امت» وجود نداشته است. «رعیت» از مکانیسم قدرت «حکومت‌مند» متبلور می‌شود. «وضعیت اضطراری» قحطی، خشک‌سالی و وبا بر بدن دهقان یا ایلاتی حاکم بود؛ اما ضایعه‌ی ‌فرهنگی جنگ ‌جهانی اول باعث تولد مکانیسم قدرت «انضباطی» شد. ایلات تخت‌قاپو و قومیت‌ها سرکوب و زبان‌های محلی قدغن شدند، پس «مردم» برآمدند که باید در راه زبان فارسی، دولت ملت ایران و شاهنشاه 2500 ساله جان‌فشانی کنند؛ اما «جنگ تحمیلی» مکانیسم قدرت «امنیتی» را متولد ساخت. ارزاق، تحصیل، عشق، سلامت و تفریح ایرانیان سهمیه‌بندی شد. اقشار فرودست شهری به‌عنوان یک دسته‌ از «شهروندان» امروزی حاصل تطورات تاریخ مذکور است. با وجود اینکه «فقر» بر بدن رعیت قجر «شورش نان» را پدید می‌آورد. ولی فردوستان شهری امروز ایران حاصل «نوسازی» برق‌آسا و جنون‌آمیز است. برنامه‌ای که در تمام‌های شهرهای ایران حاشیه‌نشینی به ارمغان آورد[1] و[2] و[3] و[4]. حال در چنین زمانه‌ی عسرت فرودستان شهری چگونه زیست می‌کنند.

باران سیل‌آسای و جنون‌آمیز تهران را فرا گرفته بود. هفته پایانی سال 1397 بود و منتظر آمدن دست‌فروشان بودم؛ اما به خاطر ممانعت سد معبر شهرداری تا سه روز آخر سال دست‌فروشان نتوانستند بساط کنند. این وضعیت با برگزاری نمایشگاه بهاره شهرداری مقارن بود. این تقارن تصادفی نبود. بلکه درآمدزایی علت ممانعت شهرداری از کسب دست‌فروشان بود. اجاره‌ی غرفه‌های نمایشگاه گران‌تر از اجاره‌ای معابر عمومی توسط دست‌فروشان بود. این در کنار دعواها و منازعات در مورد اینکه دست‌فروشان باید در شهر باشند، ذهنم را مشغول کرده بود. چرا حضور دست‌فروشان در شهر، دعوایی حقوقی و قضایی جدی در شهر تهران ایجاد کرده است؟ شاید برای شکافتن علل این منازعات در زندگی تهی‌دستان شهری، باید به بحث ارتباط دولت و مردم در خاورمیانه و نسبت نظامیان با ناجنبش‌ها بالأخص در دیدگاه بیات بپردازیم.

آلکسي دو توکويل: «خطرناک‌ترین زمان برای يک حکومت بد وقتي است که اصلاح خود را آغاز می‌کند.»[5].

محققان علوم سیاسی، مطالعات منطقه‌ای و جامعه‌شناسان سیاسی عامدانه یا سهواً دولت را توهم گونه یکپارچه فرض می‌کنند. این جریان به قدمت مطالعه‌ی جامعه‌شناسی جنبش‌های اجتماعی و مباحث مرتبطِ آن در جامعه‌شناسی سیاسی است. برای روشن ساختن این امر به سراغ متأخرترین متفکر در این حوزه یعنی آصف بیات با تأمل بر مفاهیم ناجنبش، با تأکید بر کتاب زندگيِ همچون سیاست (چگونه مردم عادی خاورمیانه را تغيير مي‌دهند) خواهیم رفت. در این رهگذر به‌طور کوتاه و فشرده به شرح آرای بیات در مورد شکل‌گیری و تکوین جنبش‌های اجتماعی در خاورمیانه خواهیم پرداخت. سپس به نقد نگرش وی در فهم جنبش‌های معاصر جهان عرب دست خواهیم زد. امید است که به فهمی جدیدی از روابط دولت و مردم در خاورمیانه نائل آییم.

