ناجنبش و نظامیان در خاورمیانه
امروز با تحریف برآخت[ابژه]های تاریخنگاری اکنون با متنهای تفلسفورزانه مکانیسم قدرت برآمده از «جنگ جنگ تا پیروزی» پنهان شده است. این امر باعث تحریف بحث «شهروندی» در ایران شده است. چون درکی از تفاوتهای میان برآخت «رعیت»، «مردم» و «امت» وجود نداشته است. «رعیت» از مکانیسم قدرت «حکومتمند» متبلور میشود. «وضعیت اضطراری» قحطی، خشکسالی و وبا بر بدن دهقان یا ایلاتی حاکم بود؛ اما ضایعهی فرهنگی جنگ جهانی اول باعث تولد مکانیسم قدرت «انضباطی» شد. ایلات تختقاپو و قومیتها سرکوب و زبانهای محلی قدغن شدند، پس «مردم» برآمدند که باید در راه زبان فارسی، دولت ملت ایران و شاهنشاه ۲۵۰۰ ساله جانفشانی کنند؛ اما «جنگ تحمیلی» مکانیسم قدرت «امنیتی» را متولد ساخت. ارزاق، تحصیل، عشق، سلامت و تفریح ایرانیان سهمیهبندی شد. اقشار فرودست شهری بهعنوان یک دسته از «شهروندان» امروزی حاصل تطورات تاریخ مذکور است. با وجود اینکه «فقر» بر بدن رعیت قجر «شورش نان» را پدید میآورد. ولی فردوستان شهری امروز ایران حاصل «نوسازی» برقآسا و جنونآمیز است. برنامهای که در تمامهای شهرهای ایران حاشیهنشینی به ارمغان آورد[۱] و[۲] و[۳] و[۴]. حال در چنین زمانهی عسرت فرودستان شهری چگونه زیست میکنند.
باران سیلآسای و جنونآمیز تهران را فرا گرفته بود. هفته پایانی سال ۱۳۹۷ بود و منتظر آمدن دستفروشان بودم؛ اما به خاطر ممانعت سد معبر شهرداری تا سه روز آخر سال دستفروشان نتوانستند بساط کنند. این وضعیت با برگزاری نمایشگاه بهاره شهرداری مقارن بود. این تقارن تصادفی نبود. بلکه درآمدزایی علت ممانعت شهرداری از کسب دستفروشان بود. اجارهی غرفههای نمایشگاه گرانتر از اجارهای معابر عمومی توسط دستفروشان بود. این در کنار دعواها و منازعات در مورد اینکه دستفروشان باید در شهر باشند، ذهنم را مشغول کرده بود. چرا حضور دستفروشان در شهر، دعوایی حقوقی و قضایی جدی در شهر تهران ایجاد کرده است؟ شاید برای شکافتن علل این منازعات در زندگی تهیدستان شهری، باید به بحث ارتباط دولت و مردم در خاورمیانه و نسبت نظامیان با ناجنبشها بالأخص در دیدگاه بیات بپردازیم.
آلکسی دو توکویل: «خطرناکترین زمان برای یک حکومت بد وقتی است که اصلاح خود را آغاز میکند.»[۵].
محققان علوم سیاسی، مطالعات منطقهای و جامعهشناسان سیاسی عامدانه یا سهواً دولت را توهم گونه یکپارچه فرض میکنند. این جریان به قدمت مطالعهی جامعهشناسی جنبشهای اجتماعی و مباحث مرتبطِ آن در جامعهشناسی سیاسی است. برای روشن ساختن این امر به سراغ متأخرترین متفکر در این حوزه یعنی آصف بیات با تأمل بر مفاهیم ناجنبش، با تأکید بر کتاب زندگیِ همچون سیاست (چگونه مردم عادی خاورمیانه را تغییر میدهند) خواهیم رفت. در این رهگذر بهطور کوتاه و فشرده به شرح آرای بیات در مورد شکلگیری و تکوین جنبشهای اجتماعی در خاورمیانه خواهیم پرداخت. سپس به نقد نگرش وی در فهم جنبشهای معاصر جهان عرب دست خواهیم زد. امید است که به فهمی جدیدی از روابط دولت و مردم در خاورمیانه نائل آییم.
