تغییرات اقلیمی، رشد اقتصادی، سرمایه‌داری و دولت؛ چه باید کرد؟

img dec27S

دمای زمین به دلیل فعالیت‌های انسانی در حال افزایش است و تغییرات آب‌وهوایی اکنون همه جنبه‌های زندگی انسان را تهدید می‌کند. اگر کنترل نشود، انسان و طبیعت با گرم‌شدن فاجعه‌بار دمای زمین همراه با تشدید خشکسالی، افزایش بیشتر سطح آب دریاها و انقراض دسته‌جمعی گونه‌ها مواجه خواهند شد. تغییرات آب‌وهوایی سریعی که اکنون شاهد آن هستیم ناشی از استفاده انسان از نفت، گاز و زغال‌سنگ برای خانه‌ها، کارخانه‌ها و حمل‌ونقل است. وقتی این سوخت‌های فسیلی می‌سوزند، گازهای گلخانه‌ای (بیشتر دی‌اکسیدکربن) آزاد می‌کنند. این گازها گرمای خورشید را به دام می‌اندازند و باعث افزایش دمای سیاره زمین می‌شوند. اکنون جهان حدود ۱.۲ درجه سانتیگراد گرم‌تر از قرن نوزدهم است و مقدار دی‌اکسیدکربن در جو ۵۰٪ افزایش‌یافته است.

با گرم‌شدن بیشتر، برخی از مناطق ممکن است غیرقابل‌سکونت شوند، زیرا زمین‌های کشاورزی به بیابان تبدیل می‌شوند. در مناطق دیگر، اتفاق برعکس می‌افتد، بارش شدید باران باعث جاری‌شدن شدید سیل می‌شود، همان‌طور که اخیراً در چین، آلمان، بلژیک و هلند مشاهده شد.

مردم کشورهای فقیرتر بیشترین آسیب را خواهند دید؛ زیرا توان لازم برای سازگاری با تغییرات آب‌وهوایی را ندارند. بسیاری از مزارع در کشورهای درحال‌توسعه حتی در حال حاضر هم مجبور به تحمل آب‌وهوای بسیار گرم هستند و این فقط بدتر خواهد شد. اقیانوس‌های ما و زیستگاه‌های آن نیز در معرض تهدید هستند. به‌عنوان‌مثال، دیواره مرجانی بزرگ در استرالیا، نیمی از مرجان‌های خود را از سال ۱۹۹۵ به دلیل گرم‌شدن دریاها به دلیل تغییرات آب‌وهوایی ازدست‌داده است. آتش‌سوزی‌های جنگلی در حال افزایش است؛ زیرا تغییرات آب‌وهوایی خطر آب‌وهوای گرم و خشک را افزایش می‌دهد و با ذوب‌شدن زمین‌های یخ‌زده در مکان‌هایی مانند سیبری، گازهای گلخانه‌ای که قرن‌ها به دام افتاده‌اند در جو منتشر می‌شوند و تغییرات آب‌وهوایی را بدتر می‌کنند.

در دنیای گرم‌تر، حیوانات به‌سختی می‌توانند غذا و آب موردنیاز خود را برای زندگی پیدا کنند. برای مثال، خرس‌های قطبی ممکن است با آب‌شدن یخی که به آن متکی هستند، بمیرند و فیل‌ها برای یافتن ۱۵۰ تا ۳۰۰ لیتر آب در روز تقلا خواهند کرد. دانشمندان بر این باورند که در صورت عدم اقدام در این قرن، حداقل ۵۵۰ گونه ممکن است از بین بروند.

بوم‌شناسان و دانشمندان محیط‌زیست اغلب «افزایش جمعیت بیش از حد» و همراه آن افزایش بهره‌برداری از منابع طبیعی را نقطه عزیمت در پیش‌بینی بحران‌های زیست‌محیطی می‌دانند. درحالی‌که آن‌ها معمولاً از نگاه‌کردن به چیزی که به نظر می‌رسد ریشه‌های این بیماری است خودداری می‌کنند، اما استدلال می‌کنند که افزایش جمعیت همراه با فعالیت‌های صنعتی لجام‌گسیخته منجر به بلایای زیست‌محیطی مانند گرم‌شدن کره زمین، تغییرات آب‌وهوایی، رسوب اسید، تخریب خاک، آلودگی هوا و آب می‌شود.