ناجنبش‌هاي اجتماعی چیستند؟

در مجموع، ناجنبش‌ها به كنش‌هاي جمعي فعالان غیر جمعی گفته می‌شود؛ آن‌ها برآیند «ناجنبش‌هاي اجتماعی» رفتارهای يكسانِ تعداد كثيري از مردم عادی‌اند كه كنش‌هاي پراكنده اما یکسانشان تغييرات اجتماعي گسترده‌ای را به وجود می‌آورد؛ حتي اگر اين رفتارها تابع هيچ ايدئولوژي يا رهبري و سازمان‌دهی مشخص نباشند. واژه‌ی جنبش دال بر اين است كه ناجنبش‌های اجتماعی با جنبش‌های اجتماعی دارای اشتراکات مهم و چشمگیری هستند، بااین‌حال موجودیت‌های مجزايي به‌حساب می‌آیند.

در خاورمیانه، ناجنبش‌ها نماينده‌ی بسیج میلیون‌ها فرودست، عمدتاً در مناطق فقير شهري، زنان مسلمان و جوانان‌اند. ناجنبش‌های تهيدستانِ شهري كه آن را «پيشروي آرام مردم عادی» نامیده‌ام. دربرگیرنده‌ی روش‌های محتاطانه و طویل‌المدتی است كه فقرا از رهگذر آن‌ها برای بقا می‌جنگند و زندگيِ خود را از طريق برخورد با ثروتمندان و قدرتمندان و به‌طورکلی جامعه بهبود می‌بخشند، نشانه‌ی بسیج طولانی‌مدت، میلیون‌ها انسان و خانواده‌های وا‌نهاده و آواره‌ای است كه تلاش می‌کنند زندگی‌شان ر ا در عمري تلاش جمعي ارتقا بدهند؛ بی‌آنکه اين تلاش‌ها تابع رهبري متمركز، ايدئولوژي، يا سازمان‌دهی زیربنايی چندانی باشد[6]. این نا‌جنبش‌‌ها در نحوه‌ی ارتزاق‌های مهاجران روستایی در شهرهای بزرگ در مشاغل موقت که حول خیابان شکل گرفته تا تصرف غیرقانونی زمین‌های عمومی و حاشیه‌نشینی جریان می‌‌یابند[7]. نا‌جنبش‌‌ها را نمی‌توان مقاومت‌های تکنیکی روزمره دوسرتویی انگاشت. متأسفانه در مورد به‌کارگیری مفهوم مقاومت ملاحظات و دقت کافی صورت گرفته نشده است. باعث خلط‌های مفهومی شده است. ویتز در مقاله‌ای با عنوان زنان و موهای آن‌ها (به دنبال قدرت با واسطه[8]) با اشاره به این موضوع می‌نویسد: «لغت مقاومت با مسامحه تعریف شده و در نتیجه اجازه داده تا برخی صاحب‌نظران آن را تقریباً همه‌جا ببینند و بقیه تقریباً هیچ کجا بقیه تقریباً هیچ کجا نبینند[9]». آصف بیات نیز با الهام از اثر اسکات[10]، دست به تحلیل زندگی روزمره تهی‌دستان شهري می‌زند. او با کاربرد اندیشه اسکات در فضای اجتماعی کلان‌تر، از محیط کار می‌گذرد و از این نظر، تحلیل‌های ارزشمندی در چارچوب عرصه عمومی ارائه می‌دهد.

اسکات معتقد است نافرمانی آشکار تقریباً در هر شرایطی پاسخ سریع‌تر و حادتری نسبت به نافرمانی دارد که ممکن است فراگیر باشد، اما هرگز جرئت مبارزه با تعاریف رسمی سلسله‌مراتب قدرت را ندارد. برای بیشتر طبقات پیرو که به سبب خاطرات تاریخی‌شان، امید کمی به بهبود شرایط دارند، این شکل از مقاومت، تنها راه‌حل است.