ناجنبشهای اجتماعی چیستند؟
در مجموع، ناجنبشها به کنشهای جمعی فعالان غیر جمعی گفته میشود؛ آنها برآیند «ناجنبشهای اجتماعی» رفتارهای یکسانِ تعداد کثیری از مردم عادیاند که کنشهای پراکنده اما یکسانشان تغییرات اجتماعی گستردهای را به وجود میآورد؛ حتی اگر این رفتارها تابع هیچ ایدئولوژی یا رهبری و سازماندهی مشخص نباشند. واژهی جنبش دال بر این است که ناجنبشهای اجتماعی با جنبشهای اجتماعی دارای اشتراکات مهم و چشمگیری هستند، بااینحال موجودیتهای مجزایی بهحساب میآیند.
در خاورمیانه، ناجنبشها نمایندهی بسیج میلیونها فرودست، عمدتاً در مناطق فقیر شهری، زنان مسلمان و جواناناند. ناجنبشهای تهیدستانِ شهری که آن را «پیشروی آرام مردم عادی» نامیدهام. دربرگیرندهی روشهای محتاطانه و طویلالمدتی است که فقرا از رهگذر آنها برای بقا میجنگند و زندگیِ خود را از طریق برخورد با ثروتمندان و قدرتمندان و بهطورکلی جامعه بهبود میبخشند، نشانهی بسیج طولانیمدت، میلیونها انسان و خانوادههای وانهاده و آوارهای است که تلاش میکنند زندگیشان ر ا در عمری تلاش جمعی ارتقا بدهند؛ بیآنکه این تلاشها تابع رهبری متمرکز، ایدئولوژی، یا سازماندهی زیربنایی چندانی باشد[۶]. این ناجنبشها در نحوهی ارتزاقهای مهاجران روستایی در شهرهای بزرگ در مشاغل موقت که حول خیابان شکل گرفته تا تصرف غیرقانونی زمینهای عمومی و حاشیهنشینی جریان مییابند[۷]. ناجنبشها را نمیتوان مقاومتهای تکنیکی روزمره دوسرتویی انگاشت. متأسفانه در مورد بهکارگیری مفهوم مقاومت ملاحظات و دقت کافی صورت گرفته نشده است. باعث خلطهای مفهومی شده است. ویتز در مقالهای با عنوان زنان و موهای آنها (به دنبال قدرت با واسطه[۸]) با اشاره به این موضوع مینویسد: «لغت مقاومت با مسامحه تعریف شده و در نتیجه اجازه داده تا برخی صاحبنظران آن را تقریباً همهجا ببینند و بقیه تقریباً هیچ کجا بقیه تقریباً هیچ کجا نبینند[۹]». آصف بیات نیز با الهام از اثر اسکات[۱۰]، دست به تحلیل زندگی روزمره تهیدستان شهری میزند. او با کاربرد اندیشه اسکات در فضای اجتماعی کلانتر، از محیط کار میگذرد و از این نظر، تحلیلهای ارزشمندی در چارچوب عرصه عمومی ارائه میدهد.
اسکات معتقد است نافرمانی آشکار تقریباً در هر شرایطی پاسخ سریعتر و حادتری نسبت به نافرمانی دارد که ممکن است فراگیر باشد، اما هرگز جرئت مبارزه با تعاریف رسمی سلسلهمراتب قدرت را ندارد. برای بیشتر طبقات پیرو که به سبب خاطرات تاریخیشان، امید کمی به بهبود شرایط دارند، این شکل از مقاومت، تنها راهحل است.