نمی‌توان انکار کرد که افزایش جمعیت بیش از حد، و در واقع، تولیدات صنعتی انبوه کشورهای توسعه‌یافته و درحال‌توسعه، تأثیرات زیان‌بار جبران‌ناپذیری بر آب‌وهوا دارد. اما آنچه اغلب در تشخیص آنها حذف می‌شود، خطرات زیست‌محیطی ذاتی سرمایه‌داری به‌عنوان یک سیستم اقتصادی جهانی است.

سرمایه‌داری – که به‌عنوان تولید به هدف سود در یک بازار رقابتی تعریف می‌شود – یک سیستم اقتصادی است که در آن انگیزه حداکثرسازی سود خصوصی از اصول فعالیت اقتصادی انسان تعریف می‌شود. فضایل آن در بهره‌وری و نرخ رشد چشمگیر طبق همین اصل است. منطق بیشینه‌سازی سود، تولیدکنندگان را وادار می‌کند تا در آنچه در تولید بهترین هستند تخصص داشته باشند و برای افزایش بهره‌وری و کارایی، روی جدیدترین فناوری‌ها سرمایه‌گذاری کنند.

حداکثرسازی سود همچنین انگیزه‌هایی را برای کارآفرینان فراهم می‌کند تا بهره‌وری را در مقیاس بزرگ برای بهینه‌سازی سودافزایش دهند. همین انگیزه حداکثرسازی سود نیز عاملان اقتصادی را قادر می‌سازد تا منابع را به‌گونه‌ای تخصیص دهند که موجب رشد و پویایی شود. شرکت‌ها تحت‌فشار رقابتی بازار، سرمایه‌گذاری در فناوری‌ها و کاهش هزینه را منطقی می‌دانند که به آنها اجازه می‌دهد در برابر فشاری که توسط همتایان خود در بازار به آن‌ها وارد می‌شود مقاومت کنند. این در مجموع منجر به یک‌چرخه از کارایی، بهره‌وری و سود بهینه می‌شود.

نمونه‌های موفقیت از نظر نرخ رشد در تاریخ مدرن سرمایه‌داری بسیار زیاد است. توسعه صنعتی عظیم انگلستان در قرن ۱۸ و ۱۹، ایالات متحده به‌عنوان توسعه‌دهنده اولیه سرمایه‌داری قبل از دو جنگ جهانی ویرانگر، نرخ رشد قابل‌توجه اروپای غربی (آلمان، فرانسه، ایتالیا و…) در دوران پس از جنگ و به دنبال آن ژاپن در نیم‌قرن اخیر، ظهور ببرهای آسیای شرقی و البته اخیراً، لویاتان چینی نمونه‌های بارز توسعه اقتصادی خیره‌کننده در سرمایه‌داری معاصر هستند.

پس مشکل چیست؟ به‌هرحال، اگر سرمایه‌داری در معرفی خود به‌عنوان موتور بهره‌وری و رشد بسیار موفق بوده است، چرا باید آن را مقصر فجایع زیست‌محیطی دانست؟ در اینجاست که خصیصه اصلی سرمایه‌داری که فضایل آن را ایجاد می‌کند، باعث بیماری‌های آن نیز می‌شود. سرمایه‌داری به رشد بی‌پایان تولید نیاز دارد تا باثبات بماند، استانداردهای زندگی را بالا ببرد و برای جوانان و جمعیت فزاینده جهان اشتغال فراوان ایجاد کند.

تولید خود منوط به مصرف است. بدون مصرف کافی که تقاضای بیشتری برای تولید ایجاد می‌کند، چرخه تولید فلج می‌شود؛ بنابراین مصرف روی دیگر سکه یک‌چرخه تولید پررونق است. درحالی‌که سرمایه‌داری نرخ بهره‌وری را تحریک می‌کند، بهره‌وری را به سمت مصرف بیشتر سوق می‌دهد تا اطمینان حاصل شود که روند تولید مختل نمی‌شود؛ بنابراین، مصرف انبوه – یا مصرف‌گرایی – صرفاً یک پدیده فرهنگی نیست. این در اصول اصلی سرمایه‌داری به‌عنوان یک سیستم اقتصادی گنجانده شده است. هر چه مصرف بیشتر باشد، تولید بیشتر و در ادامه فروش بیشتر می‌شود و با فروش بیشتر، سود بیشتری ایجاد می‌شود که عمدتاً در پایداری بنگاه یا واحد تجاری مجدداً سرمایه‌گذاری می‌شود.