در حقیقت کار بیات از معدود کارهایی است که زندگی معمول روزمره را با رویکرد اسکات، مورد واکاوي قرار داده است. او در کتاب «سیاست‌هاي خیابانی»، بر پيشروي آرام گروه‌های تهی‌دست شهري پس از جریان‌های مهاجرت دهه 30 به شهرهای اصلی و تصرف زمین، ایجاد سرپناه و به‌طور موازی، به فعالیت‌های معیشتی موقت در قلمرو کار پرداخته است[11]. پس فهم مفهوم ناجنبش در گرو فهم دیدگاه اسکات به مقاومت است. او [اسکات] معتقد است نافرمانی آشکار تقریباً در هر شرایطی پاسخ سریع‌تر و حادتری نسبت به نافرمانی دارد که ممکن است فراگیر باشد، اما هرگز جرئت مبارزه با تعاریف رسمی سلسله‌مراتب قدرت را ندارد. برای بیشتر طبقات پیرو که به سبب خاطرات تاریخی‌شان، امید کمی به بهبود شرایط دارند، این شکل از مقاومت، تنها راه‌حل است. با این همه آنچه در این شرایط سخت و دست‌وپا گیر[12] نمادین محقق می‌شود، استقامت و نوآوری است. در این حالت، مقاومت، یا در بیان اسکات[13]، «سلاح‌های معمولی گروه‌های نسبتاً فاقد قدرت» اشکال متعددی می‌یابد «کشیدن پا روي زمین (کش کش کردن)، کتمان و پنهان‌کاری، بیان اطلاعات ساختگی، دله دزدی، غفلت متظاهرانه، نسبت دروغ دادن به سایرین (تهمت زدن به دیگران)، آتش زدن، خرابکاري و از این قبیل. این‌ها نیازمند دست کم هماهنگی و برنامه‌ریزی هستند؛ اغلب نشانگر شکلی از کمک به خود فردی[14] است؛ آن‌ها نوعاً از هرگونه مواجهه مستقیم سمبلیک با حاکمیت و یا هنجارهای حاکم اجتناب می‌کنند»[15].

حال با این مقدمه، نا‌جنبش چگونه می‌تواند به یک جنبش تمام‌عیار بدل گردند؟ پاسخ این سؤال را آصف بیات در مقاله‌‌اش با عنوان «انقلاب در زمان بد[16]» که به تشریح دادگاهش در مورد جریان آزادی‌خواهانه‌ی جدیدی به نام پسااسلام‌گرایی پرداخته، می‌توان یافت.

گروه مارکسیست-لنینیست فدائیان خلق و گروه «مارکسیست‌های مسلمان» مجاهدین خلق، نقشی چشمگیر در رادیکال کردن اپوزیسیون علیه دیکتاتوری شاه ایفا نمودند. مهم‌تر از آن، شاید نظریه‌پرداز نامدار، علی شریعتی بود که به‌عنوان دانشجوی جرج گورویچ، چپ‌گرای فرانسوی، با شور و حرارت در مورد «انقلاب» با آمیزه‌ای از اصطلاحات مارکسیستی و مذهبی سخن می‌گفت و خواستار یک «جامعه الاهی بی‌طبقه» بود[17]؛ بنابراین، مفهوم انقلاب مفهومی اساسی برای مبارزان اسلام‌گرا، هم در شکل سُنّی و هم در شکل شیعه، بود. این سنت همواره در تقابل آشکار با اسلام‌گرایان انتخابات-محور[18] از قبیل اخوان‌المسلمین قرار داشت که رؤیای ایجاد حمایت اجتماعیِ کارآمدی در سر داشتند تا دولت را از طریق ابزارهای صلح‌آمیز به دست گیرند[19].

اواخر دهه 90 و ابتدای دهه 2000 میلادی، شاهد ظهور چیزی بود که آن را جریانات پسا-اسلام‌گرایی نامیده‌ام. این جریانات هم چنان مذهبی هستند، نه سکولار، اما هدف آنان فراتر رفتن از سیاست‌های اسلامی است به‌واسطه ترویج جامعه‌ای دین‌دار و دولتی سکولار که تا حدود متفاوتی ترکیبی است از دین‌داری و حقوق (مدنی). جریانات پسا-اسلام‌گرایی از قبیل حزب عدالت و توسعه ترکیه[20] و مراکش و حزب النهضه[21] تونس مسیری اصلاح‌گرایانه را به سمت تغییر سیاسی و اجتماعی دنبال می‌کنند؛ این جریانات مملو از اصطلاحات دوره پس از جنگ سرد -مثل «جامعه مدنی»، پاسخگویی، عدم خشونت و تدریج‌گرایی هستند[22].