در حقیقت کار بیات از معدود کارهایی است که زندگی معمول روزمره را با رویکرد اسکات، مورد واکاوی قرار داده است. او در کتاب «سیاستهای خیابانی»، بر پیشروی آرام گروههای تهیدست شهری پس از جریانهای مهاجرت دهه ۳۰ به شهرهای اصلی و تصرف زمین، ایجاد سرپناه و بهطور موازی، به فعالیتهای معیشتی موقت در قلمرو کار پرداخته است[۱۱]. پس فهم مفهوم ناجنبش در گرو فهم دیدگاه اسکات به مقاومت است. او [اسکات] معتقد است نافرمانی آشکار تقریباً در هر شرایطی پاسخ سریعتر و حادتری نسبت به نافرمانی دارد که ممکن است فراگیر باشد، اما هرگز جرئت مبارزه با تعاریف رسمی سلسلهمراتب قدرت را ندارد. برای بیشتر طبقات پیرو که به سبب خاطرات تاریخیشان، امید کمی به بهبود شرایط دارند، این شکل از مقاومت، تنها راهحل است. با این همه آنچه در این شرایط سخت و دستوپا گیر[۱۲] نمادین محقق میشود، استقامت و نوآوری است. در این حالت، مقاومت، یا در بیان اسکات[۱۳]، «سلاحهای معمولی گروههای نسبتاً فاقد قدرت» اشکال متعددی مییابد «کشیدن پا روی زمین (کش کش کردن)، کتمان و پنهانکاری، بیان اطلاعات ساختگی، دله دزدی، غفلت متظاهرانه، نسبت دروغ دادن به سایرین (تهمت زدن به دیگران)، آتش زدن، خرابکاری و از این قبیل. اینها نیازمند دست کم هماهنگی و برنامهریزی هستند؛ اغلب نشانگر شکلی از کمک به خود فردی[۱۴] است؛ آنها نوعاً از هرگونه مواجهه مستقیم سمبلیک با حاکمیت و یا هنجارهای حاکم اجتناب میکنند»[۱۵].
حال با این مقدمه، ناجنبش چگونه میتواند به یک جنبش تمامعیار بدل گردند؟ پاسخ این سؤال را آصف بیات در مقالهاش با عنوان «انقلاب در زمان بد[۱۶]» که به تشریح دادگاهش در مورد جریان آزادیخواهانهی جدیدی به نام پسااسلامگرایی پرداخته، میتوان یافت.
گروه مارکسیست-لنینیست فدائیان خلق و گروه «مارکسیستهای مسلمان» مجاهدین خلق، نقشی چشمگیر در رادیکال کردن اپوزیسیون علیه دیکتاتوری شاه ایفا نمودند. مهمتر از آن، شاید نظریهپرداز نامدار، علی شریعتی بود که بهعنوان دانشجوی جرج گورویچ، چپگرای فرانسوی، با شور و حرارت در مورد «انقلاب» با آمیزهای از اصطلاحات مارکسیستی و مذهبی سخن میگفت و خواستار یک «جامعه الاهی بیطبقه» بود[۱۷]؛ بنابراین، مفهوم انقلاب مفهومی اساسی برای مبارزان اسلامگرا، هم در شکل سُنّی و هم در شکل شیعه، بود. این سنت همواره در تقابل آشکار با اسلامگرایان انتخابات-محور[۱۸] از قبیل اخوانالمسلمین قرار داشت که رؤیای ایجاد حمایت اجتماعیِ کارآمدی در سر داشتند تا دولت را از طریق ابزارهای صلحآمیز به دست گیرند[۱۹].
اواخر دهه ۹۰ و ابتدای دهه ۲۰۰۰ میلادی، شاهد ظهور چیزی بود که آن را جریانات پسا-اسلامگرایی نامیدهام. این جریانات هم چنان مذهبی هستند، نه سکولار، اما هدف آنان فراتر رفتن از سیاستهای اسلامی است بهواسطه ترویج جامعهای دیندار و دولتی سکولار که تا حدود متفاوتی ترکیبی است از دینداری و حقوق (مدنی). جریانات پسا-اسلامگرایی از قبیل حزب عدالت و توسعه ترکیه[۲۰] و مراکش و حزب النهضه[۲۱] تونس مسیری اصلاحگرایانه را به سمت تغییر سیاسی و اجتماعی دنبال میکنند؛ این جریانات مملو از اصطلاحات دوره پس از جنگ سرد -مثل «جامعه مدنی»، پاسخگویی، عدم خشونت و تدریجگرایی هستند[۲۲].
