تئوری آنومی دو صاحبنظر اصلی دارد؛ یکی دورکیم به عنوان بنیانگذار و دیگری مرتن به عنوان کسی که این تئوری را بسط داد و نظاممند کرد. علیرغم این، تئوری آنومی دورکیم تفاوتهای زیادی با تئوری آنومی مرتن دارد که تحت تأثیر سلطه تئوری مرتن بر پژوهشهای جامعهشناختی، عموماً نادیده گرفته شدهاست. هدف این مقاله بیان تئوری آنومی دورکیم و تئوری آنومی مرتن و کنکاشی در تفاوتهای آنهاست. این موضوع به دلیل برداشتهای نادرستی که از این دو تئوری وجود دارد لازم به نظر می رسد. این مطالعه علاوه بر وجه تئوریک، با توجه به شرایط آنومیک جامعه ایران که مورد اجماع بسیاری از صاحبنظران است، اهمیت کاربردی نیز پیدا میکند. در پایان نیز شیوههای اندازهگیری آنومی با توجه به رویکردهای متفاوت توضیح داده شده است.
[better-wp-embedder width=”100%” height=”500px” download=”all” download-text=”” attachment_id=”950″ /]