در بسیاری از دیدگاه‌های تحلیل‌گر زمینه‌ها و فرآیندهای انقلاب و جنبش‌های اجتماعی با یک ساختار و بافتار یکپارچه دولت مواجهیم. شاید یک‌پارچه ‌دیدن دولت در خاورمیانه متأثر از دیدگاه «سیاسی دیدن و سیاسی کردن همه‌چیز[23]» در میان محققان حوزه جامعه‌شناسی سیاسی دانست. نیکوس پولانزاس به عدم یکپارچگی دولت تأکید داشت. دی مارکو در مورد او می‌نویسد، نهادهای دولتی موجود نباید در آینده از بین رفته، تخریب یا نابود شوند. برعکس، دموکراتیک کردن نهادهای موجود نیازمند دولت فعلی است که همچنان به‌عنوان یک «واحد عملیاتی» عمل می‌کند. او بعداً اضافه می‌کند که این موضوع امکان‌پذیر است؛ چراکه دولت نه «یکپارچه» است، نه یک ابزار است و نه قلعه‌ای برای تصرف از بیرون[24]. با توجه به چگونگی نضج روابط دولت و مردم در تاریخ ایران معاصر، نمی‌توان تحلیل یکپارچه دولت آن هم در مقیاس خاورمیانه را طبیعی انگاشت. بیات هم در تبیین ساخت دولت، نیروهای مسلح را فقط ابزار سرکوب می‌انگارند؛ اما در تاریخ خاورمیانه نمی‌توان نیروهای مسلح را با دولت یکپارچه دانست. حتی می‌توان از روی کار آمدن نظامیان ضد غرب‌گرایی که با کودتا یا جنبش‌های مردمی در خاورمیانه شاهد مثال آورد. در ایران هم از نقش نظامیان را در ترورهای ناموفق شاه، پیروزی انقلاب اسلامی، سیاست‌های دوران دفاع مقدس و سازندگی نمی‌توان نادیده گرفت.

نظامیان در کشورهای جهان سوم نقش تعیین‌کننده‌ای در تحولات سیاسی و اجتماعی بازی می‌کنند، همان‌طور که برخی اندیشمندان بدین گونه تسریع می‌کنند؛ اريك نورد لينگر معتقد است نظاميان با استفاده از قدرت نظامى خود در ثبات سياسى جامعه مؤثر هستند. از ديدگاه وى نظاميان تنها بدين خاطر خواستار تغييرات اقتصادى و اجتماعى هستند تا بهتر بتوانند به منافع اجتماعى خود جامه عمل بپوشانند. وي معتقد است كه احتمال دخالت نظاميان در سياست با كاهش مشروعيت نظام سياسى افزايش پيدا مي‌كند؛ از نظر او مهم‌ترين عامل وقوع كودتاهاى نظامى‌، تغييرات در مشروعيت است كه اين مي‌تواند بر نقش سياسى نيروهاى مسلح اثر بگذارد.

اريك نورد لينگر معتقد است كه احتمال دخالت نظاميان در سياست با كاهش مشروعيت نظام سياسى افزايش پيدا مي‌كند؛ از نظر او مهم‌ترين عامل وقوع كودتاهاى نظامى‌، تغييرات در مشروعيت است كه اين مي‌تواند بر نقش سياسى نيروهاى مسلح اثر بگذارد.

لوسين پاي نيز فعاليت نظاميان را در به وجود آوردن سازمان‌هاي نظامي ‌و شبه‌نظامي‌ و کوشش آن‌ها در تحکيم اين سازمان‌ها، موفق‌ترين و مؤثرترین نهادي ارزيابي مي‌کند که قادر به پايان بخشيدن عقب‌ماندگي جامعه است. از ديدگاه وي برخلاف دولت‌هاي غربي، در جوامع درحال‌توسعه تنها با تصميماتي که از بالا يعني تصميماتي که توسط صاحبان قدرت و سازمان‌هاي دولتي انجام مي‌شود، انتظار توسعه و پيشرفت است در نتيجه نظاميان به‌مثابه پیش‌قراولان نوسازي اجتماعي عمل مي‌کنند. درحالی‌که ‌انديشمنداني مانند اوليانسکي و ميرسکي از نظاميان به‌عنوان پيشگامان انقلاب دموکراتيک ملي (راه رشد غير سرمايه‌داري) ياد مي‌کنند و عده‌اي ديگر نيز نظاميان را عامل بازدارنده توسعه ملي مي‌دانند[25].