در بسیاری از دیدگاههای تحلیلگر زمینهها و فرآیندهای انقلاب و جنبشهای اجتماعی با یک ساختار و بافتار یکپارچه دولت مواجهیم. شاید یکپارچه دیدن دولت در خاورمیانه متأثر از دیدگاه «سیاسی دیدن و سیاسی کردن همهچیز[۲۳]» در میان محققان حوزه جامعهشناسی سیاسی دانست. نیکوس پولانزاس به عدم یکپارچگی دولت تأکید داشت. دی مارکو در مورد او مینویسد، نهادهای دولتی موجود نباید در آینده از بین رفته، تخریب یا نابود شوند. برعکس، دموکراتیک کردن نهادهای موجود نیازمند دولت فعلی است که همچنان بهعنوان یک «واحد عملیاتی» عمل میکند. او بعداً اضافه میکند که این موضوع امکانپذیر است؛ چراکه دولت نه «یکپارچه» است، نه یک ابزار است و نه قلعهای برای تصرف از بیرون[۲۴]. با توجه به چگونگی نضج روابط دولت و مردم در تاریخ ایران معاصر، نمیتوان تحلیل یکپارچه دولت آن هم در مقیاس خاورمیانه را طبیعی انگاشت. بیات هم در تبیین ساخت دولت، نیروهای مسلح را فقط ابزار سرکوب میانگارند؛ اما در تاریخ خاورمیانه نمیتوان نیروهای مسلح را با دولت یکپارچه دانست. حتی میتوان از روی کار آمدن نظامیان ضد غربگرایی که با کودتا یا جنبشهای مردمی در خاورمیانه شاهد مثال آورد. در ایران هم از نقش نظامیان را در ترورهای ناموفق شاه، پیروزی انقلاب اسلامی، سیاستهای دوران دفاع مقدس و سازندگی نمیتوان نادیده گرفت.
نظامیان در کشورهای جهان سوم نقش تعیینکنندهای در تحولات سیاسی و اجتماعی بازی میکنند، همانطور که برخی اندیشمندان بدین گونه تسریع میکنند؛ اریک نورد لینگر معتقد است نظامیان با استفاده از قدرت نظامى خود در ثبات سیاسى جامعه مؤثر هستند. از دیدگاه وى نظامیان تنها بدین خاطر خواستار تغییرات اقتصادى و اجتماعى هستند تا بهتر بتوانند به منافع اجتماعى خود جامه عمل بپوشانند. وی معتقد است که احتمال دخالت نظامیان در سیاست با کاهش مشروعیت نظام سیاسى افزایش پیدا میکند؛ از نظر او مهمترین عامل وقوع کودتاهاى نظامى، تغییرات در مشروعیت است که این میتواند بر نقش سیاسى نیروهاى مسلح اثر بگذارد.
اریک نورد لینگر معتقد است که احتمال دخالت نظامیان در سیاست با کاهش مشروعیت نظام سیاسى افزایش پیدا میکند؛ از نظر او مهمترین عامل وقوع کودتاهاى نظامى، تغییرات در مشروعیت است که این میتواند بر نقش سیاسى نیروهاى مسلح اثر بگذارد.
لوسین پای نیز فعالیت نظامیان را در به وجود آوردن سازمانهای نظامی و شبهنظامی و کوشش آنها در تحکیم این سازمانها، موفقترین و مؤثرترین نهادی ارزیابی میکند که قادر به پایان بخشیدن عقبماندگی جامعه است. از دیدگاه وی برخلاف دولتهای غربی، در جوامع درحالتوسعه تنها با تصمیماتی که از بالا یعنی تصمیماتی که توسط صاحبان قدرت و سازمانهای دولتی انجام میشود، انتظار توسعه و پیشرفت است در نتیجه نظامیان بهمثابه پیشقراولان نوسازی اجتماعی عمل میکنند. درحالیکه اندیشمندانی مانند اولیانسکی و میرسکی از نظامیان بهعنوان پیشگامان انقلاب دموکراتیک ملی (راه رشد غیر سرمایهداری) یاد میکنند و عدهای دیگر نیز نظامیان را عامل بازدارنده توسعه ملی میدانند[۲۵].