اما اگر ما در سیاره‌ای محدود با منابع زیست‌محیطی و طبیعی محدود زندگی می‌کنیم که باید برای اهداف پایداری حفظ شود، چگونه می‌توانیم این تناقض را حل کنیم؟ اگر ظرفیت حمل جهان نتواند مصرف و تولید بی‌پایان را حفظ کند، واضح است که تناقضی در اینجا وجود دارد. این تناقض طبیعتاً سؤال مهم‌تری را مطرح می‌کند: چگونه می‌توان با معضل حفظ یک نظام سرمایه‌داری که از یک سو با نرخ‌های رشد فزاینده عمر خود را افزایش می‌دهد و از سوی دیگر مخاطرات زیست‌محیطی را که سیاره ما را تهدید می‌کند را رقم می‌زند، روبرو شد؟

برای پاسخ به این سؤالات، سه گزاره در مورد ماهیت و پویایی سرمایه‌داری وجود دارد که باید بررسی شود. اولاً، شرکت‌ها در سیستم سرمایه‌داری تحت‌فشار زیادی برای کاهش هزینه‌ها هستند، زیرا اگر این کار را نکنند، رقبایشان این کار را خواهند کرد. ازآنجایی‌که رقبای آنها هزینه‌ها را کاهش می‌دهند تا بتوانند دوباره در رشد شرکت سرمایه‌گذاری کنند و در نتیجه رقابتی‌تر شوند، اگر یک شرکت از انجام این کار خودداری کند، به‌زودی توسط دیگران از بازار خارج می‌شود.

همان‌طور که اریک اولین رایت، جامعه‌شناس می‌گفت[1]، یکی از راه‌های کاهش هزینه‌ها این است که بخشی از آن هزینه را بر دوش محیط‌زیست اندازیم. برای مثال تصور کنید یک قوطی نوشابه را از شیشه ماشین پرتاب کنید؛ زیرا این روشی کم‌هزینه برای دورانداختن قوطی است و نسبت به تأثیر منفی آن بر دیگران کاملاً بی‌تفاوت باشید. همین رفتار اغلب توسط بنگاه‌های بزرگ اتخاذ می‌شود.

ثانیاً قیمت منابع طبیعی تجدیدناپذیر در نظام سرمایه‌داری معمولاً تحت‌تأثیر افق‌های نسبتاً کوتاه‌مدت سازماندهی می‌شود و تقریباً هیچ‌گونه حسابی از ارزش آینده این منابع محدود وجود ندارد. میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای در جو از اواسط دهه ۱۹۹۰ به‌شدت افزایش‌یافته است که عمدتاً ناشی از رشد اقتصادی قوی در کشورهای درحال‌توسعه است که اغلب منابع طبیعی عظیمی مانند نفت، گاز و سایر مواد معدنی را مصرف می‌کنند.

چین و هند در دو دهه گذشته به‌سرعت رشد کرده‌اند و بستر اصلی توسعه در محیط‌های صنعتی آنها منابع طبیعی تجدیدناپذیر است که اتفاقاً یکی از بالاترین نرخ‌های انتشار گاز کربن را ایجاد می‌کند. منابع طبیعی تجدیدناپذیر اغلب کمتر قیمت‌گذاری می‌شوند؛ زیرا ارزش آتی آنها در پویایی عرضه و تقاضا در نظر گرفته نمی‌شود. در یک مطالعه تأثیرگذار برای بانک جهانی[2]، مارگارت اسلید با جزئیات بسیار نشان می‌دهد که اثر خارجی منفی عظیمی که در نتیجه استخراج، تولید و استفاده از مواد معدنی به محیط‌زیست وارد می‌شود تا حد زیادی به دلیل پایین‌بودن قیمت آنها است. نتیجه این است که خریداران تمایل به مصرف بیش از حد این منابع دارند. نوسان قیمت نفت تولید شده توسط کشورهای خلیج‌فارس گویاترین مثال است.