اسد در کتاب شکل سکولار (مسیحیت، اسلام، مدرنیته)[26] به نقش نظامیان در خاورمیانه معاصر اشاره دارد: پس از فروپاشی دولت عثمانی و استقلال کشورهای عربی، نظامیان دست بالا را یافتند و ارتش در جایگاهی تعیین‌کننده قرار گرفت. این گمان نیز در جامعه پدید آمده بود که با سپرده شدن کارها به نظامیان راه رسیدن به توسعه اقتصادی، کارآمدی سیاسی، پویایی ارزشی و ثبات اجتماعی هموار خواهد شد. به همین دلیل، اقتدارگرایی بوروکراتیک به رهبری نظامیان، با پذیرش پرشور توده‌ها و روشنفکران روبه‌رو شد. به‌این‌ترتیب، «جمال عبدالناصر»، «حافظ الاسد»، «معمر قذافی» و «صدام حسین» به‌صورت قهرمانان ملی در آمدند. هرچند ساختارها و نهادهای مدرن در سرزمین‌های عربی پا گرفت، ولی کسانی که به‌عنوان سازندگان جامعه‌ی نو به میدان آمدند، همچنان در چارچوب‌های ارزشی یک‌سونگر و بسته و گفتگوگریز عمل می‌کردند. نظامیان و فرمانروایان تازه، بر پایه ناسیونالیسم از یک‌سو به دشمنی با غرب برخاستند، زیرا مشروعیتشان یکسره بستگی به مخالفت با استعمارگران سنتی و نو داشت و از سوی دیگر به ستیز خشونت‌بار و خونین با گروه‌ها و ارزش‌هایی که پیش از خروج استعمارگران از مشروعیت و اعتبار برخوردار بود، پرداختند. ویژگی آشکار ناسیونالیسم در آن روزها منفی‌بافی، نرمش‌ناپذیری و اقتدارگرایی بود[27].

نظامیان و فرمانروایان تازه، بر پایه ناسیونالیسم از یک‌سو به دشمنی با غرب برخاستند، زیرا مشروعیتشان یکسره بستگی به مخالفت با استعمارگران سنتی و نو داشت و از سوی دیگر به ستیز خشونت‌بار و خونین با گروه‌ها و ارزش‌هایی که پیش از خروج استعمارگران از مشروعیت و اعتبار برخوردار بود، پرداختند. ویژگی آشکار ناسیونالیسم در آن روزها منفی‌بافی، نرمش‌ناپذیری و اقتدارگرایی بود

ارتش تابع قوانين دموکراتيک نيست بلکه اساساً ارتش براي کشته شدن ساخته مي‌شود. در ارتش جسارت و نه شهامت به وجود مي‌آيد. به اين لحاظ ارتش نبايد وارد حوزه سياست شود. اگرچه در کشورهاي منطقه «ارتش ملي» وجود ندارد اما گاهي ارتش‌هاي ملي همانند ترکيه وارد ميدان مي‌شود تا جامعه را از رؤیاگرايي نجات بخشد. درحالی‌که فضاي خاورميانه آميخته است با رؤیاگرايي. خاورميانه در آينده درگير اين دوران رؤیایی خواهد بود[28]؛ اما با این وجود دیدگاه بیات در تبیین رفتار خرد و هماهنگ مردمان فرودست یک نگاه تازه دانست؛ اما ضعف تحلیل وی در پیروزی کودتای عبدالفتاح سیسی در مقابل بهار عربی و موضع‌گیری احمد قاید صالح برای کنار گشتن عبدالعزیز بوتفلیقه در الجزایر یکی از نشانگان عدم سنجش تأثیر نظامیان در خاورمیانه است[29] و[30] و[31] و[32].