اسد در کتاب شکل سکولار (مسیحیت، اسلام، مدرنیته)[۲۶] به نقش نظامیان در خاورمیانه معاصر اشاره دارد: پس از فروپاشی دولت عثمانی و استقلال کشورهای عربی، نظامیان دست بالا را یافتند و ارتش در جایگاهی تعیینکننده قرار گرفت. این گمان نیز در جامعه پدید آمده بود که با سپرده شدن کارها به نظامیان راه رسیدن به توسعه اقتصادی، کارآمدی سیاسی، پویایی ارزشی و ثبات اجتماعی هموار خواهد شد. به همین دلیل، اقتدارگرایی بوروکراتیک به رهبری نظامیان، با پذیرش پرشور تودهها و روشنفکران روبهرو شد. بهاینترتیب، «جمال عبدالناصر»، «حافظ الاسد»، «معمر قذافی» و «صدام حسین» بهصورت قهرمانان ملی در آمدند. هرچند ساختارها و نهادهای مدرن در سرزمینهای عربی پا گرفت، ولی کسانی که بهعنوان سازندگان جامعهی نو به میدان آمدند، همچنان در چارچوبهای ارزشی یکسونگر و بسته و گفتگوگریز عمل میکردند. نظامیان و فرمانروایان تازه، بر پایه ناسیونالیسم از یکسو به دشمنی با غرب برخاستند، زیرا مشروعیتشان یکسره بستگی به مخالفت با استعمارگران سنتی و نو داشت و از سوی دیگر به ستیز خشونتبار و خونین با گروهها و ارزشهایی که پیش از خروج استعمارگران از مشروعیت و اعتبار برخوردار بود، پرداختند. ویژگی آشکار ناسیونالیسم در آن روزها منفیبافی، نرمشناپذیری و اقتدارگرایی بود[۲۷].
نظامیان و فرمانروایان تازه، بر پایه ناسیونالیسم از یکسو به دشمنی با غرب برخاستند، زیرا مشروعیتشان یکسره بستگی به مخالفت با استعمارگران سنتی و نو داشت و از سوی دیگر به ستیز خشونتبار و خونین با گروهها و ارزشهایی که پیش از خروج استعمارگران از مشروعیت و اعتبار برخوردار بود، پرداختند. ویژگی آشکار ناسیونالیسم در آن روزها منفیبافی، نرمشناپذیری و اقتدارگرایی بود
ارتش تابع قوانین دموکراتیک نیست بلکه اساساً ارتش برای کشته شدن ساخته میشود. در ارتش جسارت و نه شهامت به وجود میآید. به این لحاظ ارتش نباید وارد حوزه سیاست شود. اگرچه در کشورهای منطقه «ارتش ملی» وجود ندارد اما گاهی ارتشهای ملی همانند ترکیه وارد میدان میشود تا جامعه را از رؤیاگرایی نجات بخشد. درحالیکه فضای خاورمیانه آمیخته است با رؤیاگرایی. خاورمیانه در آینده درگیر این دوران رؤیایی خواهد بود[۲۸]؛ اما با این وجود دیدگاه بیات در تبیین رفتار خرد و هماهنگ مردمان فرودست یک نگاه تازه دانست؛ اما ضعف تحلیل وی در پیروزی کودتای عبدالفتاح سیسی در مقابل بهار عربی و موضعگیری احمد قاید صالح برای کنار گشتن عبدالعزیز بوتفلیقه در الجزایر یکی از نشانگان عدم سنجش تأثیر نظامیان در خاورمیانه است[۲۹] و[۳۰] و[۳۱] و[۳۲].