چه باید کرد؟

همان‌طور که قبلاً اشاره کردم، معماری بازار تحت شرایط سرمایه‌داری هیچ مکانیسمی برای مقابله با خطرات زیست‌محیطی که فرایندهای تولید و مصرف در مقیاس بزرگ بر محیط‌زیست وارد می‌کنند ارائه نمی‌دهد. ازاین‌رو، باید مداخلات غیربازاری برای مهار یا کاهش آسیب‌های زیست‌محیطی صورت گیرد. این مداخله غیربازاری می‌تواند توسط نیروهای دولتی یا اجتماعی باشد. البته، می‌توان استدلال کرد که این مسئولیت دولت است که این رفتار خصمانه شرکت‌ها در برابر محیط‌زیست را با وضع مالیات سنگین بر شرکت‌هایی که مقررات زیست‌محیطی را که دولت وضع می‌کند، نقض می‌کنند، تنظیم کند.

اما مشکل اینجاست که دولت‌ها در کشورهای دموکراتیک و غیردموکراتیک معمولاً این موضوع را نادیده می‌گیرند، یا به دلیل فشاری که از سوی گروه‌های تجاری بانفوذ وارد می‌شود، عمداً از آن غفلت می‌کنند. در بیشتر کشورها، دولت تابع لابی‌های گروه‌های تجاری بانفوذ است. دولت باید مشوق‌هایی را برای گروه‌های تجاری فراهم کند تا اطمینان حاصل شود که آنها تا حد ممکن پویا باقی می‌مانند تا رشد اقتصادی و فرصت‌های شغلی فراوان را تضمین کنند که برای جلوگیری از ورود کشور به بحران و افزایش رشد سالانه ضروری است.

بنابراین، دولت به‌تنهایی تمایلی به اتخاذ تدابیری برای کاهش نرخ سود گروه‌های تجاری به‌خاطر محیط‌زیست ندارد. به‌عنوان‌مثال کشورهای چین یا هند را در نظر بگیرید که دولت‌هایشان کاملاً از فجایع زیست‌محیطی اطراف محیط‌های صنعتی در آن کشورها غافل هستند[3]. ازاین‌رو، الزام دولت‌ها به مداخله یک چالش خواهد بود. شرکت‌ها نیز انگیزه‌ای برای نظارت بر مقرراتی که از محیط‌زیست محافظت می‌کنند ندارند، زیرا آنها مجبور هستند تحت‌فشار شدید رقابت بازار، سود را به حداکثر برسانند.

شکل دیگری از مداخله غیربازاری وجود دارد که نیروهای اجتماعی است. در دولت‌های دموکراتیک مردم از سطح مشخصی از آزادی برای فعالیت اجتماعی برخوردارند؛ بنابراین، در دولت‌های دموکراتیک، فعالان محیط‌زیست می‌توانند جنبش‌هایی را شکل دهند که به‌طورجدی خواستار مقررات سخت‌گیرانه‌تر برای نجات محیط‌زیست هستند. در برخی موارد، آنها ممکن است بتوانند دولت را مجبور به اعمال محدودیت بر شرکت‌ها و بازرسی منظم آنها کنند. به نظر می‌رسد که این یک گزینه مناسب است، اما مسئولیت سازماندهی حول این هدف را فعالان برای تحمل خواهند کرد.

همکاری بین‌المللی نیز برای کاهش مؤثر این امر کلیدی است. اما ثابت شده است که دستیابی به همکاری بین‌المللی معنادار کار سختی است. اگرچه کشورها منافع مشترکی در جلوگیری از تغییرات آب‌وهوایی دارند، بسیاری از آنها تمایلی به کاهش داوطلبانه انتشار کربن ندارند. توافقنامه اخیر پاریس در مورد تغییرات اقلیمی که در آن ۱۹۵ کشور اولین توافق جهانی آب‌وهوایی الزام‌آور را به تصویب رساندند، در واقع حرکتی بسیار مثبت به سمت همکاری بین‌المللی برای حفاظت از سیاره زمین است.

برای اینکه واقعاً مسیر را تغییر دهیم، باید نظام سیاسی – اقتصادی که امروز جهان را تحت‌الشعاع قرار داده است، دوباره ارزیابی کنیم. اگر سیستم فعلی را در جای خود نگه داریم، هیچ‌چیز اساساً تغییر نخواهد کرد، به‌ویژه در مورد تغییرات آب‌وهوایی. این نظام سیاسی – اقتصادی، نظام سرمایه‌داری است.

سرمایه‌داری بر اساس استخراج، هم از منابع «طبیعی» و هم نیروی کار انسانی، به دنبال افزایش تولید و بهره‌وری است که نتیجه نهایی آن همیشه تولید سرمایه بیشتر در قالب سود است. تا زمانی که ما سیستمی داریم که با تولید بیشتر و بیشتر کالاها، محتوا و کالاها، مشوق سود است، هرگز نخواهیم توانست جلوی بدترین پیامدهای تغییرات آب‌وهوایی را بگیریم.