از طرفی فریب «یکپارچه دانستن» دولت ما را از اهمیت «زیست سیاست» دور می‌کند. این امر به یاد برشی از خاطراتم انداخت که به‌عنوان یک مسئول رفاه یک اداره دولتی آن را روایت می‌کنم. «بازدیدی در بهمن‌ماه 95 از آرامش سرای شهرداری در اسلامشهر داشتیم. هیچ‌گاه تصاویرش از ذهنم پاک نمی‌شود. زندانی با دیوارهای بلند که می‌خواست معتادین به‌اصطلاح متجاهر را سامان دهد، اما سالن نگهداری آنان یک انبار بود که در آن تخت‌هایی چیده شده بود. بوی تعفن در آن فضا مانع می‌شد که زیاد آنجا بمانید. از پیر تا جوانی که رنج اعتیاد را بعلاوه از زخم‌های دیگر چون: قطع پا، بیماری‌های تنفسی، چاقوخوردگی و غیره را تحمل می‌کردند. واقعاً بیماران این آرامش سراها می‌توانند به جامعه بازگردند؟ اما این، بخشی از تصاویر دل‌خراشی بود در آن بازدید دیدم؛ مرکز پیشگیری و درمان اعتیادی مستقر در شهرستان رفتم که خانه‌ی کوچکی که بخشی از حیات اتاقک محقر و با سقفی از سازه‌های پلاستیکی که در سرما مهیب غرب تهران به‌سختی می‌توان گرم نگهداری‌اش کرد، برای بهبودیافتگان که به مرحله‌ی متادون درمانی اختصاص داده بودند؛ واقعاً طرد را توأمان با رنج این انسان‌ها را می‌توان حس کرد. همکاران بهزیستی شهرستان ادعا می‌کردند: «در شرایطی روزانه چندین نفر معتاد از سرما در خیابان جان می‌دهند این کمترین کار است که آرامش‌سرا ساخته شود». حال نمی‌دانم این طرد مضاعف نیست که در زندان از آن‌ها نگهداری کنیم[33]؛ اما اعتیاد، جرم و طرد در مقابل پیشروی آرام، شاید سیاست تازه‌ای «زیست سیاست» برای سلامت و بدن خیابان را به یک گورستان عمومی بدل می‌کند. در مناطق حاشیه‌نشین دسترسی آسان و سریع به مواد مخدر خود سؤال بزرگی در ذهن برجا می‌گذارد. انگار «اعتیاد» سیاست تازه‌ای که به نظر در دو اثر مرور شده از آصف بیات به چشم نمی‌خورد. این دولت نیست که اعتیاد را گسترش می‌دهد، بلکه منطق سودای سرمایه است. اگر توهم دولت بزرگ و یکپارچه را رها کنیم، خواهیم دید زیر پوست این شهر چه اتفاقی می‌افتد.

ما هنوز در «وضعیت اضطراری» جنگی هستیم. در این وضعیت به‌راحتی هواپیما سقوط می‌کند، شهر به خاطر ترس جمعی از بیماری همه‌گیر قرق و اینترنت آزاد مسدود می‌شود.