از طرفی فریب «یکپارچه دانستن» دولت ما را از اهمیت «زیست سیاست» دور میکند. این امر به یاد برشی از خاطراتم انداخت که بهعنوان یک مسئول رفاه یک اداره دولتی آن را روایت میکنم. «بازدیدی در بهمنماه ۹۵ از آرامش سرای شهرداری در اسلامشهر داشتیم. هیچگاه تصاویرش از ذهنم پاک نمیشود. زندانی با دیوارهای بلند که میخواست معتادین بهاصطلاح متجاهر را سامان دهد، اما سالن نگهداری آنان یک انبار بود که در آن تختهایی چیده شده بود. بوی تعفن در آن فضا مانع میشد که زیاد آنجا بمانید. از پیر تا جوانی که رنج اعتیاد را بعلاوه از زخمهای دیگر چون: قطع پا، بیماریهای تنفسی، چاقوخوردگی و غیره را تحمل میکردند. واقعاً بیماران این آرامش سراها میتوانند به جامعه بازگردند؟ اما این، بخشی از تصاویر دلخراشی بود در آن بازدید دیدم؛ مرکز پیشگیری و درمان اعتیادی مستقر در شهرستان رفتم که خانهی کوچکی که بخشی از حیات اتاقک محقر و با سقفی از سازههای پلاستیکی که در سرما مهیب غرب تهران بهسختی میتوان گرم نگهداریاش کرد، برای بهبودیافتگان که به مرحلهی متادون درمانی اختصاص داده بودند؛ واقعاً طرد را توأمان با رنج این انسانها را میتوان حس کرد. همکاران بهزیستی شهرستان ادعا میکردند: «در شرایطی روزانه چندین نفر معتاد از سرما در خیابان جان میدهند این کمترین کار است که آرامشسرا ساخته شود». حال نمیدانم این طرد مضاعف نیست که در زندان از آنها نگهداری کنیم[۳۳]؛ اما اعتیاد، جرم و طرد در مقابل پیشروی آرام، شاید سیاست تازهای «زیست سیاست» برای سلامت و بدن خیابان را به یک گورستان عمومی بدل میکند. در مناطق حاشیهنشین دسترسی آسان و سریع به مواد مخدر خود سؤال بزرگی در ذهن برجا میگذارد. انگار «اعتیاد» سیاست تازهای که به نظر در دو اثر مرور شده از آصف بیات به چشم نمیخورد. این دولت نیست که اعتیاد را گسترش میدهد، بلکه منطق سودای سرمایه است. اگر توهم دولت بزرگ و یکپارچه را رها کنیم، خواهیم دید زیر پوست این شهر چه اتفاقی میافتد.
ما هنوز در «وضعیت اضطراری» جنگی هستیم. در این وضعیت بهراحتی هواپیما سقوط میکند، شهر به خاطر ترس جمعی از بیماری همهگیر قرق و اینترنت آزاد مسدود میشود.
سخن آخر
ما هنوز در «وضعیت اضطراری» جنگی هستیم. در این وضعیت بهراحتی هواپیما سقوط میکند، شهر به خاطر ترس جمعی از بیماری همهگیر قرق و اینترنت آزاد مسدود میشود. پس برآخت «امت» با «رعیت» فرسنگها فاصله دارد. پس سرخوشانه تاریخ را بهم گره نزنیم و «وضعیت اضطراری» قحطی، خشکسالی و وبا قجر با «وضعیت اضطراری» جنگی پس از انقلاب یکی بدانیم. این اتفاق سرپوشی بر غرامتهای سه نسل از «وضعیت اضطراری» جنگی که هنوز هم محتمل میشویم. این امر فقط به یک جریان تاریخنگاری محدود نیست. تاریخنگاریهای اجتماعی، فرودستان، شفاهی و فرهنگی از این وضعیت مستثنی نیستند. تقریرات این جریانها در ایران به مطالعهی گروههای فرهنگی فرودستی همچون کلیمیان، مسیحیان، زرتشتیان و قومیتهای داخلی نپرداخته است. چون برآخت مطالعاتی آنان طبقاتی و جنسیتی است. البته سکوت این جریانها به سکوت منابع معرفتی آنان هم بازمیگردد. پس این جریانها هنوز به معنای واقعی کلمه بومی نیستند و درگیر ژستهای روشنفکرمآبانه و مرکزمحور هستند. بهراستی از مطالعات محققان چون پرویز پیران، سعید مدنی و غیره میتوان فهمید قومیت یکی از عوامل نابرابری در شهرهای