سرمایه‌داری مستلزم استثمار طبیعت و انسان‌ها به طور یکسان است. استخراج و حفاری بیشتر برای تولید فلزات و پلاستیک و سوخت بیشتر برای ساخت و فروش محصولات بیشتر به افراد بیشتر. شرکت‌ها باید به فروش چیزهای بیشتری ادامه دهند تا بتوانند سود بیشتری کسب کنند. آنها باید به رشد هر چه بیشتر ادامه دهند تا همچنان سود و بازدهی را برای سهام‌داران، سرمایه‌گذاران و صاحبان کسب کنند.

انگیزه سودی که در سرمایه‌داری مرکزیت دارد، اغلب ناخواسته، تولیدکننده و مصرف‌کننده را مجبور به نابودی کره زمین کرده است و ازآنجایی‌که اقتصاد جهانی از طریق سیاست‌های اقتصادی نئولیبرالی به طور فزاینده‌ای به هم مرتبط می‌شود، تولیدکنندگان به بازارهای بزرگ‌تری دسترسی پیدا می‌کنند تا بتوانند به تولید کالاهای بیشتر و بیشتری برای خرید مصرف‌کنندگان ادامه دهند.

این مدل به دلایل مختلف، به‌ویژه دلایلی که مربوط به تخریب سیاره است، پایدار نیست.

سرمایه‌داری موتور محرکه اصلی است که تغییرات اقلیمی را به جلو می‌برد. تا زمانی که سرمایه‌داری شیوه تولید غالب در سراسر جهان باشد، تغییرات آب‌وهوایی بدتر خواهد شد. دولت‌ها و شرکت‌ها اغلب از این صحبت می‌کنند که چقدر تغییرات اقلیمی را جدی می‌گیرند، اما این فقط یک علامت فضیلت است؛ زیرا آنها کاملاً در خدمت طبقه حاکم سرمایه‌دار هستند. به‌عنوان‌مثال، گزارش تکان‌دهنده اخیر بلومبرگ نشان داد که از سال ۲۰۱۵، زمانی که توافقنامه پاریس در مورد تغییرات آب‌وهوایی امضا شد تا ۲۰۲۱، کشورهای G20 بیش از ۳٫۳ تریلیون دلار برای یارانه سوخت‌های فسیلی هزینه کرده‌اند. [4] درحالی‌که این کشورها خود مسئول بیش از سه – چهارم خروجی کربن در جهان هستند. در میان این کشورها مکزیک، برزیل، چین، فرانسه، اندونزی، آمریکا و استرالیا (به ترتیب نزولی به صعودی) حتی سوبسیدهای خود را افزایش داده‌اند. به گزارش گاردین با این هزینه‌ای که صرف یارانه سوخت‌های فسیلی شده؛ می‌شد سه برابر گستره انرژی موردنیاز آمریکا پنل خورشیدی نصب کرد.

درحالی‌که یارانه‌ها از سال ۲۰۱۵ به‌طورکلی حدود ۲ درصد در سال کاهش‌یافته است، مجموع ۳٫۳ تریلیون دلار هنوز مقدار زیادی پول است. اینها سرمایه‌های عمومی ای هستند که دولت‌ها با اعطای آن‌ها به شرکت‌های غول‌پیکر سوخت فسیلی که باعث تغییرات اقلیمی می‌شوند، هدر داده‌اند. به‌جای پاسخگویی برای فاجعه قریب‌الوقوع که ایجاد کرده‌اند، به آنها پاداشی معادل تریلیون‌ها دلار یارانه عمومی داده می‌شود. در همین حال، این دولت‌ها و رهبران سیاسی آن‌ها ادعا می‌کنند که می‌دانند تغییرات آب‌وهوایی مهم‌ترین کره زمین است، و با این حال آنها همچنان مبالغ هنگفتی را به تولیدکنندگان سوخت فسیلی اختصاص می‌دهند.

این شرکت‌ها در حال حاضر به طور باورنکردنی سودآور هستند، پس چرا باید در وهله اول به آنها یارانه پرداخت شود؟ وقتی متوجه می‌شویم که این یارانه‌های هنگفت را می‌توان برای مبارزه با تغییرات اقلیمی به شیوه‌ای دگرگون‌کننده و پارادایم ساز یا سیاست‌های بهداشتی، تأمین اجتماعی، آموزشی و… بهتر هزینه‌کرد، این امر ناراحت‌کننده‌تر می‌شود.