سخن آخر

ما هنوز در «وضعیت اضطراری» جنگی هستیم. در این وضعیت به‌راحتی هواپیما سقوط می‌کند، شهر به خاطر ترس جمعی از بیماری همه‌گیر قرق و اینترنت آزاد مسدود می‌شود. پس برآخت «امت» با «رعیت» فرسنگ‌ها فاصله دارد. پس سرخوشانه تاریخ را بهم گره ‌نزنیم و «وضعیت اضطراری» قحطی، خشک‌سالی و وبا قجر با «وضعیت اضطراری» جنگی پس از انقلاب یکی بدانیم. این اتفاق سرپوشی بر غرامت‌های سه نسل از «وضعیت اضطراری» جنگی که هنوز هم محتمل می‌شویم. این امر فقط به یک جریان‌ تاریخ‌نگاری محدود نیست. تاریخ‌نگاری‌های اجتماعی، فرودستان، شفاهی و فرهنگی از این وضعیت مستثنی نیستند. تقریرات این جریان‌ها در ایران به مطالعه‌ی گروه‌های فرهنگی فرودستی همچون کلیمیان، مسیحیان، زرتشتیان و قومیت‌های داخلی نپرداخته است. چون برآخت مطالعاتی آنان طبقاتی و جنسیتی است. البته سکوت این جریان‌ها به سکوت منابع معرفتی آنان هم بازمی‌گردد. پس این جریان‌ها هنوز به معنای واقعی کلمه بومی نیستند و درگیر ژست‌های روشنفکرمآبانه و مرکز‌محور هستند. به‌راستی از مطالعات محققان چون پرویز پیران، سعید مدنی و غیره می‌توان فهمید قومیت یکی از عوامل نابرابری در شهرهای بزرگ ایران است. ما با ناجنبش‌های فراوان قومیتی مواجهیم. ضمن این‌که تاریخ اجتماعی و فرودستی کور به حقایق اجتماعی فرهنگی ایران با توهم «یک‌پارچه‌ دیدن دولت» از نقش نیروهای نظامی و «زیست سیاست» چشم‌پوشی می‌کند. عامل «زیست سیاست» در خصوصی‌سازی گسترده و رهاسازی رفاهی قابل‌بحث است؛ اما «انسان‌شناسی انتقادی»، «تاریخ محلی» و «مطالعات فرهنگ عامیانه» در این موارد ساکت نماندند. ضرورتی بر بازبینی برآخت‌‌های تاریخ‌نگاری و مطالعات فعلی جامعه‌شناسی عواطف در ایران بیش از بیش احساس می‌شود. چون تلاش‌های محققانی همچون پیتر بروک، جفری سی الگزندر، ران ایورمن و سایر اعضای پاردایم ‌قوی فرهنگی رسیدن به تاریخ فرهنگی انتقادی بوده است. با نگاه گذرا به کتاب ضایعه‌ی فرهنگی (برده‌داری شکلی از هویت آفریقا-آمریکایی‌ها)[34] یا نظریه اجتماعی ضایعه‌ی جمعی[35] یا پیروزی و ضایعه‌ی جمعی[36] یا شغل بدن (آرایش براخت در روایت مدرن)[37] به عمق انتقادهای این محققان را درک‌ خواهید کرد. متأسفانه معاصر بودن مباحث جامعه‌شناسی عواطف در ایران، قرائتی کاریکاتوری از آن در قالب شاخص‌های چون شادکامی و شادی ارائه داده‌شده است. البته ضمن اینکه مطالعات موفق حوزه‌های «انسان‌شناسی انتقادی و فرهنگی»، «تاریخ محلی» و «مطالعات فرهنگ عامیانه» را جدی بخوانیم و بفهمیم. در حقیقت باید بازبینی آسیب‌شناسی و سرمشق‌گیری از محصولات و تحولات فرهنگ ایران‌زمین بکنیم. هنوز راه طولانی برای یک مطالعه‌ی جامعه‌شناختی و تاریخی زمینه‌مند داریم.

 

*یادداشت بازنشر می‌باشد و در سال ۱۳۹۹ نوشته شده‌است.

پانوشت:

[1]. پیران، پ. (پاییز ۱۳۸۴). فقر و جنبش‌های اجتماعی در ایران. فصلنامه رفاه اجتماعی، دوره ۵ (شماره ۱۸).

[2]. پیران، پ. (1368، مرداد و شهریور). توسعه برون زا و شهر مورد ایران. اطلاعات سیاسی – اقتصادی، شماره 30.

[3]. پیران، پ. (مهر 1368). توسعه برون زا و شهر مورد ایران (قسمت دوم). اطلاعات سیاسی – اقتصادی، شماره 31.

[4]. پیران، پ. (اسفند 1366). آلونک نشینی در تهران. اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شماره 17.

[5]. زکریا، ف. (1389، اسفند). ریشه های انقلاب مصر. (م. قوچانی، تدوين) ماهنامه مهرنامه، شماره ی 9، 33-32.

[6]. بيات، آ. (1390). زندگي همچون سياست (چگونه مردم عادي خاورميانه را تغيير ميدهند). تهران، ایران، مترجم:25

[7]. همان

[8]. رجوع شود به

Weitz، R. (2001، October 1). Women and Their Hair: Seeking Power Through. Gender و Society، 669.

[9]. سادات شفیعی، س. (1393، بهار). سیري در رویکردهاي نظري متاخر به مقاومت. فصلنامه علوم اجتماعی، شماره 64(21):144

[10]. James C. Scott (born December 2، 1936) is an American political scientist and anthropologist. Refer to https://politicalscience.yale.edu/people/james-scott

[11]. همان:70-169

[12]. اسکات از واژه کت بند یا لباس مخصوص دیوانگان استفاده می کند (کنایه از شرایط دشوار). همان:164

[13]. Scott، J. C. (2002). In Every Day Resistance in Cultural Resistance Readerby Duncombe (p. 90). London، UK: Verso.