بزرگ ایران است. ما با ناجنبشهای فراوان قومیتی مواجهیم. ضمن اینکه تاریخ اجتماعی و فرودستی کور به حقایق اجتماعی فرهنگی ایران با توهم «یکپارچه دیدن دولت» از نقش نیروهای نظامی و «زیست سیاست» چشمپوشی میکند. عامل «زیست سیاست» در خصوصیسازی گسترده و رهاسازی رفاهی قابلبحث است؛ اما «انسانشناسی انتقادی»، «تاریخ محلی» و «مطالعات فرهنگ عامیانه» در این موارد ساکت نماندند. ضرورتی بر بازبینی برآختهای تاریخنگاری و مطالعات فعلی جامعهشناسی عواطف در ایران بیش از بیش احساس میشود. چون تلاشهای محققانی همچون پیتر بروک، جفری سی الگزندر، ران ایورمن و سایر اعضای پاردایم قوی فرهنگی رسیدن به تاریخ فرهنگی انتقادی بوده است. با نگاه گذرا به کتاب ضایعهی فرهنگی (بردهداری شکلی از هویت آفریقا-آمریکاییها)[۳۴] یا نظریه اجتماعی ضایعهی جمعی[۳۵] یا پیروزی و ضایعهی جمعی[۳۶] یا شغل بدن (آرایش براخت در روایت مدرن)[۳۷] به عمق انتقادهای این محققان را درک خواهید کرد. متأسفانه معاصر بودن مباحث جامعهشناسی عواطف در ایران، قرائتی کاریکاتوری از آن در قالب شاخصهای چون شادکامی و شادی ارائه دادهشده است. البته ضمن اینکه مطالعات موفق حوزههای «انسانشناسی انتقادی و فرهنگی»، «تاریخ محلی» و «مطالعات فرهنگ عامیانه» را جدی بخوانیم و بفهمیم. در حقیقت باید بازبینی آسیبشناسی و سرمشقگیری از محصولات و تحولات فرهنگ ایرانزمین بکنیم. هنوز راه طولانی برای یک مطالعهی جامعهشناختی و تاریخی زمینهمند داریم.
*یادداشت بازنشر میباشد و در سال ۱۳۹۹ نوشته شدهاست.
پانوشت:
[۱]. پیران، پ. (پاییز ۱۳۸۴). فقر و جنبشهای اجتماعی در ایران. فصلنامه رفاه اجتماعی، دوره ۵ (شماره ۱۸).
[۲]. پیران، پ. (۱۳۶۸، مرداد و شهریور). توسعه برون زا و شهر مورد ایران. اطلاعات سیاسی – اقتصادی، شماره ۳۰.
[۳]. پیران، پ. (مهر ۱۳۶۸). توسعه برون زا و شهر مورد ایران (قسمت دوم). اطلاعات سیاسی – اقتصادی، شماره ۳۱.
[۴]. پیران، پ. (اسفند ۱۳۶۶). آلونک نشینی در تهران. اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شماره ۱۷.
[۵]. زکریا، ف. (۱۳۸۹، اسفند). ریشه های انقلاب مصر. (م. قوچانی، تدوین) ماهنامه مهرنامه، شماره ی ۹، ۳۳-۳۲.
[۶]. بیات، آ. (۱۳۹۰). زندگی همچون سیاست (چگونه مردم عادی خاورمیانه را تغییر میدهند). تهران، ایران، مترجم:۲۵
[۷]. همان
[۸]. رجوع شود به
Weitz، R. (2001، October 1). Women and Their Hair: Seeking Power Through. Gender و Society، 669.
[۹]. سادات شفیعی، س. (۱۳۹۳، بهار). سیری در رویکردهای نظری متاخر به مقاومت. فصلنامه علوم اجتماعی، شماره ۶۴(۲۱):۱۴۴
[۱۰]. James C. Scott (born December 2، 1936) is an American political scientist and anthropologist. Refer to https://politicalscience.yale.edu/people/james-scott
[۱۱]. همان:۷۰-۱۶۹
[۱۲]. اسکات از واژه کت بند یا لباس مخصوص دیوانگان استفاده می کند (کنایه از شرایط دشوار). همان:۱۶۴
[۱۳]. Scott، J. C. (2002). In Every Day Resistance in Cultural Resistance Readerby Duncombe (p. 90). London، UK: Verso.
[۱۴]. Individual self help
[۱۵]. همان:۱۶۴
[۱۶]. Revolution in Bad Times
[۱۷]. Asif Bayt، ‘Shariati and Marx: A Critique of an “Islamic” Critique of Marxism’، Alif: Journal of Comparative Poetics، no. 10، 1990.