دلیل اینکه این دولت‌ها و رهبران بر خلاف منافع مردم و کره زمین عمل می‌کنند این است که در نظام سرمایه‌داری، دولت‌ها برای حفظ وضعیت موجود و دفاع از قدرت نخبگان، ثروتمندان و شرکت‌ها، صرف‌نظر از شکل سیاسی آن، وجود دارند. همان‌طور که مقاله‌ای از دانشمندان علوم سیاسی مارتین گیلنز و بنجامین پیج نشان می‌دهد، سیاستمداران و سیاست‌گذاران عمدتاً منافع آمریکایی‌های معمولی طبقه کارگر را که روی‌هم ۹۰ درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند نادیده می‌گیرند. در عوض، این منافع ۱۰ درصد ثروتمندتر، بزرگ‌ترین شرکت‌ها، و لابی‌گران است که سیاست عمومی برای آنها نوشته می‌شود. [5]

سیاره ما نمی‌تواند یک مدل رشد ابدی را تحمل کند. ما در یک سیستم متناهی زندگی می‌کنیم و نوآوری سرمایه‌داری تنها می‌تواند ما را تا این حد پیش ببرد. در نهایت منابع ما تمام می‌شود.

اغلب اوقات بررسی تغییرات آب‌وهوایی به‌اندازه گیری گازهای گلخانه‌ای یا ذوب‌شدن یخ تقلیل می‌یابد. این شاخص‌های تغییر آب‌وهوا برای تأیید وجود مشکل مهم هستند، اما برای کمک به ما در درک اینکه مشکل تغییر آب‌وهوا از کجا می‌آید، سازنده نیستند. درک منبع تغییرات آب‌وهوایی به معنای فراتر رفتن از منبع گازهای گلخانه‌ای و بررسی روابط قدرتی است که رشد سرمایه‌داری را پیش می‌برد.

اولین قدم برای درک تغییرات اقلیمی، درک چگونگی عملکرد قدرت در تاریخ‌تمدن سرمایه‌داری است.

تغییر اقلیم نتیجه سازمان اجتماعی کنونی ماست. تمام بشریت را تهدید می‌کند. تغییر سازمان اجتماعی کنونی ما امکان ایجاد جامعه‌ای در طبیعت را فراهم می‌کند که در آن به تمام زندگی ارزش داده می‌شود. امر اجتماعی و امر زیست‌محیطی، جدایی‌ناپذیر هستند، و میدان نبرد سیاسی در حال تشدید این هزاره را با هم بازنمایی می‌کنند. اگر موفق به قبضه‌ی این لحظه‌ی استثنایی در تاریخ نباشیم، نسل‌های آینده ما را به‌تندی قضاوت خواهند کرد. همگرایی قریب‌الوقوع بحران‌ها، از اقتصادی گرفته تا زیست‌محیطی، حداقل نیازمند چشم‌انداز جدیدی برای نظم اجتماعی ما است.


منابع:

کلاین، نائومی، آخرین فرصت تغییر، نشر لاهیتا

انقلاب زیست بومی، بلامی فاستر، جان، نشر چرخ

اقتصاد سیاسی محیط‌زیست، اتفاق، شهرام، نشر پژواک

سرمایه‌داری و محیط‌زیست، سوییزی، پل، نشر دیگر

Does capitalism have to be bad for the environment?, World Economic Forum

Ending climate change requires the end of capitalism, Guardian

Capitalism Is the Problem, Truthout

Capitalism vs. climate, The Nature

[1]  Erik Olin Wright,Envisioning Real Utopias,2010

[2] http://www-wds.worldbank.org/external/default/WDSContentServer/WDSP/IB/1992/08/01/000009265_3961003065438/Rendered/PDF/multi_page.pdf

[3] http://www.cfr.org/china/chinas-environmental-crisis/p12608

[4] https://www.theguardian.com/environment/2021/jul/20/g20-states-subsidised-fossil-fuels-2015-coal-oil-gas-cliamte-crisis

[5] Martin Gilens,Benjamin I. Page,Testing Theories of American Politics: Elites, Interest Groups, and Average

Citizens,American Political Science Association 2014

خروج از نسخه موبایل