[14]. Individual self help

[15]. همان:164

[16]. Revolution in Bad Times

[17]. Asif Bayt، ‘Shariati and Marx: A Critique of an “Islamic” Critique of Marxism’، Alif: Journal of Comparative Poetics، no. 10، 1990.

[18]. Electoral Islamists

[19]. به طور قابل توجهی القاعده، ستیزه جوترین و خشن ترین گروه جهادی، ذاتاً غیر-انقلابی باقی مانده است، آن هم به خاطر شکل چندملیتی و اهداف گوناگون از قبیل «نجات اسلام» یا «مبارزه با غرب» و ایده جهاد به مثابه غایتی فی نفسه. بنگرید به

Faisal Devji، Landscapes of Jihad، Ithaca 2005.

[20]. به ترکی:AKP یا Adalet ve Kalkınma Partisi

[21]. Nahda

[22]. Asef، B. (2013، March و April). Revolution in bad time. New left review، 80: 57.

[23]. Pan-politicism

[24]. دی‌مارکو، ج. (۱۳۹۶، دی ۲۳). نیکوس پولانزاس و نقش دولت. (ح. یوسفی، تدوين كننده و مجله مطالعات مارکسیستی، شماره ١١۴) بازیابی از میدان:

https://meidaan.com/archive/46503?doing_wp_cron=1552548200.9193611145019531250000

[25]. بخشی، ا. (1390). سرهنگ مستبد (ايدئولوژی و نظامي‌گري در ليبي). ماهنامه مهرنامه، شماره ۱۲، 112.

[26]. Asad، T. (2003). In The Formation of the Secular(Christianity، Islam، Modernity) (p. 13). Stanford، CA: Stanford University Press.

[27]. مقصودی، م و حیدری، ش. (1392، تابستان). بررسی وجوه تشابه و تفاوت جنبش های عربی در کشورهای خاورمیانه. فصلنامه ره نامه سیاستگذاری، سال دوم (شماره دوم)، 56-7.

[28]. سيف‌زاده، س. (۱۳۹۰، خرداد). چهار قُل آسیایی: کنکاشی درباره نقش ارتش در سیاست خاورمیانه‌ای. ماهنامه مهرنامه، شماره ۱۲، 100.

[29]. یورونیوز. (۲۰۱۹، 4 1). رئیس ستاد کل ارتش الجزایرخواستار اعلام ناتوانی بوتفلیقه در انجام وظایفش شد. بازیابی از یورونیوز: https://fa.euronews.com/2019/03/26/algerian-army-chief-asks-for-the-presidency-to-be-vacated

[30]. یورونیوز. (2019، 4 1). بیانیه ریاست جمهوری الجزایر: بوتفلیقه قبل از ۲۸ آوریل استعفاء می‌دهد. بازیابی از یورونیوز:

 https://fa.euronews.com/2019/04/01/algerian-president-bouteflika-to-resign-before-april-28?fromBreakingNews=1

[31]. یورونیوز. (۲۰۱۹، 3 28). چه کسانی مهره‌های کلیدی در عرصۀ قدرت الجزایر هستند؟ بازیابی از یورونیوز:

https://fa.euronews.com/2019/03/28/power-brokers-bouteflika-ahmed-gaed-ali-haddad-general-union-workers-national-rally

[32]. یورونیوز. (2019، 4 1). بوتفلیقه اعضای دولت جدید الجزایر را منصوب کر. بازیابی از یورونیوز:

https://fa.euronews.com/2019/04/01/algeria-bouteflika-appoints-new-govt-8-former-members-remained

[33]. خانمحمدی، ع. (1395، اسفند 28). رنج حاشيه نشيني (نگاهی به شهرستان بهارستان-استان تهران). بازیابی از ویژه نامه نوروز 1396 و یازدهمین سالگرد تأسیس موسسه انسان شناسی و فرهنگ:

www.academia.edu/32239370

[34]. Cultural Trauma(Slavery and the Formation of African-American Identity)

[35]. Trauma(A Social Theory)

[36]. Triumph and Trauma

[37]. Body Work(Objects of Desire in Modern Narrative)

خروج از نسخه موبایل