[۱۸]. Electoral Islamists
[۱۹]. به طور قابل توجهی القاعده، ستیزه جوترین و خشن ترین گروه جهادی، ذاتاً غیر-انقلابی باقی مانده است، آن هم به خاطر شکل چندملیتی و اهداف گوناگون از قبیل «نجات اسلام» یا «مبارزه با غرب» و ایده جهاد به مثابه غایتی فی نفسه. بنگرید به
Faisal Devji، Landscapes of Jihad، Ithaca 2005.
[۲۰]. به ترکی:AKP یا Adalet ve Kalkınma Partisi
[۲۱]. Nahda
[۲۲]. Asef، B. (2013، March و April). Revolution in bad time. New left review، 80: ۵۷.
[۲۳]. Pan-politicism
[۲۴]. دیمارکو، ج. (۱۳۹۶، دی ۲۳). نیکوس پولانزاس و نقش دولت. (ح. یوسفی، تدوین کننده و مجله مطالعات مارکسیستی، شماره ۱۱۴) بازیابی از میدان:
https://meidaan.com/archive/46503?doing_wp_cron=1552548200.9193611145019531250000
[۲۵]. بخشی، ا. (۱۳۹۰). سرهنگ مستبد (ایدئولوژی و نظامیگری در لیبی). ماهنامه مهرنامه، شماره ۱۲، ۱۱۲.
[۲۶]. Asad، T. (2003). In The Formation of the Secular(Christianity، Islam، Modernity) (p. 13). Stanford، CA: Stanford University Press.
[۲۷]. مقصودی، م و حیدری، ش. (۱۳۹۲، تابستان). بررسی وجوه تشابه و تفاوت جنبش های عربی در کشورهای خاورمیانه. فصلنامه ره نامه سیاستگذاری، سال دوم (شماره دوم)، ۵۶-۷.
[۲۸]. سیفزاده، س. (۱۳۹۰، خرداد). چهار قُل آسیایی: کنکاشی درباره نقش ارتش در سیاست خاورمیانهای. ماهنامه مهرنامه، شماره ۱۲، ۱۰۰.
[۲۹]. یورونیوز. (۲۰۱۹، ۴ ۱). رئیس ستاد کل ارتش الجزایرخواستار اعلام ناتوانی بوتفلیقه در انجام وظایفش شد. بازیابی از یورونیوز: https://fa.euronews.com/2019/03/26/algerian-army-chief-asks-for-the-presidency-to-be-vacated
[۳۰]. یورونیوز. (۲۰۱۹، ۴ ۱). بیانیه ریاست جمهوری الجزایر: بوتفلیقه قبل از ۲۸ آوریل استعفاء میدهد. بازیابی از یورونیوز:
https://fa.euronews.com/2019/04/01/algerian-president-bouteflika-to-resign-before-april-28?fromBreakingNews=1
[۳۱]. یورونیوز. (۲۰۱۹، ۳ ۲۸). چه کسانی مهرههای کلیدی در عرصۀ قدرت الجزایر هستند؟ بازیابی از یورونیوز:
https://fa.euronews.com/2019/03/28/power-brokers-bouteflika-ahmed-gaed-ali-haddad-general-union-workers-national-rally
[۳۲]. یورونیوز. (۲۰۱۹، ۴ ۱). بوتفلیقه اعضای دولت جدید الجزایر را منصوب کر. بازیابی از یورونیوز:
https://fa.euronews.com/2019/04/01/algeria-bouteflika-appoints-new-govt-8-former-members-remained
[۳۳]. خانمحمدی، ع. (۱۳۹۵، اسفند ۲۸). رنج حاشیه نشینی (نگاهی به شهرستان بهارستان-استان تهران). بازیابی از ویژه نامه نوروز ۱۳۹۶ و یازدهمین سالگرد تأسیس موسسه انسان شناسی و فرهنگ:
www.academia.edu/32239370
[۳۴]. Cultural Trauma(Slavery and the Formation of African-American Identity)
[۳۵]. Trauma(A Social Theory)
[۳۶]. Triumph and Trauma
[۳۷]. Body Work(Objects of Desire in Modern Narrative)